به گزارش پارس ، تسنیم به نقل از مرکز تحقیقات نیروی دریایی آمریکا، کارشناسان این اندیشکده به جمع بندی و طرح مهمترین مؤلفه های موثری در تصمیم سازی عملیاتی نظامی ایران پرداختند که در حال حاضر نیز می توان آنها را در شمار مهمترین عوامل تعیین کننده شیوه تصمیم سازی در این سطح قرار داد.

همانطور که مثال ها و تحلیل های ذکر شده نشان می دهد، نیروهای مسلح ایران توانایی این را دارند که خود را با شرایط مختلف تطبیق داده و تجربیات به دست آمده از عملیات های قبلی را با هم ترکیب کنند. آنها همچنین در دانشگاه های افسری خود و مؤسسات آموزش عالی، ارزش زیادی برای مطالعه عملیات های دوران جنگ قائل هستند. با اینکه زمان زیادی از دوران جنگ می گذرد، بسیاری از مقامات ارشد ایران، کهنه سربازان « جنگ تحمیلی» هستند و تجربیات جنگی آنها از همان جنگ نشأت گرفته است. بنابراین، عملیات هایی چون والفجر ۸، چه نکاتی را در مورد برنامه ریزی عملیاتی ایران و تصمیم سازی نظامی فعلی آن، در اختیار ما می گذارد؟

به نظر می رسد، فرماندهان نظامی ایران در نبرد، نسبتاً انعطاف پذیر باشند و مقداری ابتکار از خود نشان بدهند. همانطور که عملیات های گذشته نشان می دهند، ایرانی ها اگر مبتکر نباشند، از خود چیزی ندارند. سی سال تحریم به علاوه حرکت انقلابی به سمت خود کفایی، ایرانیان را طوری بار آورده است که به کمترین مقدار راضی می شوند. نیروهای مسلح ایران، از جمله ارتش و سپاه، بر خلاف همتایان منطقه ای خود، مانند عراقی ها در طول جنگ، خیلی با اصول تعلیمی انعطاف ناپذیر محدود نشده اند. همچنین یک نظام تصمیم سازی فوق العاده متمرکز که آزادی عمل آنها را برای تفکر مستقل، محدود می کند، بر آنها تحمیل نشده است. این انعطاف پذیری تا حدودی از جمهوری اسلامی نشأت می گیرد که به طور کلی یک تأثیر هموار کننده در حوزه نظامی و اجتماعی دارد. شاید هم ابتکار آنها از اضطرار و ضرورت نشأت می گرفته است؛ نیروهای مسلح جمهوری اسلامی تازه تولد یافته، مجبور بودند برای زنده نگه داشتن نظام تازه تأسیس خود، دست به ابتکار بزنند. فرماندهان در خطوط مقدم در طول عملیات هایی چون والفجر ۸، اگر یک عملیات خاص امیدوار کننده پیش نمی رفت، ابتکارات خود را رها کرده یا تدابیر خود را در نیمه راه تغییر می دادند. پیشرفت های نهایی در ارتش و سپاه، نشان می دهد که فرماندهان محلی هنوز در انجام اقدام مستقل، حداقل در دوران جنگ، از آزادی عمل بالایی برخوردار هستند.

مشکلات هماهنگی همچنان نیروهای مسلح ایرانی را آزار می داد، اما ایرانی ها از این مسائل آگاه بودند و برای کاهش اختلافات بین سپاه و ارتش، اقداماتی را در پیش گرفتند. در طول جنگ، به خصوص در مراحل اولیه آن، ایرانی ها به دلیل هماهنگی ضعیف میان ارتش و سپاه و همچنین رقابت داخل سازمانی، از فعالیت های خود عقب افتادند. نتیجه ای اجتناب ناپذیر از وجود دو نیروی مسلح موازی با مأموریت های همسان و مسئولیت های مشترک، از جمله مشکلاتی بود که احتمال وقوع در آینده ای قابل پیش بینی را داشت. با این حال، ظاهراً ایرانی ها در مورد این مسائل، تدابیری اندیشیدند و در برخی موارد، برای کاهش اختلاف میان این دو سازمان و تقویت هماهنگی بین آنها، گام هایی برداشتند. همانطور که قبلاً به آن اشاره شد، شورای عالی دفاع در سال ۱۹۴۸، قرارگاه دفاع مشترک خاتم الانبیاء را برای نظارت و هماهنگی فعالیت های این دو سازمان در سطح منطقه ای، تأسیس کرد. در سال ۱۹۸۹ و پس از جنگ، ایرانی ها دپارتمان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را منحل کرده و به همراه آن، حالت خود مختاری سپاه را از میان برداشتند و هر دو سازمان را زیر نظر ستاد کل نیروهای مسلح قرار دادند. همانطور که تلاش اخیر نیروی دریایی سپاه و ارتش برای تعیین مناطق عملیاتی مربوط به خود نشان می دهد، این روند با مسئولیت فرضی سابق سپاه در خلیج فارس و مسئولیت ارتش در خلیج عمان ادامه دارد.

ایرانی ها همواره از نوع زمین عملیات، زمان و شرایط جوی برای جبران ضعف مهمات و نیروی خود و افزایش توان زنده ماندن نیروها استفاده می کنند. در طول جنگ ایران و عراق، ایران مجبور بود برای جبران کمبود جنگ افزار و قدرت مانور محدود نیروهای خود، از محیط به عنوان یک امتیاز استفاده کند. همانطور که عملیات والفجر ۸ و سایر عملیات ها نشان می دهند، ایرانی ها در انجام این کار، مهارت بالایی داشتند. آنها معمولاً زمین عملیات را با دقت بررسی و زمین های کوهستانی، گل آلود و باتلاقی را که به پیاده نظام در مقابله با نیروهای زرهی یا مکانیزه کمک می کرد، انتخاب می نمودند. از چهار عملیاتی که شرح داده شد (رمضان، محرم، مسلم بن عقیل و والفجر۸) ، سه عملیات در شب شروع گردید. در عملیات والفجر ۸، ایرانی ها از پوشش ابری هوا برای حرکت دادن نیروها و جلوگیری از پشتیبانی نزدیک هوایی عراق استفاده کردند. با توجه به ماهیت بی تناسب یک نزاع احتمالی میان ایران و دشمنان اصلی او، از جمله آمریکا، این محرک ها احتمالاً به عنوان عاملی مؤثر در نقشه کشی نظامی ایرانی ها، هم در هوا و هم در دریا، شرکت داشته باشند. مخصوصاً، ایرانی ها عملیات های خود را در زمان و مکانی متمرکز می کنند که فضای دشمنان را برای مانور و برتری فنی آنها را تعدیل می کند.

سیاست « تکذیب و فریب» به نحو بارزی در نقشه کشی عملیاتی ایرانی ها مشاهده می شود. مدتی طول کشید تا ایرانی ها در طول جنگ، البته در سال های پایانی جنگ، بر این سیاست مسلط شوند. پس از آن، این سیاست به ویژگی ثابت عملیات های ایرانی تبدیل شد. والفجر ۸، که می توان گفت موفقیت آمیز ترین عملیات ایرانی ها در طول جنگ بود، به استفاده از تله، نمایش های دروغین و کمپین اطلاع رسانی غلط اهمیت فراوانی داد که به طور موفقیت آمیز توانست نه تنها عراق بلکه متحدان آمریکایی او را نیز فریب دهد. تجربیاتی که ایرانی ها از جنگ به دست آوردند، توسط عملیات هایی چون « فریب تاکتیکی صرب ها» و اختفای اقدامات در طول کمپین هوایی نیروهای ناتو در کوزوو، که آخرین موارد استعمال موفقیت آمیز تکنیک های « تکذیب و فریب» هستند، تقویت شد.

بازیگران سیاسی داخل کشور و نمایندگان خارجی، می توانند تأثیر مهم و برخی اوقات قاطعی بر نقشه کشی عملیاتی ایران داشته باشند. مقامات نظامی ایران در طول جنگ، به خصوص در مراحل اولیه آن، مرتباً از دخالت تهران شکایت می کردند. شورای عالی دفاع، که اعضای آن شامل افسران ارشد ارتش و سپاه و همچنین غیر نظامیان بود، گروهی مجزا و گله مند بود؛ دلیل آن تا حدی به گرایش این شورا به منعکس کردن چشم انداز سیاسی ایرانی ها مربوط می شد. تصمیمات اغلب بر اساس رضایت مندی هیئت سیاسی داخلی اتخاذ می شد. یک عامل مؤثر بر تصمیم ایران مبنی بر تجاوز به عراق، تمایل رهبران ایران به تقویت اتحاد و بهبود روحیه در جبهه داخلی بود. عامل دیگر، لابی شخصیت های برجسته مخالفان شیعی در عراق، از جمله محمد باقر حکیم، رئیس شورای عالی انقلاب اسلامی در عراق بود. بازیگران سیاسی داخل کشور و نمایندگان خارجی، احتمالاً باز هم بر نقشه کشی عملیاتی ایران تأثیر خواهند گذاشت؛ چون عواملی که به آنها اجازه می داد که در طول جنگ ایران و عراق بر تصمیم گیرندگان نفوذ داشته باشند، هنوز بر قوت خود باقی است. چشم انداز سیاسی ایران، جناح بندی شده باقی مانده است. شورای عالی امنیت ملی، جانشین رسمی شورای عالی دفاع و هیئت عالی مشاور امنیت ملی ایران، هنوز یک موجودیت نظامی-غیر نظامی است که ترکیب سیاسی گوناگون ایران را منعکس می کند. نمایندگان خارجی، به خصوص نمایندگان شیعه، همواره عامل فراهم کننده ای برای ایران بوده و خواهند بود که به جمهوری اسلامی این امکان را می دهد که قدرت و نفوذ خود را در کشورهای همسایه به کار گرفته و آنطور که می خواهد به دشمنانش ضربه بزند. با توجه به توسعه نفوذ ایران بر این گروه ها در گذشته، به ویژه در خاورمیانه، عراق، افغانستان و نفوذ روبه رشد نیروی قدس، به سختی می توان سناریویی را تصور کرد که در آن یک تنش مسلحانه گسترده با یک قدرت خارجی رخ دهد و نمایندگان خارجی، عوامل مؤثری در نقشه کشی عملیاتی ایرانی ها نباشند.

رویکردی که در این مقاله مطرح شد و از مطالعات موضوعی تاریخی برای تشریح و توصیف نحوه تصمیم سازی عملیاتی در زمان حال، استفاده گردید، مسلماً محدودیت های خاص خود را دارد. بیش از دو دهه از پایان جنگ ایران و عراق می گذرد. از آن زمان تا کنون، نیروهای مسلح ایران همچنان به رشد و سازگاری با تغییرات به وجود آمده در فضای امنیتی منطقه ادامه داده اند. مهم ترین تغییرات، مربوط به بخش تکنولوژی بوده است؛ شایان ذکر است که ارتش و سپاه به سیستم های تسلیحاتی پیشرفته تری، به ویژه در نیروهای موشکی بالیستیک و دریایی، دست یافته اند. ساختار فرماندهی و کنترل ایران نیز رشد قابل توجهی کرده است. این رشد و توسعه همراه با تشکیل ستاد کل نیروهای مسلح در دوره بلافاصله پس از جنگ، آغاز و در گرایش اخیر در جهت تمرکز زدایی از اختیار تصمیم سازی، هم در سپاه و هم در ارتش، منعکس شد.

بسیاری از عناصر تصمیم سازی در سطح عملیاتی در ایران، بدون شک، مخصوص موقعیتی خاص هستند. به طور مثال، استفاده ایران از تاکتیک های « موج مردمی» در طول مراحل اولیه جنگ، ناشی از ترکیبی از عوامل ویژه، از جمله غرور ایدئولوژیکی، فقدان آموزش و استفاده عراق از سیستم های دفاعی ساکن بود که بعید به نظر می رسد در سناریو های امروزی، با همان شکل و ساختار تکرار شود. با وجود این پیش بینی و اخطار، تجزیه و تحلیلی دقیق از عملیات های ایران در طول جنگ می تواند بینش با ارزشی را در مورد برخی پارامتر های وسیع از تصمیم سازی عملیاتی در زمان حال در نیروهای مسلح ایران فراهم کند؛ به خصوص که در این زمینه، اطلاعات ارزشمندی در دسترس نیست. جنگ، تنها مثال محکم از تصمیم سازی عملیاتی ایران در طول عملیات های جنگی گسترده است که می توانیم به تفصیل آن را تجزیه و تحلیل کنیم. در مقیاسی کوچکتر، قواعد نا متقارنی که بر استراتژی ایران در طول جنگ حکم فرما بودند، هنوز هم برای نزاع احتمالی میان ایران و آمریکا، البته در مقیاسی متفاوت، مناسب هستند. بالاخره، همانطور که در بالا ذکر شد، ایرانی ها، خودشان جنگ را جدی گرفته و آن را در دانشگاه های افسری و مراکز آموزشی مورد مطالعه قرار می دهند تا بتوانند درس هایی مناسب برای زمان حال از آن به دست بیاورند.