به گزارش پارس به نقل از باشگاه خبرنگاران، در حدیثى از پیامبر گرامى اسلام صلّى اللّه علیه و آله چنین آمده است: «هر کس سوره طس سلیمان (سوره نمل) را بخواند خداوند به تعداد کسانى که سلیمان را تصدیق و یا تکذیب کردند، و همچنین هود و شعیب و صالح و ابراهیم را، ده حسنه به او مى‏دهد، و به هنگام رستاخیز که از قبرش بیرون مى‏آید، نداى لا اله الّا اللّه سر مى‏دهد».

این که چرا در سوره‌ی نّمل دو بار «بسم الله الرحمن الرحیم» آمده است، روشن است. یکبار به خاطر ابتدای سوره است، چرا که اساساً این آیه مستقل است و تفسیرش در هر سوره به آیه‌ی بعد آن مرتبط می‌گردد، لذا گفته‌اند: «بسم الله الرحمن الرحیم * الحمدلله»، بسیار متفاوت است با «بسم الله الرحمن الرحیم * قل هو الله». سوره‌ی النّمل نیز با «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ * طس تِلْکَ آیَاتُ الْقُرْآنِ وَکِتَابٍ مُّبِینٍ‌» آغاز می‌شود. اما تکرار این آیه در سوره النّمل به خاطر همان ذکر نامه‌ی سلیمان به بلقیس است که با بسم‌الله الرحمن الرحیم آغاز شده است.

از همین ذکر در کلام وحی که قطعاً صادق است، متوجه می‌گردیم که عبارت «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ» به لسان انبیای سلف نیز جاری بوده است. یعنی سلیمان ننوشته که مثلاً «به نام آن که جان را آفرید»، بلکه به اسم الله، رحمن و رحیم آغاز نموده است.

البته چرایی و حکمت‌های آن بر می‌گردد به اسم «الله» و نیز سبقت اسم رحمت خداوند متعال بر دیگر اسامی او، که خود بحث مفصلی می‌باشد.

در قرآن کریم سوره اى به نام نمل (مورچه) آمده است. سبب نام گذارى آن، همان ذکر داستان مورچه و سلیمان است که خداى تعالى ضمن چند آیه، داستان مزبور را نقل فرموده است.خداوند در سوره نمل می فرماید: «و حشر لسلیمان جنوده من الجن و الإنس و الطیر فهم یوزعون* حتى إذا أتوا على واد النمل قالت نملة یا أیها النمل ادخلوا مساکنکم لا یحطمنکم سلیمان و جنوده و هم لا یشعرون* فتبسم ضاحکا من قولها و قال رب أوزعنی أن أشکر نعمتک التی أنعمت علی و على والدی و أن أعمل صالحا ترضاه و أدخلنی برحمتک فی عبادک الصالحین؛ لشکریان سلیمان از جن و انس و پرندگان نزد او جمع شدند آن قدر زیاد بودند که باید توقف کنند تا به هم ملحق شوند. تا به سرزمین مورچگان رسیدند، مورچه اى گفت: اى مورچگان! به لانه هاى خود بروید تا سلیمان و لشکرش شما را پایمال نکنند در حالى که نمى فهمند! (سلیمان) از سخن او تبسمى کرد و خندید و گفت: پروردگارا! شکر نعمتهایى را که بر من و پدر و مادرم ارزانى داشته اى به من الهام فرما و توفیق مرحمت کن تا عمل صالحى که موجب رضاى تو گردد انجام دهم و مرا در زمره بندگان صالحت داخل نما.» (نمل/ 17- 19)

محتوای داستان طبق این آیات

همه آیات سوره مبارک نمل بر بشارت و تهدید بندگان بوسیله خداوند است که در این میان تفاسیر  گوناگونی در ذیل این سوره اورده که بدین شرح است: 

1- جمعى از مفسران گفته اند: این آیات دلالت دارد بر این که سلیمان و لشکریانش سواره و پیاده بر روى زمین عبور مى کرده اند، نه در هوا، وگرنه مورچگان ترس پایمال شدن زیر دست و پاى آن را نمى کردند. اگر چه در برخى از روایات آمده که گفتار مورچه را باد در هوا به گوش سلیمان رسانید و به دنبال آن سلیمان به باد دستور داد که بساط او را نگاه دارد و مورچه را به نزد او آورند.

2- از این آیات معلوم مى شود که سلیمان علاوه بر آن که زبان پرندگان را مى فهمید، زبان حیوانات دیگر و حشرات را نیز درک مى کرد. اگرچه برخى مى گویند مورچگان مزبور از مورچگان بالدار بوده اند، از این رو پرندگان محسوب شده اند و سلیمان به جز زبان پرندگان زبان حیوانات دیگر را نمى فهمید.

3- در این که وادى نمل کجا بوده است، اختلافاست و برخى گفته اند که در شام بوده، قول دیگر آن است که در انتهاىیمن بود، در روایت دیگرى آمده که در سرزمین هند یا تبت بوده است. از یاقوت حموى و ابن بطوله نقل شده که گفته اند وادى نمل در سرزمین عقلان که نام شهر زیبایى از شهرهاى شام است، بوده و عبدالوهاب نجار و برخى از نویسندگان دیگر همین قول را اختیار کرده‌اند. على بن ابراهیم در تفسیر خود از امام صادق (ع) روایت کرده که خداى تعالى را سرزمینى است که در آن طلا و نقره مى روید و خداوند آن وادى را به وسیله ناتوان ترین مخلوق خود که مورچگان هستند، محافظت فرموده است.

شیخ صدوق در کتاب من لایحضره الفقیه و مسعودى در اثبات الوصیه داستان دیگرى نیز از سلیمان و مورچه روایت کرده اند که اجمالش این است. در زمان سلیمان مردم به خشکسالى دچار شدند و از آن حضرت خواستند براى طلب باران به درگاه خداى تعالى دعا کند. سلیمان با اصحاب خود از شهر خارج شدند تا به مکانى رفته و درخواست باران کنند. در هنگام عبور نظر سلیمان به مورچه اى افتاد و دید که آن مورچه دست هاى خود را به سوى آسمان بلند کرده و مى گوید: «پروردگارا! ما هم مخلوق تو هستیم و نیازمند روزى تو مى باشیم، پس ما را به گناهان آدم هلاک مکن.» سلیمان رو به همراهان خود کرد و فرمود: «برگردید که از برکت دیگران، شما نیز سیراب شدید.» و در آن سال بیش از هر سال دیگر باران آمد.

در ادبیات فارسى داستان سلیمان و مور به صورت دیگرى نیز ذکر شده و ضرب المثل قرار گرفته که هر هدیه و ارمغانى که از طرف شخص کوچک و بى قدرى به پیشگاه شخصیت بزرگ و ارجمندى مى برند، آن را به ران ملخ که مور به درگاه سلیمان برده تشبیه نموده و مى گویند ارمغان موران ملخ است.

پی نوشت:

اصول کافی جلد 4،  کتاب لا یحضره،  مصباح الشریعه ج3