اشک قلم را درآوردید
هفتهای که گذشت، خبر فوت دو خبرنگار خبرگزاریهای ایرنا و ایسنا در پی حادثه رانندگی، دل همه مردم ایران و بهویژه خانواده پویا و پرتلاش رسانه را به درد آورد. بهعنوان عضوی از خانواده رسانه، این ضایعه دردناک را به خانوادههای یاسینی و کریمی و به اهالی رسانه و خبر تسلیت میگویم و بر این باورم که از این ماجرا بهراحتی نمیتوان گذشت.
هفتهای که گذشت، خبر فوت دو خبرنگار خبرگزاریهای ایرنا و ایسنا در پی حادثه رانندگی ، دل همه مردم ایران و بهویژه خانواده پویا و پرتلاش رسانه را به درد آورد. بهعنوان عضوی از خانواده رسانه، این ضایعه دردناک را به خانوادههای یاسینی و کریمی و به اهالی رسانه و خبر تسلیت میگویم و بر این باورم که از این ماجرا بهراحتی نمیتوان گذشت.
یک. اولازهمه دلایل و زمینههای وقوع حادثه است. بنا به روایتهای موجود از حادثه، اتوبوس حامل خبرنگاران فاقد حداقلهای استاندارد بوده است. علاوه بر این، نفس استفاده از یک اتوبوس برای جابه جایی بیش از ۲۰ خبرنگار در دوران کرونا، خلاف دستورالعملهای ایمنی است. از نگاه صنفی، ذکر این نکته ضروری است که خبرنگاران، تنظیم گران نبض دانایی و اطلاعرسانی جامعه و شغلشان، پیشران بهبود مدیریتها و خدمات و ارتقای سطح فرهنگی و اجتماعی است و باید جایگاهی متناسب با همین وضعیت و مسئولیت خطیر داشته باشند.
دو. مسئله دیگر، نحوه واکنش مسئولان به ماجراست. حداقل انتظار آن است که از خانوادههای داغدیده و از سایر افراد آسیبدیده در ماجرا عذرخواهی شود که متأسفانه بهدرستی اتفاق نیفتاده است. نحوه مواجهه رئیس سازمان حفاظت از محیطزیست با موضوع هم مغایر شأن خبرنگاران و حتی شأن هر انسانی است. مدیر روابط عمومی سازمان نیز در موضعی عجیب، کار را بهجایی رساند که حتی روابط عمومی ناچار شد در اطلاعیهای بخشی از آن را پس بگیرد. حادثه قابل پیشبینی نیست، اما رعایت نکردن حداقلهای ایمنی و کوتاهی در این زمینه متوجه مسئولان است. برکناری مدیران و برخورد با خاطیان، حداقل کاری است که باید صورت پذیرد.
سه. بهجرئت میتوان گفت یکی از دشوارترین مشاغل، خبرنگاری است؛ در میان خبرنگاران، یکی از سختترین حوزهها، مربوط به مسائل اجتماعی و در میان زیرشاخههای این حوزه، محیطزیست با عنایت به مسئولانی که تاکنون به خود دیده است، سختی و مرارتهای مخصوص به خود را دارد. خبرنگاران اجتماعی با وقوع حوادث میشکنند، با گزارش بیعدالتی آموزشی، درد میکشند، با روایت سوز دل بازنشستگان میسوزند و با خشک شدن آب دریاچه ارومیه اشک میریزند. اما این اشک چشم و سوز دل و شکنندگی آنان را از پیگیری مطالبات مردم دلسرد نمیکند؛ آنقدر که گزارش کردن احیای دریاچه برایش از شور و حال عروسی جذابتر میشود ولی قصور و تقصیر عدهای که محیطزیست را به محیط مرگ تبدیل کردهاند باعث شد دیگر دو جوان دلسوز رسانه را در بین خود نداشته باشیم و جماعت کثیری داغدار شوند.
محسن پیرهادی
ارسال نظر