افرادی که حق شرکت در تشییع این شهید را نداشتند
به گزارش پارس به نقل از فارس، مراسم بزرگداشت مقام شهدا در قطعه 50 بهشتزهرا روز پنجشنبه توسط گروه میثاق با شهدای دانشگاه افسری دانشگاه امام حسین (ع) برگزار شد.
در این مراسم که میثاق با شهید محسن مقیمی بود دانشجویان دانشگاه افسری امام حسین (ع) و خانواده شهدا حضور داشتند.
در ابتدای این برنامه یکی از دانشجویان این دانشگاه از خواب عجیبی که قبل از گزینش برای ورود به دوره عمومی این دانشگاه دیده و باعث برگزار این مراسم شده بود، سخنرانی کرد.
حسین روستایی که اصالتاً اهل سیستان و بلوچستان و ساکن ایرانشهر است چنین گفت: ماجرای آشنایی من با شهید محسن مقیمی به خوابی برمیگردد که چند وقت پیش دیدم. قبل از دیدن این خواب کارهای گزینش من در حال انجام شدن بود ولی نمیدانستم که دوره آموزشیام را در کدام شهر میگذرانم.
روستایی ادامه داد: چهار هفته قبل از مشخص شدن مکان دوره آموزش عمومی، خواب دیدم که در حیاط قدیم منزلمان هستیم و فرشی هم پهن شده است. پدرم در کنار یک پاسدار ایستاده بود، چهره او را ندیدم جلو رفته و دست پدرم را بوسیدم در عالم خواب پدرم گفت این پاسدار به من گفته اگر میخواهی در گزینش موفق باشی وصیتنامه و زندگینامه شهید مقیمی را بخوان. گفتم شهید محسن مقیمی را میگویی که پدرم تأیید کرد.
این دانشجو تصریح کرد: هنگام اذان صبح بود که از خواب برخواستم و بعد از نماز گفتم خدایا این شهید چه کسی است. از دوستانم درخواست مردم که از طریق اینترنت جستجو کنند ولی آنها نام و نشانی از شهید پیدا نکردند.
وی گفت: بعد از قبولی در گزینش و زمانی که برای بیعت با امام راحل به حرم ایشان آمده بودیم به دنبال مزار این شهید گشتم که پیدا نکردم بعد از حدود 2 ماه، بار دیگر به بهشت زهرا آمدم و از طریق کیوسکهای جستجوی اموات مزار شهید مقیمی را پیدا کردم.
این دانشجوی دانشگاه افسری امام حسین (ع) گفت: برای پیدا کردن وصیتنامه و زندگینامه شهید به بنیاد شهید مراجعه کردم که موفق به یافتن آنها نشدم ماجرای خواب را برای رمضانی که یکی از خادمین شهدا و عضو هیأت علمی این دانشگاه است تعریف کردم و بعد از پیگیری او و از طریق پیگیریهای مداوم لیلا ماستری که فرزند شهید و راوی است، توانستم خانواده شهید را پیدا کنم.
در ادامه مراسم علیرضا مقیمی پدر شهید گفت: محسن قاری قرآن بود و قبل از رفتن به جبهه در سن 14 سالگی و برای تلبیغات 3 ماه به لبنان رفت و بعد از آن عازم جبهههای جنگ شد.
پدر شهید افزود: ما هیچگاه از فعالیتهای محسن اطلاع زیادی نداشتیم و هرگاه از او سؤال میکردیم میگفتم من سرباز کوچکی بیش نیستم.
مقیمی با بیان اینکه محسن مسئول گروه تخریب بود، گفت: او در سال 62 و سن 16 سالگی در جزایر مجنون و در عملیات خیبر به شهادت رسید و تا سالها پیکرش مفقود بود که در سال 77 و ایام عاشورای حسینی برگشت و در قطعه 50 بهشتزهرا به خاک سپرده شد.
پدر شهید مقیمی با بیان اینکه بعد از شهادت محسن ساک وسایلش را به ما تحویل دادند اظهار کرد: محسن در یادداشتهایی نوشته بود کسانی که به ولایت فقیه و رهبری امام معتقد نیستند در تشیع جنازه من شرکت نکنند به خواهران و برادرانم وصیت و نصیحت میکنم که از غیبت بپرهیزید و پیرو ولی فقیه باشید و در نمازهای جمعه و جماعت شرکت کنید. از خانوادهام میخواهم که پیروی امام را فراموش نکنند.
در ادامه این مراسم مادر شهید مقیمی نیز گفت: محسن در ایام فاطمیه به دنیا آمد و از سن حدود 4 سالگی برای یاد گرفتن حدیث نزد امام جماعت مسجد محل میرفت و همیشه دائمالوضو بود.
مادر شهید افزود: محسن در هیأتها بزرگ شد و در دوران دبیرستان بالاترین معدل را کسب کرد.
این مادر با اشاره به خاطرهای از مجروح شدن پسرش گفت: یک بار که محسن زخمی شد و در بیمارستان بستری بود تا مدتها به ما خبر نداده بود بعد از با خبر شدن و زمانی که به ملاقاتش رفتم شروع به گریه کردن کردم که محسن گفت مامان خجالت نمیکشی، روبهروی رزمنده مجروحی بستری است که تمام بدنش مملو از ترکش است و کسی هم برای ملاقات ندارد.
این مادر ادامه داد: بعد از شهادت 15 سال پیکرش مفقود بود و همیشه توصیه میکرد که اگر شهید شدم برایم لباس مشکی نپوشید و در زمانی پیکرش برگشت که همه برای امام حسین (ع) لباس مشکی بر تن داشتند.
در ادامه مراسم مهدی رمضانی یکی از خادمین شهدا و عضو هیأت علمی دانشگاه افسری امام حسین گفت: امروز سیدعلی دنبال علیاکبرهایی میگردد که به علیاکبرهای خمینی اقتدا کرده باشند سپس یکی از دانشجویان شروع به مداحی برای امام حسین (ع) و 175 شهید غواص کرد و عاشقان شهدا با ندای یا حسین مظلوم بر سر مزار شهید مقیمی حاضر شد و فاتحه قرائت کردند.
یاد و خاطرشان گرامی باد و راهشان تا ابد پرراهرو انشاالله
سلام شهید نظرمی کند به وجه الله خدایا یه دوره ای آمد یه سری جوان رو می خواستی امتحان کنی که ببینی چقدر به امامشون و ناموسشون و وطنشون پایبنداند و چه قدر اعتقاد به اهلبیت علیهم السلام و خودت دارند و حالا مزد اونهارو همنشینی با ارباب بی کفن سالارشهیدان علیه السلام قراردادید خدایا جوونی ماهم داره اصراف میشه ماروهم میشه امتحان ... التماس دعا
محسن جان نیستی که ببینی با امام و ارمانش به اشتباه رفتار کردند و خواسته یا ناخواسته روز به روز خسته تر از دیروزمان کردند خوشا به حالت که رفتی و این روزهای پر از دغدغه خاطر را ندیدی ، ندیدی که چطور برای فرا رسیدن تکه نانی لحظه شماری میکنیم ، ندیدی دختر دسته گل را به خانه بخت می فرستی و فقط به خاطر فقر پدر و مادر مثل اشغال از خانه پرتش می کنند بیرون و تازه دولت هم پشت آنها را می گیرد . ندیدی که سالها از این خانه به خانه کوچکتر و از آن خانه به خانه کوچکتر تر تر تر تر باید بروی چون می خواهی به آرمانهایت پایبند باشی ....ندیدی چگونه ذجر کشیدن را تا هفته ها گرسنگی را تا ماه ها رنگ خورشید ندیدن را تا سالها لباس نو پوشیدن را تا سالها .........
فقط خوشا به حالت رفتی برایمان دعا کن
درود بر روان پاک این شهیدان ک ما تا ابد شرمنده ایشان هستیم....