دستور ساختن تابوت پوشاننده برای حضرت زهرا (س)
این روزها خانه امیرالمومنین پر از اندوه بود و دختر رسول خدا (ص)در بستر بیماری روزگار را سپری می کرد.
در همین روزها بود که فاطمه (س) به اسماء بنت عُمَیْس فرمود: من ناپسند مىدانم آنچه را که با آن جنازهى زنان را حمل مىکنند گویا تابوت آنزمان همانند نردبانى بدون دیوار بوده، و جنازه را روى آن مىگذاشتند، و جنازه مشخّص مىشد. که پارچهاى روى جنازهى آنها مىاندازند و جسم آنها از زیر پارچه پیدا است، و هرکس آن را دید تشخیص مىدهد که مرد است یا زن، من ضعیف شدهام و گوشت بدنم گداختهشده، آیا چیزى نمىسازى که مرا بپوشاند.
اسماء گفت: آن زمانکه در حبشه بودم (اسماء همسر جعفر طیّار بود، و حدود پانزده سال همراه جعفر در حبشه بهسر برد و بعد از شهادت جعفر، همسر ابوبکر شد، محمد بنابوبکر از یاران امیرالمومنین(ع) پسر او است)مردم حبشه براى حمل جنازه چیزى را که پوشاننده بدن بود ساخته بودند، اگر مىخواهى مثل آن را بسازم.
فاطمه (س) فرمود: آن را بساز.
اسماء تختى طلبید و آن را به رو انداخت، سپس چند چوب از شاخهى خرما طلبید و آن را بر پایههاى آن تخت، استوار کرد و سپس پارچهاى روى آن کشید (شبیه عِمارى درآمد) و به فاطمه (س) عرض کرد: تابوتهاى مردم حبشه، اینگونه است.
فاطمه (س) آنرا پسندید و به اسماء فرمود: خدا تو را از آتش دوزخ محفوظ بدارد، مانند این تابوت براى من بساز و مرا با آن بپوشان. و نقلشده وقتىکه حضرت زهرا (س) آن تابوت را دید خندید، با توجه به اینکه بعد از رحلت رسولخدا (ص) هیچگاه تبسّم (لبخند) نکرده بود و فرمود: این تابوت، چقدر زیبا و نیکو است که مانع مشخص شدن زن و مرد مى شود.
(کشف الغمّه/ج۲/ص۶۷ به نقل از ابنعبّاس.)
در کتاب مصباح الانوار از امام صادق (ع) و او از پدرانش نقلکرده که فاطمه (س) هنگام احتضار، به امیر مؤمنان (ع) وصیت کرد: وقتىکه از دنیا رفتم، خودت مرا غسلبده و کفن کن و نماز بر جنازهام بخوان و در قبر بگذار، و لحد مرا بچین و خاک برقبرم بریز، و سپس بالاى سر، مقابل صورتم بنشین و بسیار قرآن بخوان و دعا کن، زیرا آن هنگام ساعتى است که میّت به اُنس با زندهها نیاز دارد، و من ترا به خدا مىسپارم، و وصیت مىکنم که با فرزندانم به نیکى رفتارکنى.
نیز روایت شده وقتىکه هنگام فراق زهرا (س) فرارسید، اندکى گریه کرد، امیر مؤمنان على (ع) فرمود: چرا گریه مىکنى؟
فاطمه (س) عرض کرد:گریه مىکنم براى رنجها و آزارهائى که بعد از من به تو مىرسد.
على (ع) فرمود: گریه مکن، سوگند به خدا، این سختیها در راه خدا براى من ناچیز است.
همچنین در این باره روایتشده که فاطمه (س) به على (ع) گفت: بعد از آنکه از دنیا رفتم هیچکس را خبر نکن مگر اُمّ سَلَمه و اُمّ اَیْمن و فضّه را، و از مردها دو پسرم، و عباس عموى پیامبر و سلمان و مقداد و ابوذر و حُذیفه را که به این افراد اطلاع بده، و من ترا حلال کردم که بعد از مردنم مرا ببینى شاید زخم بدنش را که مخفى مىداشت، اجازه داد بعد از مرگش، على (ع) آثار آن را ببیند با کمک بانوان یاد شده مرا غسل بده، و مرا شبانه دفنکن، و هیچکس را خبر نده که به کنار قبرم بیایند.
ارسال نظر