شهرام جزایری: یک مسئول عالی قضایی گفت من 7 سال در زندان نبودم
متأسفانه یکی از مقامات عالی قوه قضائیه، به همسرم (وکیلم) گفته بود:آقای شهرام جزایری 6 تا هفت سال اول پروندهاش، را زندان نبوده البته در آن ایام به لحاظ رسیدگیهای قضایی متداول، مرا در زندان، در محلی نگهداری میکردند که مقامات نمیتوانستند مرا ببینند.
به گزارش پارس به نقل از تسنیم، اسمش که میآید هر کسی یاد یک چیزی میافتد، یکی یاد پول و ماشینهای گران و ویلاهای وسیع و سفرهای خارجی و خلاصه زندگی اعیانی؛ یکی یاد زندان و 13 سال از عمر یک انسان که پشت میلهها گذشت.
یکی یاد بابک زنجانی و اعدام مه آفرید امیرخسروی میافتد و برای بعضیها مصداق موفقیت در کسب و کار است و برای برخی دیگر نمونه زنده یک مفسد اقتصادی. اسم مَرد خبرساز دهه 80، برای خیلیها هم مثل یادآوری یک خاطره دور است؛ خاطره بزرگترین فساد اقتصادی بعد از انقلاب تا آن زمان.
فارغ از تمام آنچه با شنیدن نامش به ذهن ما میآید، او خودش را طور دیگری معرفی میکند؛ شهرام جزایری عرب. او که یک سال است از زندان آزاد شده و به گفته خودش اکنون استراحت میکند اما خواندن این جمله او هم جالب است: «خیلی محکم گفتهام به زودی کاری خواهم کرد که یک بار دیگر عالم هستی به وجود من افتخار کند.»
هر چند او اکنون قصد ندارد درباره گذشته خود که از آن به عنوان قبرستان یاد میکند، صحبت میکند اما به سراغش رفتیم تا حال و هوای این روزهایش را بپرسیم؛ روزهایی که خودش میگوید بیش از هر زمان دیگری قدر آزادی را میداند.
راستش را بخواهید از مدتها پیش بنا داشتیم مصاحبه مفصلی با او داشته باشیم. قرارها را هم گذاشتیم اما به یکباره دیدیم مصاحبه شهرام جزایری روی خروجی یک خبرگزاری قرار گرفت. دلخور شدیم و گفتیم مگر وعده مصاحبه را به ما نداده بودی؟ گفت چیزهای مهمی در مصاحبه با آنها نگفتهام اما بنا دارم با شما مفصلتر صحبت کنم. ظاهراً خیلی حرفها برای گفتن داشت.
روز موعود فرا رسید. مصاحبه جالبی شد؛ پر بود از حرفهای نگفته. از هر دری سخنی. حدود 3 ساعت با هم گفتوگو کردیم. از شهرام جزایری دهه 80 گفت و از بابک زنجانی، از مهآفرید گفت و ملاقاتی که قبل از اعدامش با او داشت. از ماجرای توصیههایش به مهدی هاشمی گفت قبل از آنکه مهدی هاشمی برای اجرای حکم به زندان اوین مراجعه کند. از زندگی خصوصاش هم گفت.
از ما خواست که مصاحبه را قبل از انتشار برایش بفرستیم. برای رعایت اخلاق حرفهای تن به این کار غیرحرفهای دادیم و مصاحبه را برایش فرستادیم. نمیدانیم چرا وقتی مصاحبه را خوانده بود بخش عمدهای از مصاحبه را حذف کرد و ما باز هم مجبور شدیم تمکین کنیم. متن حاضر متن مورد تأیید شهرام جزایری عرب است که بدون کم و کاست و در دو بخش منتشر میشود.
بخش اول این گفتوگو را بخوانید!
تسنیم: میگفتند شما شامل عفو شدید؟
بابت اتهامات اقتصادی برائت گرفتم. چند عید فطر، عفو عمومی شامل حالم بود اما قرارموقوفی عفو تأیید نشد. بلافاصله بعد از ابلاغ حکم قطعی رد مال حکم کیفری پروندهام را به ریال تسویه حساب کردم، تا اینکه سال آخر حبس بنا به فرموده مقام محترم قضایی، رد مال یادشده را به دلار آمریکا محاسبه و مابهالتفاوتش را نیز پرداخت کردم اما متأسفانه برخلاف فرموده، باز هم عفوم تأیید نشد. حساسیتهای رسانهای، موجب شدت در پرونده قضاییام بود.
تسنیم: حدود یک سال از آزادی شما از زندان میگذرد. این یک سال پس از زندان چطور بوده است؟
بالاخره آزادی متفاوت است؛ البته سختی خاص خودش را هم داشته زیرا 13 سال از زندگی و خانواده دور بودم و بعد از 13 سال آزاد شدم، الآن شرایط زندگیام یک مقدار سخت است و چون من به سختی عادت دارم بنابراین محکم کنترل و مدیریت میکنم.
یکی از مسئولان عالی قضایی گفت شهرام جزایری 7 سال در زندان نبوده است
تسنیم: دقیقا 13 سال شد؟
حدود چهل روز کمتر از سیزده سال. یعنی 20 آبان 1380 تا 11 مهر1393. در این 13 سال قسمت اول دوران حبس (از سال 80 تا 85) حدود 90 روز به مرخصی رفتم و حدود 110 روز هم در سال 85، برای اقدامات کارشناسی شرکتها تحت نظر دادگاه، صبح از زندان بیرون میرفتم و شب بازمیگشتم. به غیر از این ایام، همه اوقات به طور مطلق در داخل زندان بودم و در ایام بازداشتم، حدود یک سال را در سلول انفرادی تک نفره، حدود چهار سال به طور انفرادی و الباقی را در بند عمومی حبس کشیدم. هشت سال آخر، حتی یک ساعت برای مرخصی از در زندان بیرون نیامدم. متأسفانه یکی از مقامات عالی قوه قضائیه، به همسرم (وکیلم) گفته بود: آقای شهرام جزایری 6 تا هفت سال اول پروندهاش، را زندان نبوده. البته در آن ایام به لحاظ رسیدگیهای قضایی متداول، مرا در زندان، در محلی نگهداری میکردند که مقامات به سادگی نمیتوانستند با من ملاقات داشته باشند.
در یکی از سایتها دیدم یکی از عزیزان محبت کرده و گفته، شهرام جزایری بعد از آزادی از زندان، 10 سال جوانتر شده است، من اگر جوان ماندم به خاطر این است که ورزشکارم، در زندگیم حتی یک نخ سیگار نکشیدم، مشروب نخوردم، مواد مخدر مصرف نکردم، مال کسی را نخوردم و حال کسی را هم نگرفتم. در کار مردم هم فضولی نکردم. هر وقت در زندان غصهدار میشدم، قرآن را بغل میکردم و به خدا پناه میبردم و خدا هم همیشه کمکم میکند. من به لطف و کرم خدا اعتماد کامل دارم و تسلیم مطلق رضای خدا هستم و این اطمینان کامل و مطلق، به من سکینه و آرامش میدهد حتی اگر همه داروندارم و خدای ناکرده عزیزترینهایم را از دست بدهم، باز هم راضیام به رضای خدا. شاید این چیزی بوده که باعث شده من مثل یه زندانی 13 ساله نشکنم و به قول آن بزرگوار 10سال جوانتر شوم اما اگر منظور جوانی ناشی از رفاه خاصی در زندان بوده، سخت در اشتباه هستند، چون حتی اگر یک نفر در هتل هفت ستاره تگزاس آمریکا هم 13 سال محبوس شود, باز هم غم و غصه عذابش میدهد و من این موضوع را هزار بار گفتم و عاقلان گواهی و تأیید دارند.
تسنیم: متولد چه سالی هستی؟
20 آبان سال 1351 و اکنون 43 سال دارم. پدرم اصالتاً عرب است و مادرم بچه محله قدیمی سنگلج تهران. خودم هم در تهران به دنیا آمدم. بعد رفتیم اهواز، مدتی تنکابن و بعد هم کرمان برای تحصیل در دانشکده دندانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی کرمان و سپس دوباره تهران و همه جای دنیا برای تجارت.
تسنیم: چرا این همه شهر عوض کردید؟
جنگ که شد رفتیم شمال، دوباره برگشتیم اهواز. بعد کرمان دانشگاه قبول شدم و سپس کسب و کار.
تسنیم: چند فرزند هستید؟
فقط یه خواهر به اسم شهرزاد دارم.
تسنیم: بچه درسخوانی بودید؟
اصلاً درسخوان نبودم اما همیشه نمرات بالا میگرفتم؛ شدیداً بازیگوش و معمولاً شاگرد دوم و سوم کلاس بودم. دبیرستان رشته ریاضی و دانشگاه دندانپزشکی خواندم و اقتصاد و تجارت را تجربه کردم. در طی مدت حبس و رسیدگیهای قضایی پروندهام، تقریباً به اندازه کافی بر حقوق کیفری، مدنی و تجارت مسلط شدم. الآن دنیایی از تجربه و دانش و رویههای قضایی را در کار اقتصادی میدانم.
تسنیم: پس با تقلب قبول میشدید؟
نمیشود گفت تقلب میکردم، درسم خوب بود و همیشه تقلب میرساندم.
تسنیم: رشته دندانپزشکی را تا کجا ادامه دادید؟ چرا دندانپزشک نشدید؟
تا ترمهای آخر بعد از کلینیک پیش رفتم. ایلیا (پسرم) چند روز پیش گفت میخواهم دندانپزشک بشوم و بعد کار اقتصادی بکنم. حالا همه فکر میکنند، پدرش یادش داده. در حالی که نظر من این نیست. نظر من این است که اگر کسی میخواهد در کسب و کار موفق شود، اول باید در مقطع کارشناسی و لیسانس اقتصاد بخواند، بعد در دوره فوق لیسانس، حقوق و سپس مقطع دکترا در رشته مدیریت و فوق دکترا پول و فاینانس بهترین است.
تسنیم: به نظر شما درس خواندن در کارهای اقتصادی تأثیری دارد؟
حتماً. کسی که بخواهد از دانش و تخصص و علم در کسب و کار استفاده نکند، امکان ندارد در مدیریتهای کلان اقتصادی موفق شود.
تسنیم: چند سالگی ازدواج کردید؟
26 ــ 25 سالگی
سود 100 درصدی از فروش شربت در اهواز در سن 15 سالگی
تسنیم: قبل دانشگاه هم کار میکردید؟ کار اقتصادی را چگونه شروع کردید؟
بله. باقلوا فروشی و سمبوسه فروشی و ... داشتم. زندگی کاری من تا قبل از زندان سه بخش داشت. یک بخش بازار خرده بود و حدود پنج سال طول کشید. شامل باقلوا و سمبوسه و بستنی فروشی. حدود چهارده یا پانزده سالم بود که در اهواز بستنی فروشی داشتم؛ پنج دستگاه شربتی گذاشته بودم روبهروی مغازه. آن موقع این دستگاهها را 70 هزار تومان خریده بودم. یک موتور گازی هم داشتم. سه چهار تا هم کارگر گذاشته بودم بالای سر این دستگاهها. با موتور میرفتم پول و دخل دستگاهها را جمع میکردم. به یاد دارم ماهیانه 70 هزار تومان از این دستگاهها در میآوردم یعنی 100 درصد سود در هر ماه.
هیچ وقت غذای زندان را نخوردم
تسنیم: میگویند شما غذای زندان را نمیخوردید و از بیرون از زندان برایتان غذا میآوردند.
هیچ وقت غذای زندان را نخوردم و از بیرون زندان هم غذا نیاوردند بلکه فروشگاهها گوشت و مرغ میآورند، آشپزخانه هم در همه بندها هست. هر اتاق هم یک شهردار دارد. بیشتر مرغ و ماهی میخوردم. همه چی داخل زندان هست.
تسنیم: اوین واقعاً هتل بود؟
نه. نمیشود گفت هتل. در اتاق کدام هتل، 20 نفر جمعیت با هم زندگی میکنند؟ ولی خب در همه جای دنیا، زندانهای اقتصادی همه نوع امکانات را دارند. من آدم با روحیهای هستم و سختی را راحت میتوانم تحمل و کنترل کنم و همه وقتی مرا میبینند، فکر میکنند داخل زندان مثل هتل است. به خاطر همین، متر و اندازهگیری قضاوتشان، شادابی و سرحالی شهرام جزایری شده که شاید منصفانه نباشد. خیلی از آدمهای معمولی یا حتی پولدار وقتی به زندان میآیند، همین شرایطی را که به نظرخیلیها قابل تحمل است، نمیتوانند تحمل کنند. مثلاً یک بنده خدایی در بند ما، بابت مهریه زندانی شد و چهار روز بعد خودکشی کرد! آیا تو هتل کسی خودکشی میکند؟
تسنیم: در اوین، زندانی مهریهای زیاد بود؟
زیاد بود اما بعد از ابلاغیه آیتالله آملی لاریجانی رئیس قوهقضائیه خیلی کم شد. خیلی از بازدیدکنندهها میآمدند و میدیدند که مثلاً تلویزیون بزرگ در اتاقها داشتیم. میگفتند اینجا هتل است! بالاخره زندان است، طرف دلش شکسته، محصوره، از زن و بچهش دور است. بزرگترین درد یک زندانی، دوری از خانواده است. استرس اینکه همسرش الآن کجاست یا دستش جلوی کدام مرد و نامردی برای دوزار خرجی دراز است. همه هم این غم و غصه و نگرانیها را داشتند؛ از من شهرام جزایری گرفته تا بقیه. لذا من اصلاً با این اصطلاح هتل موافق نبوده و نیستم. بلکه زندان بیتالاحزان است و زندانیها در آن زنده به گور هستند. معتقدم کثیفترین و بدترین جای دنیا در تمام عالم هستی، زندان است؛ حتی اگر بازداشت در هتل یا خانه مجلل باشد یا صرفاً محدودیت خروج از شهر. محدودیت، اسارت و زندان، بزرگترین دغدغه است حتی اگر بهترین امکانات هم باشد. در زندان اوین امکانات معمول در چارچوب ضوابط و دستورالعملها برای همه هست و هیچ نیازی نیست که کسی بلند شود و دنبال موبایل و اینترنت برود. تلفن به اندازه کافی هست. اتاقها اکثراً تلفنهایشان خالی است. میتوانی یک ساعت تلفن بزنی و از آن طرف خط بپرسی که اخبار مهم چیست؟. روزنامه از همه طیفهای سیاسی به وفور در زندان وجود دارد و همچنین امکانات دیگر. من نه اصلاحات را میفهمم، نه اصولگرا را و نه سیاست را بلکه واقعیت را میگویم. مثل اصلاحطلبان، در طیف اصولگراها و حتی راستیهای سنتی هم افرادی هستند که منصفانه آدمهای بسیار خوبیاند. البته در برخی احزاب و جناحها هم، آدمهای بنجل وجود دارد و آدمهایی که دلشان میخواهد چیزی را نفهمند، نمیفهمند و خودشان را به نفهمی میزنند.
تسنیم: در زندان فرقی بین زندانی پولدار و بیپول هست؟
هیچ فرقی بین یک زندانی پولدار و بیپول از نظر سازمان زندانها وجود ندارد اما طبیعی است کسی که در زندان کارتش پراست، چهار پنج تا زندانی دیگر را میتواند کمک کند. بنابراین زندانیها جای بهتری به او میدهند، احترام بیشتری به او میگذارند. درست مثل توی جامعه؛ به نظر شما در جامعه یک پولدار با یک بیپول سطح احترامش، سطح روابطش و سطح برخورداری از امکاناتش یکسان است که در زندان یکسان باشد؟
متأسفانه سوءتفاهماتی پیش آمده و من متر این موضوع (هتل بودن اوین) شدم بنابراین محکم و قاطعانه عرض میکنم، واقعاً هیچ نیازی نیست که در زندان کسی به فکر این باشد که خارج از اصول و روال متعارف هزینهای بکند. فروشگاهها هستند، خرید میکنند و اگر هم فرد دلش خواست و تمکن داشت، به چهار تا زندانی بدبخت و بیچاره و به زن و بچههایشان کمک میکند و خب همه مرید معرفتش میشوند؛ درست مثل بیرون از زندان.
تسنیم: شما به زندانیهای دیگر کمک میکردید؟
این موضوعات را دوست ندارم بازگو کنم. از روز اولی که مرا دستگیر کردند در این خصوص صحبت نکردم ولی واقعیت این است که متأسفانه یا خوشبختانه پول عزت و احترام میآورد. مهم این است که در کنار پول، معرفت و انسانیت، این عزت و احترام را حفظ و مستحکم میکند. هر چند که من اصلاً دوست ندارم بگویم کسی را کمک میکردم یا نمیکردم. ولی خودتان تشریف ببرید این موضوعات را از داخل زندان تحقیق کنید.
تسنیم: زندانیهای عادی از دیدن شما تعجب نمیکردند؟
بله. خیلی از زندانیها تصور داشتند که شهرام جزایری یک آدم پولدار، متکبر، مغرور و سطح روابط اجتماعیش بسیار پایین باشد، بنابراین گارد میگرفتند اما من بلافاصله میرفتم و با آنها شوخی میکردم، یخ روابط اجتماعی را میشکستم. سعی میکردم رابطه دوستانه و عاطفی برقرار کنم و این برایشان خیلی عجیب بود که چطور میشود یک کسی که از نظر مالی، فکری، اجتماعی و شهرت متمایز و خاص است راحت بیاید، بنشیند و با کارگرها و زندانیان عادی حرف بزند و غذا بخورد.
بهترین همبندیهای من در 13 سال حبس، افغانستانیها بودند
خاطره جالبی از افغانستانیهای زندانی به شما بگویم. یکسری مطالبی مطرح شده بود که جای شهرام جزایری در زندان اوین خیلی خوب است. خواسته یا ناخواسته دستوری آمد که محل نگهداری شهرام راحت نباشد! گفتند همه زندانیهای ایرانی محل نگهداری شهرام در «جهاد» را ببرید و منتقل کنید و زندانیهای افغانستانی را به جای آنها بیاورید؛ به استثنای وکیل بند و چند نفر دیگر.
نشسته بودم که دیدم ناگهان 20 کارگر افغانستانی با سنین مختلف در حالی که ما لباس زندان به تن نداشتیم، با لباسهای زندانی پاره و کثیف، موهای ژولیده و صورتهای بههم ریخته و دستهای پینه بسته آمدند. وکیل بند از من خواست، بلند شوم و به رئیس زندان و یا محافظ و مدیرکل و...زنگ بزنم. یه لبخند زدم و گفتم اجازه بدید من این موضوع را به بهترین نحو حل میکنم و اصلاً نگران نباشید.
ایرانیهایی که مانده بودند را بیرون و در را قفل کردم. با زندانیان جدید افغانستانی به لهجه خودشان با شوخی وخنده صحبت کردم و آنها متقاعد شدند که باید برای نظافت به حمام بروند اما خودم اول رفتم حمام؛ بعد با آنها با لهجه افغانستانی حرف زدم. یک شعر معروف افغانستانی است که میگوید: همه جا دکان رنگه همه رنگ میفروشند / دل ما به شیشه سنگه همه سنگ میفروشند؛ یعنی به ما افغانستانیهای مظلوم نیرنگ میکنند و همه هم دل ما را میشکنند.
این شعر را خواندم و بعد گفتم من برای شما یک کادو دارم. یکسری لباسهای گرمکن ورزشی که خیلی قیمتی و شیک بود با کلاههای خیلی خوشگل که برای خودمون، خریده بودم را به آنها هدیه دادم. 22 یا 23 دست بود که دو یا سه دست هم باقی ماند. قبل از پوشیدن گفتم باید حمام برویم. اول خودم ریش و سبیل و سرم راکامل تراشیدم و رفتم حمام. آمدم بیرون و همه گفتن ما هم این کار را میکنیم.
یک به یک حمام رفتند و سر و ریش و سبیلشان را تراشیدند و آمدند. به همه آنها ادکلن خیلی عالی زدم. از حمام که بیرون آمدند و لباسها را پوشیدند، در سالن را باز کردیم و رفتیم بیرون. خودم نفر اول بیرون رفتم و آنها هم به مانند رژه، پشت سرم بیرون آمدند. رفتیم روبهروی رئیس اندرزگاه و افسرنگهبانی ایستادیم. بعد همه نگاه میکردند و میگفتند خدایا اینها کی هستند؟! چقدر خوش تیپ! و تمیز و شیک شدن! رئیس اندرزگاه مرا صدا زد و کلی دعوایم کرد که چرا سر اینها را این طوری تراشیدی و این چه بلایی است که سرخودت آوردی؟ اگر رسانهها مطلع شوند چه میگویند؟ من گفتم همه به دلخواه خودشان این کار را کردند. بروید از خودشان سؤال کنید (و اتفاقاً رفتند پرسیدند و همه زندانیها حرف مرا تأیید کردند) شماهم نگران مطبوعات و رسانهها نباشید، من خودم پاسخگو هستم.
بعد همه گفتند این شهرام مصداق همان جمله معروف است که میگوید آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند. اما یک سال بعد افغانستانیها را از آنجا بردند. خیلی ناراحت شدیم. بهترین همبندیهای من در دوران حبس همانها بودند؛ بسیار دلشکسته و مظلوم.
تسنیم: گفتهاید میخواهید تا سال 96 استراحت کنید. چرا؟
به هر حال 13 سال از محیط جامعه دور بودم. اندازه و متر آدمها خیلی فرق کرده است. دورهای که من کاسبی میکردم، قول و قرارها و ارزشهای اخلاقی و به عبارتی گرو گذاشتن سبیل محور اصلی کسب و کار و تجارت بود؛ متأسفانه یا خوشبختانه الآن معیارها تغییر کرده است. هضم این شرایط یک مقدار برایم سخت است اما نگران نیستم و به زودی این اوضاع را شناسایی، کنترل و مدیریتش میکنم.
تسنیم: واقعاً آنقدر از جامعه دور بودید که وقتی برگشتید تفاوت کل جامعه رو احساس کنید؟ مردم چه فرقی کردند؟
تغییر کردن. به هر حال من اعتقاد دارم که در شرایط بحران، هر چند که نمیشود گفت شرایط کشور خیلی خیلی بحرانی است ولی به هر حال، تحریم شرایط خاصی هست که به اعتقاد من در چنین شرایطی هر کسی از خودش یک واکنشی نشان میدهد. الآن هم شرایط کشور طوری است که در مقابل شرایط خاص اجتماعی، هر عزیزی به تشخیص خودش یک رفتار خاصی نشان میدهد. خوشبختانه این شرایط خاص در حال تغییر است و امیدوارم که با برگشت این شرایط، اصول و ارزشهای واقعی اسلامی و ایرانی، دوباره در جامعه تقویت و مستحکم شود اما تغییراتی که اکنون در جامعه وجود دارد با گذشته بسیار متفاوت است.
تسنیم: شما در فعالیتهای اقتصادی، کار تولیدی هم میکنید؟
الآن من فقط مشاوره اقتصادی میدهم و اصلاً درگیر کار اجرایی نیستم.
تسنیم: دوران به اصطلاح پسا تحریم وضعیت اقتصاد را واقعاً تغییر میدهد؟
ما توانستیم با دشمنهای کمربستهمان و شاید همه دنیا، در یکی از مهمترین موضوعات که بحث هستهای است به توافق برسیم. به نظر شما دلیل اصلی این توافق چه بود؟ من خیلی آدم سیاسی نیستم اما از نظر برداشت مدیریتی، نظرم به عنوان یک فرد عوام و ساده این است که این توافق لازمهاش تفاهم بود که ما توانستیم در داخل به رغم نظرات مخالف و موافق، تندرویها و کندرویها که همهشان برای بالندگی یک فرایند ضروری و لازم است، به یک تفاهم جامع برسیم. البته با رعایت مصالح نظام و خطوط قرمز جلو رفتیم و توانستیم حتی با دشمنانمان توافق کنیم. انشاءالله به زودی هم اثرات و برکاتش میآید.
در توافق هستهای، طرف مقابل میدانست به دنبال رفع تحریم هستیم و دستمان را خواند
تسنیم: با این وجود چرا میترسید دوباره وارد کار اقتصادی شوید؟
حالا من قسمت دومش را عرض میکنم. کارگزاران نظام، ریاست جمهوری، وزیر امور خارجه و مجلس و قوه قضاییه و همگی حتی موافقان و مخالفان، سالها زحمت کشیدند تا این کار بزرگ به اینجا رسید. به نظر من همان اندازه که موافقها و کسانی که با دید مثبت رفتند و برای توافق جنگیدند، به همان مقدار مخالفها هم در این دستاورد نقش مؤثر داشتند. فریادهای جدی کشیدند تا همه پای میز مذاکره آمدند و الحمدالله توافق حاصل شد. در توافق هستهای، طرف مقابل دست ما را خواند که ما دنبال رفع تحریم هستیم و تیم ایرانی هم دست طرف مقابل را خواند.
دو سال بود که وزرای 1+5 شب و روزشان را برای حل این موضوع گذاشتند؛ پس طرف ایرانی متوجه شد که حل این موضوع برایشان خیلی مهم بود، چون ما کشور بزرگ و مهمی هستیم. از نظر سیاسی نمیدانم اما ظاهر امر، از دید یک کارشناس، این طور نشان میدهد که آنها مجبور شدند و آمدند پای مذاکره تا این توافق انجام شد. البته پیشنهادی برای دوستان دارم.
تسنیم: چه پیشنهادی؟
درباره کیفیت این توافق صالح نیستم اظهار نظر کنم و در تخصص من هم نیست. خروجیاش این بود که تحریم ها برطرف و آشتیمان با دنیا تثبیت شد. البته درباره مسئله اقتصادی بد نیست پیشنهادی بدهم که رفقا یک توجهی بکنند. ممکن است این حرف من به خیلی از دوستان بر بخورد که فلانی خودش را در چه جایگاهی دیده که پیشنهاد داده است اما من پیشنهادم را به عنوان یک هموطن مطرح میکنم چراکه دلم بالاخره برای کشورم میسوزد.
پیشنهاد من این است که بعد از توافق هستهای، باید به یک توافق اقتصادی برسیم. توافق اقتصادی هم نیاز به تفاهم جامع دارد. همه عزیزان و دلسوزان نظام، احزاب مختلف، افراد صاحب نظر و ... بنشینند یک توافقی با رعایت خطوط قرمز و مصالح نظام بکنند و به یک جمعبندی برسند زیرا این کشور بالاخره باید از نظر اقتصادی به یک تفاهم و چارچوبی برسد که از نظر اقتصادی از کجا آمده و باید به کجا برود. شاید تا قبل از توافق هستهای، پرداختن به این موضوع خیلی عملیاتی نبود اما الآن توافقی انجام شده و وارد پساتحریم شدیم و با توجه به اینکه سیاست همیشه و در همه جای دنیا، در خدمت اقتصاد و معیشت مردم بوده است، الآن وقتش است که همه کسانی که دلسوز کشور هستند بنشینند و درباره اقتصاد به یک تفاهم جامعی برسند که برای اقتصاد باید چه کار کرد.
برخی از من سوال میکنند که نظرت درباره برنامه اقتصادی دولت چیست؟ من واقعاً صلاحیت ندارم که درباره برنامه اقتصادی کشوری به این بزرگی اظهار نظر کنم اما شاید نظرم درباره شرکتها و بازار سرمایه قابل استماع باشد. شرکتی که میخواهد کار اقتصادی کلان بکند، نیازمند تدوین یک برنامه راهبردی مشخص و روشن است. به نظرم میرسد اقتصاد کلان کشور نیز به تدوین چنین برنامه عملیاتی و واقعی نیاز دارد اما این برنامه هر چه هست باید منطبق با سیاستهای اقتصاد مقاومتی باشد حتی اگر درهای کشور باز و رونق اقتصادی ایجاد شود، به نظر من اقتصاد مقاومتی در همه شرایط پاسخگوست. مخصوصاً آن بندی از این اقتصاد که میگوید مشارکت مردم باید به حداکثر برسد.
در یک شرکت وقتی میخواهیم توسعه پایدار از نظر اقتصادی ایجاد کنیم، سعی میکنیم سهامداران خرد و عمده شرکت را متقاعد کنیم که در افزایش سرمایه و تصمیمگیریهای مهم حضور جدی و فعال داشته باشند. این منجر به ایجاد توسعه پایدار میشود و خیلی بهتر از آن است که برویم از وامهای بلند و اعتبارات بانکهای داخلی و خارجی استفاده کنیم.
این بند از سیاستهای اقتصاد مقاومتی، خیلی خوب و مفید است که به جای اینکه تکیهمان را بگذاریم روی منابع بینالمللی و منابع مالی بانکها، بیاییم به منابع مردمی و به حداکثر رساندن مشارکت مردم تکیه کنیم. به نظر من دولت محترم باید برای این مهم یک مدل اجرایی تعریف کند. عملی کردن این بند متر دارد؛ الآن در چه وضعی هستیم و به کجا باید برسیم. میشود این کار راطراحی و پیادهسازی کرد. بسیار عملیاتی است و شنیدهام کارهایی خوبی نیز در این زمینه دارد انجام میشود.
البته این مسئلهای است که خود مردم هم باید بخواهند. مردم باید بلند شوند، اعتماد کنند به دولت و حاکمیت و پولهایشان را از ارز و طلا و سکه و سپردهگذاری در بانکها به سرمایهگذاری در تولید و اشتغال سوق دهند. دولت هم باید بازوی حمایتی را بگذارد که اگر شما وارد این حوزه شدید، آسیب نخواهید دید.
این بخش خیلی مهم است. با عرض هزار و یک دنیا معذرت، میخواهم انتقادی به رفقای دولت فعلی بکنم و آن هم این است که اتفاقاً دولت آقای احمدینژاد به بازار سرمایه خیلی توجه بیشتری میکرد. به کم و کیفش ورود نمیکنم ، شاید درباره شیوه عملکرددولت قبل، از نظر کارشناسی انتقادهای جدی وجود داشته باشد اما بازار سرمایه و بازار بورس مورد هدفشان بود. متأسفانه این مسئله آن چنان که شایسته و بایسته است تا حالا مورد هدف دولت محترم آقای روحانی عزیز و بزرگوار نبوده که احتمالاً تمرکز بر روی توافق هستهای، مهمترین توجیه منطقی این موضوع خواهد بود. بنابراین پساتحریم، حتماً دولت محترم بر روی تقویت بازار سرمایه و حضور جدی مردم در اقتصاد تمرکز جدی خواهد داشت.
سهامداران خرد بازار سرمایه، ولینعمت اقتصاد کشورند. طلایهداران جنگ اقتصادی هستند. اگر دولت بتواند با تدوین یک برنامه مناسب، عامه مردم عزیز و این سهامداران خرد بازار سرمایه را تقویت و حمایت همه جانبه کند بسیار موفق خواهد بود.
در حال حاضر از 45 میلیون مردم عزیز واجد شرایط سرمایهگذاری (به استثنای کودکان و افراد پیر) حدود 7 تا 8 میلیون نفر کد سهامداری در بازار سرمایه ثبت شده است. از این هفت - هشت میلیون کد سهامداری نیز، حدود دو میلیون کد فعال است. هر نفر هم حدود 30 میلیون تومان. یعنی چیزی حدود 60 هزار میلیارد تومان در بازار سرمایه ، سهام شناور متعلق به عموم مردم عزیزاست. که حدود377 شرکت سهامی عام بازار سرمایه، حدود 340-350 هزار میلیارد تومان ارزش واقعی اش است، حدود 20 درصد سهام شناور آزاده و هشتاد درصد آن دست دولت است. خصوصیسازی اینجا خیلی میتواند تاثیر داشته باشد که این درصد سهام واقعی عموم مردم عزیز افزایش پیدا کند. برای این منظور نیز خود مردم باید متقاعد به انجام سرمایهگذاری شوند. برای متقاعد شدن نیز بنگاههای اقتصادی ، باید سرمایهگذاری هایشان موجه و سودآور باشد. شرکتهای بورس باید سودآور باشند. نباید اینقدر بورس ضعیف و سیاسی باشد. مثلاً آن طرف دنیا یک تصمیمی بگیرند، منتظر بمانیم ببینیم فلان فرد در کنگره آمریکا چه گفت، اینجا بورس ما وارد خرید میشود یا فروش. این موضوع به نظر من کمترین ارتباط به حاکمیت و دولت دارد بلکه مستقیماً به تلاش یا عدم تلاش بخش خصوصی در اقتصاد برمیگردد. هر چه بخش خصوصی فعالتر و توانمندتر باشد، دولت هم همیشه حمایت میکند. اگر این بخش فعال شود، بازار سرمایه موجهتر میشود، تعداد سرمایهگذارها بیشتر میشوند، زایش پیدا میکنند و بند یک اقتصاد مقاومتی عملیاتیمیشود چون مشارکت مردم در اقتصاد به حداکثر خواهد رسید.
فکر میکنم باید حدود 20 درصد از عموم مردم واجدان شرایط ، وارد بازار سرمایه شوند. در حال حاضر از یک خانواده 10 نفره حتی یک نفر هم در بازار سرمایه حضور جدی ندارد در حالی که این استاندارد، 20 درصد است. یعنی از هر 10 نفر، دو نفر باید در بازار سرمایه باشند. یعنی از 50 میلیون ایرانی واجدشرایط ، حدود 20 میلیون نفر باید کد سهامداری داشته باشند و 10 میلیون نفر آنها باید فعال باشند. 10 میلیون نفر هر کدام متوسط سی میلیون تومان یعنی سیصد هزار میلیارد تومان پول و سرمایه بالقوه و آماده برای کار در همین شرایط اقتصادی به قول بعضیها وخیم، فقط بورس باید مردم را متقاعد برای سرمایهگذاری در شرکتهای بازار سرمایه کند و شرکتها هم باید رفتارهای اقتصادیشان و برای انطباق با شرایط بازار سرمایه مساعد کنند.
دولت باید موجبات امنیت و آرامش در اقتصاد را فراهم کند و بخش خصوصی و سرمایهپذیر وارد این عرصه شده و مدیریت جذب اینهمه سرمایههای فراوان را به عهده گیرد. البته نمیخواهم نقش حمایتهای دولتی را نفی کنم اما میخواهم رفقای بخش خصوصی را تحریک کنم به اینکه بروند و سهم خودشان را از بازار بگیرند. روش هم کاملاً روشن است. هر بنگاه اقتصادی اگر بتواند خود را از نظر فنی و علمی با شرایط جذب پول انطباق دهد و سیستم حقوقیاش را درست کند، میتواند سرمایه مورد دلخواهش و جذب کند.
دولتیها صبوری کنند، حرکتهایی مانند کمپین تحریم خودرو فروکش میکند
تسنیم: نقیض بزرگ حرف شما کمپین نخریدن خودروست.
این طور کمپینها در همه جای دنیا هست. چرا باید به این اقدامات طبیعی، واکنش تند نشان داد؟ من شنیدم که یک مقام محترم دولتی، واکنش تندی نشان داد. من آن دوست عزیز را به تحمل و صبوری دعوت میکنم. این حرکتها بعد از یک مدتی میخوابد و در واقع اصل اینگونه حرکتها سازنده است. وقتی طرف فکر میکند که میتواند با کمی پول بیشتر خودروی بسیار با کیفیتتری بخرد، بحث تولید ملی و حمایت از آن را کنار میگذارد. به نظر مردم باید احترام گذاشت. آنها هم از نظر خود دفاع کنند. اقتصاد باز و آزاد همین است. باید اجازه داد که مزایا و معایب یک فرایند، عرضه و تقاضا را مدیریت کند نه اینکه در آن دخالت و شیطنت و آرای مخالف را خفه کنیم. حداقل فایده این نوع فرایندها این است که تولید ملی، کیفیتش را بالاتر خواهد برد.
اگر این جنب و جوشهای سازنده نباشد که اوضاع خیلی بدتر میشود. انحصار ایجاد و دست آخر یک وانت قراضه را به قیمت بنز عرضه میکنند. از طرف دیگر اگر بخواهیم این همه سرمایهگذاری دولت و مردم در تولید ملی را زیر پا بگذاریم هم درست نیست. به هر حال تولید ملی باید باشد اما خودش را نزدیک کند به رقابتهای جهانی. مثلاً شنیدهام 60 الی 70 درصد درصد خودروی جهان را چین تولید میکند.
تسنیم: بعضیها میگویند ارتقای کیفیت خودروهای داخلی با هزینههای فعلی به صرفه نیست.
عرض کردم که از اقتصاد دور هستم بنابراین درباره جزئیات اظهار نظر نمیکنم اما از همین فاصله دور که به اوضاع نگاه میکنم، فکر میکنم یکی از دلایل چنین حرفی، گران شدن هزینه پول است. تا پیش از این، خودروسازها با 5 تا 10 درصد هزینه پول، قطعات اولیه را وارد میکردند و خواب پولشان کم بود اما الآن هزینه تمام شده پولشان بالاست و خواب سرمایهشان زیاد، که انشاءالله با برداشتن تحریمها این هزینهها پایین میآید و به دنبال آن قیمتها هم میشکند و کیفیت هم بالا میرود.
عالم هستی دوباره به من افتخار خواهد کرد
تسنیم: گفته بودید کاری خواهم کرد که عالم هستی به من افتخار کند. این چه کاری است؟
من خیلی دنبال مصاحبه کردن نیستم و به شدت از این موضوع اجتناب میکنم از اینکه سر زبانها بیفتم.بله. خیلی محکم گفتهام به زودی کاری خواهم کرد که یک بار دیگر عالم هستی به وجود من افتخار کند.
تسنیم: مگر قبلاً افتخار کرده بود؟
در این مورد شما بررسی و اظهار نظر کنید.
تسنیم: این کار را در ایران خواهید کرد؟
من ایرانی هستم و کشورم را دوست دارم. تلاش میکنم که از سال 96 به بعد یک پکیج عاقلانه و مؤثری را برای اقتصاد کشورم، صرفاً در بخش خصوصی آماده و ارایه کنم.
تسنیم: در چه حوزهای؟
در حوزه محدودی نیست. من درباره اقتصاد صاحب یک فکر و ایده موفق هستم و آن این است که فروش بیشتر، بازار بزرگتر، فعالیت گستردهتر و سود کمتر. البته به روش منحصر به فرد خودم. صرفنظر از نوع فعالیت این مدل، میتواند خیلی گسترده باشد و طیف وسیعی از حوزهها را در برگیرد، تلاش کنیم که به بخش وسیعی از اقتصاد خیر و برکت برسانیم.
تسنیم: از الآن کار روی این مدل را شروع کردید؟
سالهاست در کنار فعالیتهاییم، به این موضوع نیز پرداخته ام و در خیلی از موارد طراحی و پیادهسازی کردهام.
ادامه دارد...
با مذاکره حل میشود.