به گزارش پارس ، به نقل ازفارس، محمد مرسی تنها یک سال است که در قدرت به سر می برد. جدا از اینکه وی در این یک سال تقریبا هیچ تغییر معناداری در ساختارهای حاکمیتی مصر و حتی شیوه اداره کشور به وجود نیاورده است، اما یک واقعیت را نمی توان انکار کرد و آن اینکه وی رئیس جمهوری برآمده از رای مردم است و طبعا باید تا انتخابات بعدی به وظایف خود در چارچوب قانون عمل کند.

اصولا یکی از دلایل وجودی انتخابات این است که انتخاب مسئولین حکومتی به رویارویی خیابانی و حتی احیانا درگیری مسلحانه نینجامد.

مرسی در سرزمینی حکومت می کند که در آن بیش از یک میلیون شهروند مصری در قبرستان ها زندگی می کنند. او در سرزمینی بر سریر قدرت نشسته است که انواع و اقسام مشکلات، زندگی روزمره مردم را تحت الشعاع قرار داده و وابستگی اقتصادی به ایالات متحده و برخی کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس کاملا روشن است. در دوران سادات و مبارک، بخش عمده ای از شکوه و الهام بخشی معنوی مصر در جهان عرب تحت الشعاع سیاست های سازش کارانه قرار گرفت و از دست رفت تا آنجا که شخصی چون صدام حسین معدوم، خیال رهبری جهان عرب را به سر داشت.

با تمام این مشکلات، طی یک سال گذشته، آقای مرسی به جای تمرکز بر حل مسائل و مشکلات مصر بخش زیادی از توان خود را به حمله به حکومت سوریه و همراهی با تروریست هایی اختصاص داده است که قلب سرباز سوری را از جا می کنند و می بلعند و به آرامگاه بزرگان دین اهانت می کنند.

مرسی شب گذشته به صراحت اعلام کرده است که از قدرت کناره گیری نخواهد کرد. وی که خود را برآمده از روند مبتنی بر قانون اساسی مصر می داند، تصریح کرده است که « تنها جایگزین مشروعیت قانونی رئیس جمهور، خون ریزی خیابانی است. » تنها ساعتی بعد از این سخنان، ۱۶ نفر دیگر در خیابان های مصر جان خود را از دست دادند و بیش از ۲۰۰ نفر دیگر زخمی شدند.

استدلال آقای مرسی دست کم از نظر منطقی نادرست نیست اما سوال جدی از وی این است که همین استدلال در خصوص سوریه هم مطرح بوده و هست؛ پس چرا او از تروریست های سوری حمایت می کند و نه از یک روند قانونی مبتنی بر رای مردم سوریه؟

بدیهی است که قانون اساسی و قوانین عرفی از کشوری به کشور دیگر متفاوت اند اما مهم آن است که در تمام کشورها محترم شمرده شوند و اگر قرار است تغییری اتفاق افتد، به شکل مسالمت آمیز و از مجاری قانونی باشد. بشار اسد هم بر طبق قانون اساسی سوریه به عنوان رئیس جمهور برگزیده شده است و اگر قرار است تغییر کند، باید از یک مسیر قانونی و در شرایطی این تغییر رخ دهد که آرامش و امنیت بر سوریه حکمفرما باشد و مردم بتوانند به یک انتخاب آزاد دست بزنند. در شرایطی که در هر گوشه سوریه کشت و کشتار جریان دارد، چگونه ممکن است انتخاباتی امن و سالم برگزار شود؟

مرسی باید توجه کند که وقتی خود در پا گرفتن سنتی غلط دخیل است، دیگر مشروعیت لازم را برای انتقاد از این سنت ندارد. طبعا خون مصری هایی که این روزها در خیابان ها کشته می شوند، رنگین تر از خون بیش از یکصد هزار شهروند کشته شده سوری نیست.

نکته دیگر آنکه اگر مرسی از ارتش کشور خود اولتیماتوم دریافت کرده، اسد به عکس او از کشورهای خارجی اولتیماتوم دریافت می کند و از این رو، اگرچه هر دو اولتیماتوم شکل قانونی ندارند اما دست کم اولی از توجیه بیشتری برخوردار است. ارتش سوریه این روزها با تروریست های خارجی و متحدین سوری آنها در حال جنگ است و به عکس ارتش مصر که موضعی مبهم دارد، از موضعی واضح و روشن برخوردار است.

اینکه مرسی در قدرت می ماند یا تحت فشارهای مختلف مجبور به ترک قدرت می شود بستگی به عوامل متعدد و پیچیده ای دارد. اما اگر بقای او در قدرت از نظر خود او تا این حد مشروع است که جریان اصلی حامی وی، تاکید کند که با « شهادت» در برابر « کودتا» خواهد ایستاد، بد نیست اندکی هم به مشروعیت قدرت در کشور همسایه توجه کند. مرگ اگر بد است، برای همسایه هم بد است و اگر خوب است، برای مرسی هم خوب خواهد بود.

و در نهایت، جالب اینجاست که طی یک ماه گذشته، دو تن از سران منطقه ای حامی شورشیان سوریه، خود با شورش مواجه شده اند: اردوغان و مرسی! آیا می توان به راحتی از کنار این مساله گذشت و آن را اتفاقی ساده تلقی کرد؟