به گزارش پارس نیوز، 

درباره «سِرّ دلبران»، سریال رمضانی شبکه یک که با طمطراق به پخش رسید اما از همان قسمت اول نمایشی ناامیدکننده داشت. قصه کمرنگ، شعارهای مستقیم و شخصیت پردازی های اغراق شده از جمله عواملی است که باعث شده محصول جدید سازمان اوج اثری ناموفق لقب گیرد.

پیش درآمد

بیش از یک سوم سریال رمضانی شبکه یک روی آنتن رفته است و حالا به طور شفاف می دانیم با چه محصولی مواجه هستیم. آنچه عیان است اینکه قلاب «سرّ دلبران» در این 11 قسمت گیر نیفتاده و پیش بینی سختی نیست که تا پایان هم نتواند به عدد قابل قبولی از بیننده دست یابد. البته که تعداد مخاطب ملاک قابل اتکایی برای ارزیابی آثار نیست. «سرّ دلبران» از نظر کیفی جایی برای دفاع باقی نمی گذارد، در حالی که محمد حسین لطیفی زمان و بودجه کافی برای ساخت در اختیار داشته.

سریال «سِرّ دلبران»؛ نه از سِر خبری است و نه از دلبر!

تا جایی که در آستانه رمضان سال گذشته او و تهیه کننده اعلام کردند حاضر نیستند «سرّ دلبران» را فدای عجله کنند و پخش سریال از آن رمضان به این رمضان موکول شد. در ادامه هم ساخت آن سر صبر ادامه یافت که حتی در گزارشی اشاره کردیم این حجم از وقت گذاشتن برای یک سریال غیرمتعارف است. از آن سو سرمایه گذاری «سرّ دلبران» را سازمان اوج برعهده دارد که پشت سریال سازها را خالی نمی کند و بودجه به موقع تزریق می شود. چرا نتیجه به بار ننشسته؟ الان با چه سریالی مواجه هستیم؟

داستان کم ملات

یکی از فاکتورهایی که «سرّ دلبران» را تبدیل به سریال شکست خورده کرده است به داستان کم ملات آن بر می گردد. اتفاقاتی که در سریال رخ می دهد، پر کشش نیست؟ گره ای کوچک ایجاد می شود، شخصیت ها درباره اش حرف می زنند و کمی بعد نوبت گره گشایی می رسد. علاوه بر این، موقعیت داستانی بعد از گذشت چند قسمت برای بیننده تکراری شده، او می داند هر بار گوشه ای از زندگی شخصیت ها روایت می شود؛ آن هم بدون تعلیق و پیچش داستانی.

برای آنها که سریال را ندیده اند می گوییم؛ خط کلی قصه «سرّ دلبران» زندگی یک روحانی (سیدسلیم با بازی برزو ارجمند) است که به عنوان مبلغ دینی به شهر یزد اعزام شده است. کل قصه در یک محله می گذرد و هر بار اتفاقی برای او و هم محله ای ها رخ می دهد. حسین حسنی و رضا خمسه نویسندگان «سرّ دلبران» سعی کرده اند قصه را به زندگی نزدیک کنند تا مفاهیم مطرح شده در آن ملموس و باورپذیر باشد. این تمهید اما به خاطر حذف ناشیانه درام، تبدیل به پاشنه آشیل شده است.

سریال «سِرّ دلبران»؛ نه از سِر خبری است و نه از دلبر!

شعار به جای درام

علاوه بر کمرنگ بودن قصه، در «سرّ دلبران» شعار جای درام را گرفته و سریال از این بابت لطمه بزرگ دیگری دیده است. اگر احیانا سریال را دیده باشید، می دانید که در محله ای که قصه روایت می شود، آدم هایی از طیف های مختلف حضور دارند. هر کدام صاحب نوعی از خصوصیت اخلاقی هستند که در بخش بعد بیشتر درباره شان نوشته ایم. اشاره فعلی به کنش و واکنش هایی است که در سریال رخ می دهد.

در هر قسمت موقعیتی پیش می آید تا سید سلیم دیگران را پند و اندرز دهد و چون ملبس است ظاهرا ایرادی ندارد که به شکل مستقیم نصایح خود را بیان کند. گویا نویسندگان و کارگردان فراموش کرده اند، رو حرف زدن حد و اندازه ای دارد و وقتی پای درام وسط می آید، این وظیفه قصه و دیالوگه ای غیر شعاری است که مفاهیم بلند و ارزشمند را منتقل کنند. «سرّ دلبران» این اجازه را به بیننده نمی دهد که فقط گاهی از طریق پیگیری داستان و سرنوشت شخصیت ها به کُنه مفاهیم پی ببرد. تازه، خود لطیفی با نریشن شعاری به شعارهای دیگر سریال می افزاید.

شخصیت های اغراق شده

در «سرّ دلبران» آدم هایی از طیف های مختلف حضور دارند؛ روحانی، خادم مسجد دزدی نادم، پلیس، پزشک، پهلوان، دستفروش، کارگر، جوانی علیل و ... قصه به خانواده برخی شان نیز کشیده می شود تا اینگونه دست نویسنده و کارگردان برای پیشبرد داستان پر باشد. شخصیت ها اما به دلیل نگاه اغراق شده نویسندگان و کارگردان به آنها همراهی برانگیز نیستند. این شخصیت ها از همان قسمت اول، درون خود را لو دادند و به اصطلاح خودنمایی کردند. بدتر اینکه در «سرّ دلبران» شخصیت پردازی ها بر مبنای «شو» استوار است نه دراماتیزه کردن کاراکترها.

مثلا برای نمایش شمایل پهلوان، حرف هایی از جنس جوانمردانگی در دهانش گذاشته شده. دزد برای نشان دادن ندامت خود، فقط حرف می زند، عموی سید بی مقدمه وسط سخنرانی برادر زاده می آید تا نشان دهد چه آدم بی ملاحظه ای است و ... در «سرّ دلبران» قصه کم ملات است و کارگردان برای جبران نتوانسته به موقعیت ها و شخصیت ها عمق بدهد؛ کاری که حد اعلایش را در «وضعیت سفید» و «روزگار غریب» شاهد بودیم.

سریال «سِرّ دلبران»؛ نه از سِر خبری است و نه از دلبر!

بازی های رها شده

وقتی شخصیت ها گرفتار غلو شده باشند. بازیگر هم بازی رهاشده ای دارد. محمد حسین لطیفی برای به تصویر کشیدن خوبی ها و بدی های کاراکترها اجازه داده بازیگرها اور اکت باشند. مثلا محمد کاسبی از ابتدای سریال تاحالا ترکیبی است از عصبیت و دیالوگ های تکرار شونده که قرار است از بیننده خنده بگیرد. اسماعیل محرابی دکتر مهربانی است که علاوه بر تخصص در پزشکی، یدی طولا در وعظ دارد. جعفر دهقان چون مجبور است شمایل پهلوان را در حرف و نه عمل نشان دهد، مستاصل است. متین ستوده و رابعه مدنی، همسر و مادر سید سلیم از نمایش یک رابطه باورپذیر با سید عاجز هستند.

در حالی که خلوت سید سلیم با خانواده می توانست برگ برنده سریال باشد، ولی حالا با یک تخاصم پایان ناپذیر خانوادگی مواجهیم. برزو ارجمند تلاش کرده نماینده شایسته ای برای روحانی ای باشد که بذله گو است، به موقع عصبی می شود، به موقع مهربان است. گاهی موفق است و گاهی عدم هدایت درست کارگردان باعث می شود رفتارش افراطی شود.

عقبگرد اوج

«سرّدلبران» یک فرامتن هم دارد که به سرمایه گذار آن بر می گردد. سازمان اوج سرمایه گذار این سریال است که در چند مورد نشان داده کیفیت برایش ارجحیت دارد. نمونه اخیر در «پایتخت 5» رقم خورد که به رغم همه نگرانی ها، سریال از پیچ تند شعارزدگی عبور کرد. این سریال به خاطر رد شدن از برخی خطوط قرمز سلیقه ای، طیف زیادی از مخاطبان را درگیر کرد و در نهایت حرفی که باید را زد. «پایتخت 5» مثال شاخصی است تا بدانیم سازمان اوج برخلاف خیلی از نهادهای فرهنگی نمی خواهد با شعارهای مستقیم، حرف خود را به مخاطب حقنه کند.

«سرّ دلبران» اما به طور کامل در تضاد با این مانیفست است؛ سریالی که فاقد قصه ای جذاب است و بدتر اینکه برای بیان مفاهیم والا، درام را با منبر اشتباه گرفته. موقعیت «سرّ دلبران» در همان مرحله فیلمنامه مشخص است اما برای مسئولان اوج این بار بیان مستقیم، بلااشکال بوده. این سازمان پای «سرّ دلبران» ایستاد و اجازه داد سازندگان در آرامش و در زمانی بیش از اندازه معمول ساخت سریال ها کارشان را بکنند. نتیجه اما یک عقبگرد در کارنامه اوج است.