بین عرضه و تقاضای داستان ایرانی توازن بههم خورده است
برخی آثار هستند که بسیار پرطرفدارند ولی به نظر میآید هیچکدام از ترجمههای منتشر شده و موجود در بازار کتاب نتوانستهاند حق مطلب را درباره آنها ادا کنند
کاوه میرعباسی (نویسنده و مترجم) درباره آخرین داستانها و ترجمههایش گفت: رمان «پدرو پارامو» نوشته خوآن رولفو را به تازگی نشر ماهی منتشر کرده و «سه رمان کوتاه» از گارسیا مارکز هم چندی قبلتر از آن منتشر شده بود که در نمایشگاه کتاب تهران عرضه شد. ترجمه جدیدی از 1984 را هم در دست دارم که قرار است توسط نشر چشمه منتشر شود.
این مترجم درباره علل ترجمه چندینباره یک اثر قدیمی توسط مترجمان مختلف و مشخصا درباره رمان «1984» بیان کرد: برخی آثار هستند که بسیار پرطرفدارند ولی به نظر میآید هیچکدام از ترجمههای منتشر شده و موجود در بازار کتاب نتوانستهاند حق مطلب را درباره آنها ادا کنند. در مورد رمان «1984» هم که اثری پرخواننده است ترجمههایی داریم که بعضا در کلیت کار هم قابل قبول هستند ولی یکسری ایرادات فاحشی هم دارند.
او درباره میزان کمتر بودن اقبال خواننده ایرانی به رمان فارسی نسبت به رمان خارجی نیز اظهار داشت: نکتهای که هست اینکه سلیقه خواننده ایرانی نسبت به ادبیات داستانی و رمان فارسی خیلی متنوع نیست. یعنی از برخی آثار و برخی نویسندهها اتفاقا استقبال خوبی را هم شاهد هستیم؛ منتها تعداد عناوین آثار تالیفی خیلی زیاد شده و خیلی اسم جدید معرفی میشود که با توجه به قیمت کتاب برای مردم سخت است برای خرید آنها ریسک کنند. مگر اینکه به نوعی بین مردم معرفی شوند یا به اصطلاح جا بیفتند. نمونه خوبی از این اتفاق برای داستان «پاییز فصل آخر سال است» نسیم مرعشی اتفاق افتاد که رمان خوبی هم بود و جایزه هم برد و به چاپهای متعدد هم رسید و همین باعث شد از رمان دوم او «هرس» هم استقبال بسیار خوبی بشود. از طرف دیگر کتابهای واقعا ارزندهای هم داریم که دیده نمیشوند و این عدم دیده نشدن کتابهای خوب یک معضل مهم و بزرگ در حوزه ادبیات و داستان ماست. علت این مشکل هم این است که تعداد آثار زیاد شده (که البته به خودی خود نکته مثبتیست) و به نوعی توازن بین عرضه و تقاضا را به هم زده است. البته شیوه پخش کتاب ما هم بدون مشکل نیست و خود من از خیلی از آثار خوب مطلع نمیشوم.
میرعباسی ادامه داد: در حوزه ترجمه هم این مسئله دیده نشدن برای خیلی از کتابها رخ میدهد و آثار واقعا ارزندهای منتشر میشوند اما مغفول باقی میمانند. رمان «شهر ممنوع» شهر قطره را از چندین و چند سال پیش قصد داشتم ترجمه کنم و پیشبینی میکردم که از این اثر استقبال بسیار خوبی شود اما این رمان ارزنده وقتی توسط نشر قطره و با ترجمه فرد دیگری منتشر شد چون از یک نویسنده زن مجاری بود که خیلی بین خوانندگان ایرانی شناخته شده نبود، چندان مورد توجه قرار نگرفت حال آنکه در ادبیات کلاسیک مدرن دنیا واقعا اثر مهمیست. اساسا امروز در بازار کتاب ایران با افزیش عناوین و کاهش شمارگان تیراژ مواجه هستیم.
مترجم آثار مارکز همچنین متذکر شد: اضافه شدن بعد تجاری و سرمایهای به حوزه کتاب اصلا هم بد نیست. منتها موضوع این است که عدهای این روشها را به درستی یاد گرفتهاند و عدهای دیگر یا شیوه درست آن را نمیدانند یا کلا در این حوزه بیتجربه هستند که نیاز به فرصت دارند. کتابی که دست ناشر کاربلد اقتصادی بیفتد شانس مطرح شدن دارد و کتاب دیگری دست ناشر بیتجربه در بازار نادیده گرفته میشود. کارهای جدی و عامهپسند هر دو باید به مخاطب معرفی شوند و این خود اوست که باید تصمیم بگیرد چه کتابی را برای خواندن انتخاب کند. به قول نشر چشمه اجازه بدهیم کتابها ما را بخوانند (فرابخوانند)، یعنی ناشر باید بلد باشد کاری کند که کتابش مخاطب را فرابخواند. از شبکههای اجتماعی میتوان در این زمینه بهترین استفادهها را برد. حالا در این میان برخی آثار کمارزش هم ممکن است در شبکههای اجتماعی مطرح و به صورت مقطعی مورد استقبال هم واقع شوند.
این فعال ادبی درباره نقش جوایز ادبی در جذب مخاطب به خرید و خواندن یک کتاب نیز گفت: جایزه ادبی مثل نوبل و پولیتزر که شناخته شده هستند شاید محلی باشند برای اعتماد مخاطب به یک کتاب ولی جوایز دیگری هم داریم که آنچنان شناخته شده نیستند و طبعا درج نامشان روی جلد کتاب چندان تاثیری به جلب اعتماد مخاطب ندارد. در غرب هم اگر ادبیات عامهپسند (عامهپسند نه به معنای منفی) را بررسی کنیم هنوز که هنوز است موثرین راه برای معرفی یک کتاب نقل زبان زبان درباره آن کتاب توسط مردم است. یعنی مردم از حرف همدیگر بیشتر از توصیههای منتقدان و ... توجه دارند و این موضوع به خصوص با گسترش شبکههای اجتماعی پررنگتر هم شده است.
میرعباسی در پایان تاکید کرد: باز در غرب یکسری برنامههای تلویزیونی ادبی و تعدادی منتقد وجود دارد که برای مخاطبان ادبیات جنبه مرجعیت دارند و حرف آنها درباره یک کتاب میتواند سرنوشتساز باشد ولی ما هیچ فرد یا نهاد مرجعی در حوزه ادبیات نداریم و آنچه بیشترین تاثیر را در انتخاب یک کتاب برای مردم دارد این است که فلان رفیق و فلان دوست مثلا در بهمان گروه شبکه اجتماعی چه کتابی را توصیه میکند.
کاوه میرعباسی (زادهٔ ۱۳۳۴) مترجم و نویسنده دانشآموختهٔ رشتهٔ کارگردانی سینما و زبان اسپانیاییست و تاکنون بیش از ۴۰ کتاب و مجموعه داستان از نویسندگان مشهوری چون کارلوس فوئنتس، لوییس بورخس، گابریل گارسیا مارکز، ماریو بارگاس یوسا، آندره برتون و... به زبان فارسی ترجمه کردهاست. او از زبانهای انگلیسی، فرانسوی و اسپانیایی ترجمه میکند.
ارسال نظر