به گزارش خبرنگار سیاسی پارس، در نگاه اول آنچه دیده شد آرزوی بازگشت مجدد رئیس دوات پنجم و ششم و مرد کهنه کار سیاست به سکانداری دولت یازدهم بود که در دقیقه نود وارد گود رقابت ریاست جمهوری یازدهم شد و از آنجا ظرفیت ها و نیروهای پایبند به خود را به کار گرفت تا پیروز این رقابت شود.

به این طریق هاشمی با نظر به حمایت اصلاح طلبان و برخی اصولگرایان و سرمایه داران و حتی محرومین خسته از سیاست های اقتصادی و بعضا اعتقادی دولت احمدی نژاد و مشایی، کمر به این پیروزی بسته و می خواهد به کمترین زحمت و به طرفه العینی بازی را به نفع خود رقم بزند. با احراز نشدن صلاحیتش در شورای نگهبان امیدش نا امید شد و به ناچار کنار کشید. وشاهد این قدرت طلبی با نیات غیر انقلابی آنکه برخی رسانه های خارجی و حتی معاند نظام کمر به تبلیغ آن بسته اند.

ولی نگاه مورد اشاره در بالا شاید سطحی ترین و ساده ترین نگاهی باشد که بتوان با شواهد و قضاوت ظاهری به آن رسید. واما حاصلی که در نتیجه ورود و خروج هاشمی به گود انتخابات حاصل شد تا اینجا جز در جهت تحقق حماسه سیاسی مورد نظر رهبری و به نفع نظام نبود. البته اگر از اندک برخوردهای نه چندان شیرین برخی حامیان او چون علی مطهری و… بگذریم که در مقابل آثار مثبت این ورود قابل توجه نیست.

چند شاهد بر این ادعا می توان یافت:

۱- ایجاد شور و امید در دل اصلاح طلبان به نیمکت نشسته و به حاشیه رانده شده است که برخی حتی انگیزه کافی برای حماسه آفرینی نداشتند و به این طریق تحرکی در آنها شد. هر چند که پس از اعلام نظر شورای نگهبان بزرگوارانه با تشکر از ستاد ها پایان کار آنها را اعلام کرد ولی هواداران خود را به شرکت در حماسه سیاسی و آرامش و امید دعوت کرد.

۲- شاهد دوم را در احساس خطرهای قبل از تایید صلاحیت ها از جانب دولت می توان یافت. غالبا در نگاه ها اینگونه احساس می شد که با رفتارهای غیر متعارف دوقلوهای سیاسی یعنی احمدی نژاد- مشایی در روزهای پایانی مانده به ثبت نام کاندیداها، در صورت رد صلاحیت مشایی اتفاق بزرگی رخ خواهد داد که در امتداد رفتارهای کودکانه و خود رایی دولت آبروی نظام را به بازی خواهد گرفت.

اما با احراز نشدن صلاحیت هاشمی دیده شد که به موثرترین شکل رد صلاحیت مشایی به حاشیه رانده شد و جلب توجهی نکرد. و همه نگاه ها و بحث ها به طرف هاشمی که تعقل بیشتری در رفتارهایش انتظار می رود، کشیده شد و فتنه های احتمالی از جانب مخالفان سنگر گرفته پشت سر مشایی جایی برای خود ندید و پی فرصتی دیگر رفت.

۳- می توان به درسی که این پایه انقلاب و نظام در برخوردش با نظر شورای نگهبان و تمکین به قانون برای همیشه تاریخ انقلاب به همگان داد با فراست نگریست. چون در این سی و چند سال انقلاب، شخصی با ویژگی ها و سابقه او نبوده که احراز صلاحیت نشود و از این پس هم هر ردصلاحیت شده ای با نگاه به این موضوع شاید خود را بزرگتر از هاشمی که برای این انقلاب سالهای سال و بلکه عمر خود را صرف کرده و بسیاری مسئولیت را تا آن زمان بر عهده داشته و اینگونه به قانون تمکین کرده نداند و از فکر زدن زیر میز رستوران قانون بپرهیزد.

اینجاست که نگاهی عمیق تر از نگاه مورد اشاره در اول بحث شکل می گیرد و آن نگاه مثبت به نیات و عملکرد هاشمی در این مقطع است.

اینگونه که هاشمی با تجربه حدس زده که حداقل به خاطر اعتراف هایی که خود در بیان عدم توانایی جسمی خود برای ریاست جمهوری بیان کرده و حتی شنیده شده که در سال قبل این را نیز گفته که: به خاطر این ضعف شرعا جایز نمی دانم ریاست جمهوری را عهده دار شوم. پس حال چه شده که ثبت نام کرده؟ باز این سوالات قوت می گیرد: یعنی آیا او خود برای رد صلاحیت شدن آمده بود؟ آیا آمده بود که با رد صلاحیتش فتنه احتمالی سنگر گرفتگان پشت دولت فعلی را ناکام کند؟ آیا آمده بود که درس تمکین به قانون بدهد؟ آیا آمده بود که با نثار آبروی خود حماسه سیاسی مورد نظر رهبری را دنبال کند؟

جواب مثبت به این سوال ها آنجا قوت می گیرد که با نظر به این حدیث که ببین چه می گوید و نه این که چه کسی می گوید، زیبا کلام گفته بود من با منبع موثق اطلاع دارم که هاشمی نذر کرده بود رد صلاحیت شود. وتنها این نگاه به هاشمی است که صحه بر زیرکی و ژرف نگری وی در سیاست می گذارد.

همچنین این نوع برخورد که از آبروی خود برای نظام و انقلاب خرج کند قبلا در خاطراتش نقل آمده که برای قبول آتش بس در جنگ تحمیلی که با مرور وقایع آن دوران می بینیم که قبول آن چندان وجهه خوبی نداشت و هاشمی به امام پیشنهاد داده بود که بگذارید من این آتش بس را اعلام کنم و قبول آن را گردن من بیندازید که البته امام گفته بود این کار دور از انصاف است و خود امام در قبول آن گفت من این جام زهر را نوشیدم.

و هر چند امام این را گفته که ملاک حال فعلی افراد است ولی این جمله او را پس از ترور نافرجام هاشمی شنیده ایم که گفت هاشمی زنده است چون این نهضت زنده است.

و فقط پاسخ مثبت به سوال های بالاست که صلاحیت هاشمی را در این قامت تایید می کند.

یعنی آیا تاریخ پرده از چهره این مرد به نیکی برمی دارد؟