پشههای مزاحم بیخ گوش ستارههای معروف/ پاپاراتزیها از کجا آمدند؟
استقبال عمومی، سالهاست پدیدهای به نام پاپاراتزیها را وارد دنیای خبر و خبرنگاری کرده است.
به گزارش پارس به نقل از باشگاه خبرنگاران جوان؛ عکس و خبر از ابتدا ارتباط تنگاتنگی باهم داشتند چرا که تصاویر بهترین راه انتقال احساس به مخاطبان بوده و هست. در این میان مردم همیشه علاقه ویژهای به کسب اطلاعات بیشتر در خصوص ورزشکاران، بازیگران، سیاستمداران و دیگر چهرههای سرشناس دارند. حتی زندگی روزمره و معمولی این اشخاص هم از جذابیت قابل توجهی برخوردار است.
همین استقبال عمومی، سالهاست پدیدهای به نام پاپاراتزیها را وارد دنیای خبر و خبرنگاری کرده است.
پاپاراتزیها که اکثرا مستقل کار میکنند، با دوربینهای خبرساز خود همیشه در پی فرصتی برای گرفتن عکس از چهرههایی مطرح در شرایط غیرمعمول هستند تا بتوانند با این عکسها غوغایی در رسانهها به پا کنند. گاهی هم این عکسها با قیمتهایی نجومی در اختیار سایتهای اینترنتی و یا نشریات قرار میگیرند. برای مثال در سال 2005 میلادی «مل بوزاد» ،پاپاراتزی معروف لس آنجلسی، مدعی شد با فروش عکسی از جنیفر لوپز و بن افلک پس از جداییشان به مجله تایمز150000 دلار درآمد داشته است.
اما پاپاراتزیها از کی و کجا وارد عرصه خبرنگاری شدند ؟
فدریکو فلینی کارگردان بنام سینمای ایتالیا را میتوان ابداع کننده این واژه و به عبارت بهتر حرفه دانست. در فیلم «زندگی شیرین» شخصیتی به اسم پاپاراتزو که عکاسی خبری است، دوربین به دست، در کمین صحنههای ویژه نشسته است.
فلینی با دقت و ذوقی مثال زدنی، اسم پاپاراتزو، را از گویشی محلی از زبان ایتالیایی انتخاب کرده بود. این کلمه به معنای صدای وز وز پشه است و چه انتخاب به جایی!
همان طور که فلینی خود نیز اشاره میکند این اسم حس صدای حشره، هدفگیری و نیشزدن آن را در ذهن تداعی میکند. درست مثل پاپاراتزیها که مدام بیخ گوش افراد سرشناس حرکت میکنند و دنبال فرصت هستند تا صحنهای ناب را ثبت کنند.
ثبت این لحظههای ناب بارها موجب رسواییهای بزرگ برای افراد مشهور شده و آنها بارها پاپاراتزیها را به پای میز محاکمه کشاندهاند. در برخی موارد نیز حتی درگیریهای فیزیکی میان پاپاراتزیها و چهرههای سرشناس رخ داده است.
در حقیقت از همان ابتدای فعالیت پاپاراتزیها، تلاشهایی برای محدود کردن آنها صورت گرفت چراکه بسیاری رفتار آنها را تعقیب مخفیانه، ورود به حریم خصوصی افراد و به طور کلی نوعی آزار و اذیت میدانستند. اما مرگ پرنسس دیانا، همسر سابق پرنس ویلیام، دامنه این محدودیتها را در آمریکا و انگلیس گستردهتر کرد.
دیانا در سال 1997 میلادی، در حالی که برای فرار از دست دوربینها با نامزدش از در پشتی هتلی در پاریس خارج شده و سوار اتومبیل خود شده بودند، به دلیل تعقیب یک پاپاراتزی دچار حادثه شد که به مرگ هر دوی آنها انجامید.
از قوانین تصویب شده جهت محدود کردن پاپاراتزیها، میتوان به عدم مجوز آنها برای گرفتن عکس از فرزندان افراد مشهور اشاره کرد. آنها دیگر اجازه دنبال کردن اشخاص معروف با اتومبیل را ندارند و از دوربینهای با قدرت زوم بالا نیز نمیتوانند استفاده کنند. همچنین محدودیتهایی برای حضور آنها در برخی مراسم در نظرگرفته شده است.
اما وضع این قوانین محدود کننده، مخالفتهایی هم درپی داشته و بسیاری آنها را منافی آزادی بیان میدانند. آنها معتقدند مردم حق دارند از زندگی شخصی بازیگران، خوانندگان و سیاستمداران مطلع باشند. بیکارشدن پاپاراتزیها هم از جمله مواردی است که مخالفان به آن پرداختهاند.
اما سوال اینجاست که آیا میتوان به بهانه علاقهمندی مردم زندگی خصوصی افراد را سوژه خبری کرد و یا نه. آیا نداشتن حریم خصوصی قسمتی از مشهوربودن است که چهرهها باید در کنار تمام آنچه شهرت برای آنها به ارمغان میآورد، تحمل کنند؟
ارسال نظر