پارس؛
رابطه انقلابیها با رهبری چیست؟/ آیا وظیفه ما تکرار مواضع رهبری است؟
نسبت ما با جامعه، نسبت رهبری و جامعه نیست و فرق دارد. رهبری نقش پدری جامعه را دارد و ما برادری. آنچه پدر انجام میدهد از عهده برادر خارج است. راهبردی که از پدر شنیده میشود را از برادر نمیشنوند. خاصه که سابقه موهومی نیز از میزان دلسوزی برادر در ذهن مردم باشد.
پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- محسن مهدیان- رابطه انقلابیترها با حضرت آقا چیست؟ پاسخ نخستین این است که در چه حوزهای؟ حوزه هدف ما راهبرد اجتماعی در پیگیری اهداف انقلاب است. حالا سؤال این است که آیا رفتار ما باید نعل به نعل رفتار رهبری باشد؟ آیا وظیفه ما تکرار رهبری است؟ مثلاً وقتی جملهای از رهبری شنیدیم آنرا زیاد تکرار کنیم و بیشتر بهکار ببریم؟ مثلاً روی دیوار جملات رهبری را خطاطی کنیم و تابلوهای تبلیغاتی سطح شهر را مشحون از سخنان رهبری کنیم؟ این سؤال بسیار کلیدی است؛ نسبت ما و رهبری چیست؟ قبل از اینکه به این سؤال پاسخ دهیم، احتمالاً برای مخاطب مساله این است که اصلاً چرا این سؤال مطرح میشود؟ چه اتفاقی افتاده که لازم است در این بازار متنوع موضوعات، سراغ این سؤال را بگیریم؟
مساله کلیدی اینجاست که این روزها رهبری انقلاب درباره برخی موضوعات فریاد میزنند. صریح اظهارنظر میکنند. با صدای بلند نصیحت میکنند. در چنین شرایطی نقش ما چیست؟ ما هم داد بزنیم؟ ما هم بلند حرف بزنیم؟ راهبرد چیست؟ پاسخ به این سؤال را در این روزها بسیار کلیدی و راهگشا میدانم. اگر این سؤال را به درستی جواب ندهیم دچار خطای تشخیص شده و نقش تاریخیمان را به درستی ایفا نخواهیم کرد.اولاً سراغ محکمات راهبردی میرویم.
راهبرد اصلی اینجاست که سخنان رهبری بهعنوان جهتگیریهای اصلی انقلاب اسلامی باید به مردم منتقل شود. باید نفوذ پیدا کند. با همان درجه ارزش و اولویتگذاری باید در متن جامعه جاری و ساری شود و این وظیفه حلقه ارتباطیای است که ما آن را به جریان حزباللهی و انقلابی میشناسیم. دوم روش است. اگر راهبرد را انتقال سخنان رهبری میان مردم تعریف کردیم، آنگاه سؤال این است که روش ما به عنوان حلقه رابط و واسط چیست؟ تکرار کلام رهبری؟ تکرار لحن و صوت رهبری؟ درباره روش، حرف بسیاراست؛ اما به این فهم روش ما در انتقال ارزشهای امام(ره)و رهبری و تنزیل گفتمان انقلاب اسلامی باید از طریق تبیین و روشنگری باشد. به تعبیر دیگر وظیفه ما انتقال ارزشها و آرمانها به زبان مردم و به قرائت مسلط برآنهاست اما این حرف کلی است. دقیقتر یعنی چه؟ ما با دو نوع نقد اجتماعی مواجهیم؛ یک نقد و اصلاحگری مردم. دوم نقد و اصلاح گری قدرت. حالا کدام یک بر دیگری ارجحاند؟
اولی طبیعتاً اهمیت بیشتری دارد اما زمانبر است. تا نگاه مردم اصلاح شود دهها بار قدرتها جابهجا شده و هزاران مساله جدید ایجاد شدهاند. از سویی برخورد با قدرت ضرورت بیشتری دارد. چراکه این قدرتها هستند که به جامعه جهت میدهند؛ اما توجه صرف به قدرت یعنی رها کردن جامعهای که منشأ ساخت این قدرتهاست. پس تکلیف چیست؟
راه حل در همراه کردن مردم برای نقد قدرت است. به سخن دیگر، نقد قدرت ارجح است اما برای نقد قدرت بهجای مخاطب قرار دادن آنها باید مردم را مخاطب قرار داد تا آنها از قدرت مطالبه کنند. به تعبیر دیگر وظیفه ما همراه کردن مردم در نقد قدرت است. با این تعریف ساده، زمین تا آسمان سبک انتقادی و «نظام اصلی و فرعی» و ادبیاتمان تغییر میکند. البته سخت است. هم باید مردم را توجه داد و هم قدرت را مخاطب گرفت.
نخستین نکته کلیدی این است که نسبت ما با جامعه، نسبت رهبری و جامعه نیست و فرق دارد. رهبری نقش پدری جامعه را دارد و ما برادری. آنچه پدر انجام میدهد از عهده برادر خارج است. راهبردی که از پدر شنیده میشود را از برادر نمیشنوند. خاصه که سابقه موهومی نیز از میزان دلسوزی برادر در ذهن مردم باشد. بنابراین اول باید این سابقه را اصلاح کرد و بعد هم نقش برادری را ایفا کرد نه پدری. با این مقدمه روشن، سراغ یک سؤال نهایی میرویم. راهبرد پدرانه رهبری چیست؟ پدر در عین محبت و دوست داشتن فرزند، گاهی هم تذکر تند و صریح میدهد. پدر چه نقشی ایفا میکند؟ نقش پدر دو وجه کلیدی دارد.
یکم نقش روشنگری
دوم نقش هدایتگری
با نقش دوم رهبری آشنایی داریم. نقش اساسی رهبری هدایت است. رهبری جامعه را رشد میدهد. لازم باشد برای رشد جامعه و تجربه ملت نرمش قهرمانانه هم به خرج میدهد. اما نقش روشنگری رهبری چیست؟ این دوران، روزگار نفاق است. مبارزه با نفاق ظرافتهای خاص خودش را میطلبد.
رمز برملاشدن چهره نفاق در دو مؤلفه کلیدی است:
یکم؛روشن شدن شدید حق.
دوم؛ حرکت وحدتگونه و خارج از دوقطبی توده مردم به سمت حق.
منافق در چنین شرایطی یا همراه مردم میشود که آنگاه مجبور است از گذشتهاش برگردد و برای مردم دستش رو میشود یا خطش را کامل از مردم جدا میکند و نمیتواند پشت دوقطبیهای کاذب پنهان شود. وقتی هم میگوییم نفاق، فوری ذهنها سمت منافقین دهه 60 نرود. نفاق هم طیف است و سطحبندی دارد.
رهبری مدتهاست تلاش میکنند حق را بیپیرایه و بدون حواشی و زوائد سر دست بگیرند تا شرط اول محقق شود. حق بیپیرایه صدای بلند میخواهد. حق روشن شود، حرکت بدون دوقطبی و وحدت گونه مردم سمت حق، مجال به نفاق نمیدهد. برای همین نسبت به دوقطبیها یا شرط دوم نیز حساس است. بنابراین سبک رفتاری رهبری روشنگری در شناخت حق است. ابتدا باید حق روشن شود تا هدایت سمت آن صورت گیرد. در جامعه غبار آلود حق و باطل، نمایش حق گام اول است. حالا نقش ما چیست؟ حسب آنچه گذشت نقش ما متناسب با فهم اولویتهای مورد توجه رهبری، هدایتگری جامعه سمت حق است و هدایتگری میسور نیست جز از طریق تبیین و استدلال با ادبیات مسلط بر گروهها و طبقات مختلف اجتماعی.
اکثریت قریب به اتفاق هشدارها وتذکرات موکد رهبری انقلاب در این شرایط حساس بعنوان کلیدی ترین راهنمائی های ایشان به مردم ومسدولین بوده وهر کس اعم از مسئول ومدیر وعامی باید بر همان اساس ومحور ونکات الگو گرفته وانان هم که دعدغه ذارند باید همان مواضع را اتخاذ کنند وبی تفاوت نباشند در غیر اینصورت خائن هستند
برجام هدیه بدفرحام به ملت ایران برای هموارسازی راه ورودبیگانگان به ایران
اهدا کننده :دستان توانمند آقایان.....
شما چه پیشنهادی داری؟ برجام حذف شود خوب است؟ بعد با اقتصاد ورشکسته ای که توسط همین حضرات بالای نظام پایه گذاری شده است چه می کنید؟ جواب بیکاران را چه می دهید جواب فقرا را چه می دهید جواب عقب افتادگیها را چه کسانی می دهند؟