به گزارش پارس به نقل از ایسنا، وی در این یادداشت آورده است: « حادثه شگفت و باور نکردنی عدم احراز صلاحیت آیت الله هاشمی که از معدود بنیانگذاران باقی مانده از یاران امام در پیروزی انقلاب و تاسیس جمهوری اسلامی است توسط شورای نگهبان، بدون تردید پس از رویداد چرایی و چگونگی ثبت نام ایشان در انتخابات اخیر ریاست جمهوری که قبلا نوشته ام، به گمان من یکی از حوادث عجیب و کم نظیر در تاریخ انقلاب اسلامی پس از امام است.

خوشبختانه اینجانب به دلیل موقعیت کاری و ارتباط نزدیکم با آیت الله هاشمی که از توفیقات الهی به من است، از نزدیک در جریان تقریبا کامل این واقعه بوده ام و با توجه به این موقعیت، نگاهی درونی به مساله نموده و ناگفته هایی را بیان نموده ام.

اینک در جهت ادای دین به مردم شریف و تاریخ ایران عزیز، این واقعه را که در همان روزها نوشته ام به محضرخوانندگان ارجمند تقدیم می نمایم.

" سه شنبه ۳۱ اردیبهشت حدود ساعت ۹ و پنج دقیقه صبح بود که آیت الله هاشمی طبق معمول همیشه به مجمع آمد. بالای پله ها و جلوی دفتر کارشان منتظر بودم تا مساله ای را خدمتشان عرض کنم. پله ها را تند تند و به صورت نیم دو بالا می آمدند. محافظین بعدا که از دیدن این صحنه متعجب شده بودم به من گفتند ایشان هر روز با این تند طی کردن پله ها که حدود ۴۰ پله می شود، قصد ورزش و تست نفسی دارند. معلوم می شود از دقایق کوتاه عمرشان هم به خوبی بهره می برند.

دقایقی گذشت و حاج آقا تازه داشت وارد اتاق خود می شد که صدایی مرا متوجه خود نمود. آقای دکتر علی لاریجانی ریاست مجلس داشت از پله ها بالا می آمد. پس از اینکه با هم دست دادیم و روبوسی کردیم، به اتاق ملاقات راهنمایی شدند. معلوم بود در آن صبح اول وقت کاری مجلس که مشغول بررسی لایحه بودجه است، برای مذاکره در امر مهمی به ملاقات آقای هاشمی آمده است. پس از اینکه ملاقات نیم ساعته او تمام شد و از اتاق بیرون آمد که برود، به چهره اش که نگاه کردم، احساس کردم از ملاقاتش با حاج آقا نتیجه نگرفته است و راضی نیست. یک ساعت بعد معلوم شد حدسم درست بوده است.

تا آن لحظه نمی دانستیم دکتر لاریجانی در آن وقت غیر متعارف ملاقات برای چه به مجمع آمده است. حدس می زدم حتما در رابطه با انتخابات است. ساعت ۱۰ صبح که آقای دکتر علی مطهری با جمعی از اصولگرایان مانند آقای دکتر عباسپور، آقای علوی نماینده مجلس خبرگان و خانم پیشگاهی فرد با آقای هاشمی ملاقات داشتند و می خواستند در این ملاقات ستاد اصولگرایان ایشان را فعال نمایند، پس از بحث و بررسی ها وکسب نظر و دیدگاه های آقای هاشمی در مورد مرزبندی و نحوه ارتباط این ستاد با ستاد مرکزی آیت الله که جناب آقای مهندس اسحاق جهانگیری آن را اداره می کرد، آقای هاشمی سر صحبت را باز کردند و گفتند:

آقای دکتر علی لاریجانی صبح به من تلفن زدند و پیشنهاد ملاقات دادند. گفتم به مجمع بیایید. نیم ساعت با من ملاقات داشت. پیغامی از شورای نگهبان آورده بود که من از حضور در صحنه انتخابات انصراف بدهم. من به ایشان گفتم: هرگز این کار را نمی کنم. پس از بحث هایی که شد، گفتم: رهبری به من بگویند انصراف بده که در این صورت البته با ذکر دستور رهبری انصراف می دهم. راه دیگر این است که شورای نگهبان اعلام عدم احراز صلاحیت بکند، خوب بکند. من هیچ اعتراضی نخواهم کرد.

آقای هاشمی گفتند: به آقای لاریجانی گفتم اگر بدون دلیل انصراف بدهم به مردم چه جواب بدهم و مردم چه می گویند؟

آقای هاشمی گفتند: آقای لاریجانی وقتی موضع مرا دید از من پرسید اگر شما انصراف ندهید و شورای نگهبان صلاحیت شما را رد بکند، در این صورت عکس العمل شما چه خواهد بود؟ به ایشان گفتم عکس العملی نشان نخواهم داد. با مردم صحبت خواهم کرد و مسائل را با آنها در میان خواهم گذاشت.

جلسه ستاد اصول گرایان با حاج آقا که تمام شد، همه دوستان به طبقه پایین آمدند تا درباره تعیین مسئولین کمیته ها و معاونت ها تصمیم گیری و کار را شروع کنند. در جلسه آنها شرکت کردم. دکتر علی مطهری جلسه را به خوبی اداره می کرد. نیم ساعتی نشستم و پیشنهاد مکتوبی دادم با توجه به کناره گیری حجت الاسلام و المسلمین آقای سید محمدحسن ابوترابی فرد و اینکه بعضی از دوستان آزاده فعال و مسئول ستاد ایشان برای کار در ستاد آقای هاشمی به من اظهار آمادگی نموده اند، از نیروهای ستاد در حال انحلال ایشان استفاده شود. سپس جلسه را ترک کردم تا به کارهایم برسم.

ملاقات های حاج آقا تا ظهرادامه داشت. پس از نماز و نهار ایشان طبق برنامه همیشگی استراحتی داشتند. ساعت ۵ عصرکه کارشان را مجددا شروع کردند، اولین برنامه، خواندن خطبه عقد فرزند جوان یکی از محافظین ایشان بود. قبل از اینکه وارد اتاقی بشوند که خانواده های عروس و داماد منتظر نشسته بودند، به ایشان عرض کردم: چه خبر؟ گفتند: از ظهر دیگر خبری ندارم. گفتم: خبری غیر رسمی آمده است که شورا به شما ۷ به ۴ رای داده است. به شوخی چیزی گفتند و وارد اتاق ملاقات شدند تا خطبه عقد را جاری نمایند. پس از اجرای صیغه عقد توصیه ها و نصایح ارزشمندی را به زوج جوان فرمودند و هدیه ای هم به آنان دادند و دوباره به اتاقشان رفتند تا به ملاقات های دیگرشان برسند.

ساعت ۶ عصر که مجمع را به سوی منزل ترک می کردم، سیل تلفن ها و پیامک ها در مورد نتیجه رای شورای نگهبان درباره احراز صلاحیت آقای هاشمی به من سرازیر شد که برای آنها جوابی نداشتم. یک خبر غیر رسمی تایید صلاحیت ایشان بود که منبع و صحت آن معلوم نبود.

در مسیر منزل که رادیو را بازکردم و دیدم در برنامه ای غیرعادی دارد با بعضی از شخصیت های استان ها و نمایندگان مجلس خبرگان درباره" منزلت شورای نگهبان و لزوم تبعیت از نظر و رای آن" مصاحبه می کند، تا آخر قضیه را خواندم و فهمیدم اتفاق تلخی که صبح خبر آن را شنیده بودم، افتاده است.

شب که در لابلای اخبارساعت ۲۱، گوینده خبر خبرها را قطع کرد و گفت به خبری که هم اکنون به دست من رسیده توجه فرمایید، معلوم شد شورای نگهبان با صدور بیانیه ای، اسامی ۸ نفر از نامزدها را اعلام کرده است که در میان آنها نام آیت الله هاشمی وجود ندارد.

بعدها از آقای هاشمی شنیدم صبح زود آن روز، آقای دکتر حسن روحانی به منزل ایشان رفته و او هم از طرف شورای نگهبان به وی پیغام داده انصراف بدهند که ایشان این پیشنهاد را قاطعانه رد کرده است.

گذشت آنچه گذشت! و شد آنچه شد! و رفت آنچه رفت! قطعا خبرهای دیگری هم در این یکی دو روز اعلام نتایج در این باره وجود دارد که آقای هاشمی در خاطراتشان در سال ۹۲ خواهند نوشت و نوشته اند. مسائلی نظیر بحث های داخلی شورای نگهبان درباره صلاحیت ایشان و اعلام صلاحیت اولیه ایشان و بعد برعکس شدن ماجرا در پی اظهارات و اعلام خطر مقام اطلاعاتی نسبت به حضور آیت الله در صحنه انتخابات.

خود من از منبع موثقی که شاهد واقعه بوده است شنیدم، وقتی بحث صلاحیت آیت الله هاشمی در شورا مطرح شده است، نظر تقریبا همه اعضای شورا این بوده است که صلاحیت ایشان نیاز به بحث و بررسی ندارد و پرونده را کنار گذاشته اند تا به موارد دیگری برسند. در اواسط جلسه مقامات اطلاعاتی و امنیتی احتمالا بدون اطلاع قبلی به شورا آمده اند و خواسته اند در جلسه شرکت کنند تا درباره مطلب مهمی نظر مشورتی بدهند. سپس بعضی از اعضای شورا معترضانه این حضور را بی سابقه و مغایر با اصول کاری شورا و در نتیجه نافی مسئولیت خود دانسته و حضور آقایان اطلاعاتی را نپذیرفته اند. در کشاکش های بعدی، قرار شده فقط مقام مافوق اطلاعاتی در جلسه شرکت کند و مشورت بدهد و بقیه همکاران وی از جلسه شورا بیرون بروند که بعد از این، قضایا سیر و مسیر دیگری پیدا کرده است که انشاءالله شاید بیست و چند سال دیگر در خاطرات آیت الله هاشمی، جزئیات بیشتر آن را خواهید و خواهند خواند!

به هر تقدیر هر چه بود این مساله هم تمام شد و هاشمی که می گفت به رغم میل شخصی و اعلام قبلی خود، برای حضور در این عرصه با خدا معامله کرده است در قلوب ملتی که می خواستند با رایی باشکوه تر از رایی که در سال ۱۳۷۶ به خاتمی داده بودند او را در همان دور اول انتخابات به ساختمان پاستور بدرقه نمایند، جاودانه شد و یک بازی سخت و نفس گیر را قبل از شروع رقابت ها به سود خود با پیروزی به پایان برد تا این آیه در جان جانها طنین افکن شود که: و من یتق الله یجعل له مخرجا و یرزقه من حیث لا یحتسب! هر کس تقوی پیشه نماید، خداوند راه خروج از بحران و مشکلات را براو منکشف خواهد فرمود. صدق الله العلی العظیم! »