غروب روز آخر سال قمری توی حسینیه خونه مون که به حسینیه فاطمه الزهرا سلام الله علیها معروف است مثل هر سال برنامه سیاه‌پوشان داشتیم، زمزمه زیبایی که دو شب پیش با کمک محمدحسین (فرزندم) سروده بودیم به خوبی به ثمر نشست، کلا وقتی دوتایی توامان می‌خونیم یه نمک دیگه‌ای داره، وقتی مراسم سینه زنی به پایان می‌رسه عده قابل ملاحظه‌ای از عزاداران، دوست دارن پیرهن سیاه شون رو با دست یه نوکر امام حسین به تن کنن، من هم هر سال برای هرکسی سفارش ویژه‌ای داشتم، قاعده من اینه که هر کسی به نیابت از طرف یک یا گروهی از عزیزان سیاه بپوشه تا برنامه عزاداری از نوعی مشارکت معنوی برخوردار بشه، حال و هوای بعضیا امام‌زمانی(عج) است، بعضی پرچمدار حضرت زهرا(س) و بعضی امام حسنی(ع) هستن...

از این بابتِ که برای عده‌ای پیشنهادم یکی از حضرات معصومین یا یکی از امامزادگان است اما برای بعضی هم به دلم می‌افته نام امام امت یا یکی از شهدا یا جمعی از شهدا رو پیشنهاد کنم، امسال عده قابل ملاحظه‌ای از بچه‌ها به نیابت از شهدای منا سیاه‌پوش شدن، یه اتفاق جالب هم این بود که بعضی از کمدین‌ها و بازیگرها هم در مجلس ما حضور داشتن، وقتی خواستم پیرهن مشکی یکی از اونها رو تنش کنم بهش گفتم از طرف شهید آوینی سیاه بپوش، البته من و هر دو پسرم امسال به نیابت از طرف سردار همدانی سیاه پوشیدیم، محمد مهدی و محمدحسین هردو سرباز حاج حسین بودن و من هم زیر سایه حضرت زینب سلام الله علیها با او همسفره بودم.

* شاعر و مداح اهل بیت(ع)