فرهادی به سفارش اتحادیه اروپا فیلم میسازد
مطمئن باشید فرهادی درباره تعرضهای جنسی در غرب فیلم نمیسازد.
جشنواره فیلم کن امروز هفتاد و یکمین دوره خود را با نمایش تازهترین ساخته اصغر فرهادی به عنوان فیلم افتتاحیه آغاز میکند؛ جشنوارهای که یکی از اصلیترین حواشی آن به مد لباس، جواهر و نیز قایقهای تفریحی و زنان و دختران مربوط میشود و این رویداد به ظاهر هنری را به یک شوی کامل تبدیل میکند. درباره این رویداد فرهنگی غرب گفتوگویی با سعید مستغاثی، پژوهشگر و کارشناس سینما انجام دادهایم.
جشنواره فیلم کن از آغاز پیدایشش در کوران جنگ دوم جهانی تا به حال فراز و نشیبهای زیادی را پشت سر گذاشته و الان نزدیک به سه دهه است که لقب بزرگترین رویداد هنری اروپا را یدک میکشد. کن چگونه به این جایگاه رسید؟
کن در واقع ویترین فرهنگی اتحادیه اروپاست و با پول اسپانسرها و کمپانیهای وابسته به سرمایهداری جهانی میچرخد. جشنواره کن در اصلیترین مانیفست و اهدافش استقلال از سینمای هالیوود و هضم نشدن در آثار کمپانیهای امریکایی را تعیین کرده بود. در دهههای 50 و 60 امریکا در حال بلعیدن تمام سالنهای سینمای جهان بود و آنها میخواستند هویت مستقلی برای خود تعریف کنند. این مقابله البته ایدئولوژیک نبود. اصطلاح سینمای هنری در برابر سینمای تجاری هم از همان زمان شکل گرفت.
اصطلاحی که نباید آن را زیاد دقیق تلقی کرد و از پشتوانه مفهومی معقولی هم برخوردار نیست.
تا حدودی همینطور است، سینمای روشنفکرانه، مخاطب خاص، موج نو و امسال اینها از همان زمان شکل گرفت و پرورش پیدا کرد.
جشنوارههای غربی برخلاف جشنوارههای هنری که ما در ایران برگزار میکنیم با وجود جهتگیریهای مفهومی که دارند با نام شهر شناخته میشوند و ظاهراً قرار نیست تابلوی مشخصی داشته باشند، البته دبیر جشنواره برلین چندسال پیش به طور علنی اعلام کرد که از آثار سیاسی خاص حمایت میکند. این تابلو نداشتن چقدر به آنها کمک میکند؟
در غرب هم جشنوارههای موضوعی وجود دارد ولی کن، ونیز و برلین ترجیح میدهند بیشتر بر اساس نیازهای روز جهتگیری داشته باشند و سفارش بدهند. برای مثال همین فیلم آقای فرهادی که قرار است به عنوان فیلم افتتاحیه در کن به نمایش درآید، سفارش اتحادیه اروپاست و 7میلیون دلار برای آن پرداخت شده است. فیلم گذشته ایشان هم به سفارش اتحادیه اروپا ساخته شده بود که درباره مسئله مهاجرت به اروپا بود؛ پدیدهای که چند سالی است آن را به عنوان یک اولویت موضوعی به فیلمسازها سفارش میدهند. موضوع تعارضات جنسیتی هم جزو اولویت سالهای اخیر آنهاست. همجنسگرایی هم یک دهه است که برای آنها اهمیت پیدا کرده است و شاهد یک موج مضمونی در این باره بودهایم.
چه برخوردی با موضوع رسواییهای جنسی در هالیوود و مراکز فرهنگی و هنری غرب صورت گرفته است؟ آیا میتوانند از کنار این مسئله به راحتی عبور کنند؟
درباره رسواییهای جنسی سعی میکنند بیشتر سمت وسویی بدهند که سبک زندگی غربی زیرسؤال نرود، برای مثال چندسالی است که درباره رسواییهای جنسی اهالی کلیسا زیاد فیلم میسازند. اگر قرار باشد ریشه این تجاوزات را دین نشان بدهند، کوتاهی نمیکنند اما اگر قرار باشد ارزشهای فرهنگی غرب زیر سؤال برود هرگز زیر بار آن نمیروند. با این مسئله جور دیگری هم بازی میکنند، برای مثال رنگ فمنیستی و تضاد جنسیتی به آن میدهند، به ویژه که در غرب با موج اسلامگرایی هم روبهرو هستند و اگر افکار عمومی پی ببرند که ریشه این تجاوزها سبک زندگی غربی است به طور قطع با بالا رفتن سطح آگاهیهای فکری دیگر نمیتوانند جلوی موج دینخواهی ایستادگی کنند. کارکرد جشنواره هایی مثل کن هم اساساً پرت کردن حواس افکار عمومی از اتفاقاتی است که در حال وقوع است. همین چند روز پیش بود که یکی از وزرای زن در فرانسه خواهان اختصاص یک خط ویژه تلفنی برای گزارشهای جنسی شده بود و اعلام کرد تهیهکننده فاسد هالیوودی اولین بار در جشنواره کن یکی از قربانیان خود را مورد تعرض قرار داده است.
موضوع ظاهراً باید ابعاد بسیار وسیعتری داشته باشد.
همینطور است، موج افشاگریهای جنسی فقط به مراکز فرهنگی غرب محدود نمیشود. اتحادیه و پارلمان اروپا از مراکزی است که رسواییهای زیادی درباره آن علنی شده و جالب است که همین اتحادیه بودجه میدهد تا فیلمسازی مثل اصغر فرهادی با مضامین مورد حمایت آنها برایشان فیلم بسازد. شما مطمئن باشید اصغر فرهادی درباره تعرضهای جنسی در اروپا و غرب هرگز فیلم نخواهد ساخت مگر با قرائتی که آنها دوست داشته باشند، البته این رسواییها از این نظر تازه به نظر میرسد که آنها به دلیل ابعاد گسترده موضوع نتوانستند بازتابهای رسانهای آن را کنترل کنند و به اصطلاح موضوع از دستشان در رفت، وگرنه این مسئله همیشه در غرب مطرح بوده است. سه چهار سال پیش گزارشهای مؤسسات غرب و برای مثال دانشگاه استکهلم تعرض جنسی به 50درصد زنان بالای 15 سال در کشورهای سوئد، دانمارک و... را نشان میداد. شما ببینید وقتی زنان سرشناس بزرگترین مراکز فرهنگی و سیاسی امنیت جنسی ندارند، زنان اقشار عادی جامعه در چه وضعیتی به سر میبرند؛ زنانی که به طور عادی از رسانههای قدرتمند برای پیوستن به جنبش me too برخوردار نیستند.
یک نظرسنجی که مؤسسه آلبرتا اخیراً انجام داد نشان میداد ریشه تجاوزهای جنسی دقیقاً همان مسائلی است که دین اسلام به رعایت آنها تأکید دارد. از جمله تنها بودن زن و مرد در محیطهای سربسته، استفاده از مشروبات الکلی و اختلاط جنسی در مدارس. در غرب الان خانوادهها خواستار ثبت نام فرزندانشان در برخی مدارسی هستند که در آنان تفکیک جنسیتی انجام میشود یا در برخی کشورها خواستار تأسیس چنین مدارسی هستند. اینها مسائل و واقعیت هایی است که جزو لیست سفارش اتحادیه اروپا به فیلمسازان نیست. اینکه مسئول بلند پایه اتحادیه اروپا خواهان آن میشود که مرد و زن غریبه تنها سوار آسانسور نشوند عمق بحران فرهنگی غرب را نشان میدهد. اما شما ببینید جشنواره کن چه خوراک فرهنگی به مخاطبانش میدهد. یک شوی کامل و فرش قرمزی که ستارههای سینمای هالیوود آن را داغ میکنند نه سینمای به اصطلاح هنری اروپا، یعنی برخلاف مانیفست این جشنواره اگر ستارههای هالیوود در کن حاضر نباشند این رویداد گویی چیزی کم دارد.
اگر فیلمهای امریکایی نباشد، کن از رونق میافتد. آنها حتی برای فیلمهای امریکایی حق وتو قرار دادهاند و برخلاف آثار دیگر که نباید پیش از کن به نمایش عمومی درآمده باشند این قانون برای فیلمهای امریکایی وجود ندارد، چون میدانند رونق دهنده جشنواره، آثار امریکایی است. دیگر از اینگمار برگمن خبری نیست. کسی در کن برای دیدن جعفر پناهی تره هم خرد نمیکند. منظورم مردم عادی هستند، چون کسی آثار او که شباهتی به فیلم ندارند را اساساً ندیده و نمیشناسد. شما در خیابانهای هر کشور اروپایی که قدم بزنید و از مردم راجع به پناهی سؤال کنید امکان ندارد نام او به گوشش هم خورده باشد ولی مردم اروپا همه جرج کلونی را میشناسند.
انتهای پیام/
ارسال نظر