«یتیم‌خانه ایران» از خیلی جهات فیلم قابل اعتنایی است و اگر نخواهیم از ساحت فرم و ساختار سینما آن را زیر ذره‌بین ببریم، باید اذعان کنیم که از نظر محتوا حرف‌های ناب و دسته اولی را بیان کرده است که صرف بیان شدنش در حوزه سینما و نمایش برپرده جادویی سینما فضای گفتمان فرهنگی و حتی سیاسی را در زمینه‌ای مهجور افتاده باز کرده است که بیش از صد سال است در تاریخ کشور ما به عمد یا غیر‌عمد به آن توجهی نشده است. موضوع بزرگ‌ترین قحطی تاریخ معاصر ایران که در اواخر سده  13 هجری شمسی در ایران رخ داد و اکنون بعد از گذشت صد سال از این ماجرا نقش برجسته دولت بریتانیا در شکل‌گیری آن ماجرا کاملاً مشهود و قابل استناد است.
 

با این حال چگونه است که با وجود قدرت استناد و استدلال محکومیت انگلیس در این نسل‌کشی بزرگ تاریخی هنوز در هیچ‌کدام از کتاب‌های درسی تاریخی مقاطع مختلف تحصیلی کشورمان از آن صحبتی به میان نیامده است، جای پرسشی قابل تأمل دارد.
 
«یتیم‌خانه ایران» از این منظر و در باب مطرح کردن یکی از مهجور‌ترین و در عین حال مهم‌ترین وقایع تاریخی کشورمان در حوزه سینما، فیلمی بسیار مهم به شمار می‌رود، اما آنچه به عنوان سینما و جذابیت‌های بصری و نمایشی و همچنین استاندارد‌های سینما مطرح است درباره فیلم در جایگاه دیگری قرار می‌گیرد. فیلم به‌رغم ظرفیت‌های با‌لقوه‌ای که به لحاظ موضوعیت و بستر حادثه تاریخی در خود دارد، نتوانسته است از تمامیت آنها در جهت با‌لفعل کردنشان بهره ببرد و در بعضی مباحث آن را ابتر گذاشته است و به تصویر کردن مصائب مردم ایران و صحنه‌های طاقت فرسا و جانگداز بسنده کرده است. این یعنی هدر دادن یک ظرفیت عظیم محتوایی و دراماتیک که می‌تواند به بهترین فرم تراژیک در تنوع خود منتج شود به صرف بیان کردن تصویری دیده نشده از یک بازه زمانی تاریخی در ایران.


در عین حال باز بودن دست کارگردان در استفاده از امکانات سینمایی و نیز اختصاص بودجه به استفاده صحیح از آنها توقع بیننده را در کنار مشاهده موضوعی ناب از تاریخ کشورش از فیلم بسیار بالا می‌برد که متأسفانه برخی اشتباهات ناگزیر و انتخابات تحمیلی به کار تا حدی به آن ضربه زده است که به عنوان نمونه می‌توان به انتخاب بازیگر نقش اصلی یعنی علیرام نورایی اشاره کرد که به‌رغم این مهم که این بازی بهترین و مهم‌ترین بازی این بازیگر در طول دوران کاری‌اش است، انتخاب بسیار بدی برای فیلم بوده است که باید به عنوان اولین فاکتور برای جذب شدن به فیلم و همراهی با آن با شخصیت قهرمان فیلم همذات‌پنداری کند و با جذابیت‌های نهادینه شده در درون شخصیت قهرمان و شخصیت به داستان و محتوا برسد. اما در کنار مواردی از این دست باید به کارگردانی پراکنده و شلخته کار هم اشاره کرد که باعث یکدست نشدن در فرم و ساختار نمایشی فیلم شده است.

به رغم اینکه یتیم خانه ایران نیز بهترین اثر در کارنامه کارگردانش محسوب می‌شود و در بعضی صحنه‌ها همانند سقوط علیرام نورایی با اسب به درون رودخانه از پل، بسیار قوی ظاهر شده است، اما در تمامیت اثر می‌تواند دستاورد‌های خوبی را برای سینمای ایران مشاهده کرد که به‌رغم فراهم‌کردن یک فضا و بستر مناسب برای گفتمان فرهنگی، سیاسی و تاریخی بیننده را به آگاهی تاریخی می‌رساند که حتی از یافتن آن در میان کتب درسی دوران تحصیلش نیز معذور است.

ابوالقاسم طالبی که بعد از فیلم جنجالی «قلاده‌های طلا» ارادت و دغدغه خود را به مباحث نظام و ملی کشور ثابت کرده و نشان داده است از روی پرده آوردن مسائل حساس تاریخی و سیاسی سینما ابایی ندارد، در یتیم خانه ایران به درستی و در جایگاه یک قصه‌گو شرح مصائب کشوری را بیان می‌کند که اصلی‌ترین سبب ضربه خوردنش از کشورها و قدرت‌های ستمگر، نداشتن یک رهبر و پیشوای دلسوز و متعهد است که امنیت و شأنیت مردم کشورش را به عنوان یک وظیفه سترگ بر عهده خود بداند و از زیر بار قبول آن شانه خالی نکند.