پارس بررسی می کند:
روایتی دیگر از انفجار ۸ شهریور/ الویری وانگشت اتهام بهزادنبوی در حادثه تروریستی نخست وزیری
بر اساس آنچه آقای الویری در مصاحبهها و نوشتههای مختلف بیان کرده، اولین و مهمترین تیم اطلاعاتی پس از انقلاب را او چیدمان و منصوب کرده است. و همین تیم نقشی مهم و تأثیرگذار در تاریخ ۳۷ ساله جمهوری اسلامی ایران ایفا کرد که تا به امروز ادامه دارد.
پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- حسین قاسمی- در مطالب پیشین(1)(2)به سوابق ارتباطات آقای الویری با گروه فرقان و دستگیریهای مکرر ایشان و ارتباطات عجیب و غیرعادی ایشان با ساواک اشاره شد. در این یادداشت به نقش آقای مرتضی الویری در اوائل انقلاب و شکلگیری تشکیلات اطلاعاتی جمهوری اسلامی ایران بویژه کمیته اداره دوم ارتش میپردازم.
با پیروزی انقلاب اسلامی، آقای مرتضی الویری عضو شورای مرکزی کمیته انقلاب اسلامی است و در ۲۴ یا ۲۵ بهمن ۱۳۵۷ مسئولیت کمیته اداره دوم ارتش را به آقای محمدکاظم پیرو رضوی و دوستانش واگذار میکند.
اداره دوم ارتش (رکن دوم ستاد ارتش) سازمان اطلاعات ارتش شاهنشاهی بود و به دلیل پیوندهایش با سازمانهای اطلاعاتی ارتشهای متحد حکومت پهلوی، بویژه ارتشهای آمریکا و بریتانیا و ترکیه و سایر اعضای پیمان ناتو و نیز ارتش اسرائیل، اهمیت فراوان داشت و نهاد اطلاعاتی بسیار بااهمیت و دارای شبکههای مخفی مرتبط با سازمانهای همتای غربی و نیز تجهیزات فنی و اسناد و اطلاعات طبقهبندیشده بسیار مهم بود.
در زمان انقلاب توجه مردم و انقلابیون به سازمان بدنام و جنجالی ساواک معطوف بود و سازمان اطلاعات ارتش برای اکثر آنها ناشناخته بود. به این دلیل، توجه آقای الویری به اداره دوم ارتش و به دست گرفتن مدیریت آن در روزهای اولیه پیروزی انقلاب حائز اهمیت است. بخصوص اگر در نظر داشته باشیم که در انقلاب نیروهای مسلح دولتهای متحد شاه، بخصوص آمریکا و بریتانیا و اسرائیل و ترکیه، نگران نفوذ کمونیستها و عوامل شوروی در این بخش از ارتش ایران و لو رفتن سوابق و اطلاعات و برنامهها و شبکههای مشترک خود با اداره دوم ارتش ایران بودند.
آقای الویری میگوید:
«آنچه که یادم میآید این است که آقای رضوی را بنده وقتی در شورای فرماندهی کمیته بودم به رکن دو ارتش بردم، مسئولیت آنجا را به او واگذار کردم و بعد همین مورد تایید دولت موقت هم قرار گرفت.»
و در جای دیگر میگوید:
«بعد از انقلاب آقای رضوی هم مثل من عضو سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی شد. برای اینکه او قبلاً عضو گروه فلاح بود. ضمناً ساختمان دادستانی ارتش بعد از پیروزی انقلاب که ما در آنجا مستقر شدیم [و] مسئولیت سازمان دادستانی را به آقای محمد رضوی سپردم. از طرف کمیته موقت انقلاب اسلامی، که من عضو شورای فرماندهی آن کمیته به ریاست آقای مهدوی کنی بودم، این مسئولیت را به آقای رضوی سپردم. بنا بر این هم در رابطه کمیته انقلاب اسلامی و هم سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی آقای رضوی با ما مرتبط بود.»
همزمان با آقای محمدکاظم پیرو رضوی (معروف به مهندس محمد رضوی، دانشجوی سابق رشته برق دانشگاه صنعتی آریامهر، عضو سابق سازمان مجاهدین خلق و سپس عضو گروه فلاح به رهبری آقای الویری)، آقایان مسعود کشمیری و حبیبالله داداشی و سعید حجاریان نیز بعنوان مسئولین اداره دوم نیروی هوایی و نیروی زمینی و نیروی دریایی ارتش منصوب میشوند. از میان دوستان نزدیک دوران دانشجویی آقایان الویری و رضوی افراد دیگری نیز در سایر بخشهای اداره دوم ارتش به کار گرفته میشوند مانند جواد قدیری (محمدجواد قدیری مدرس) عضو باسابقه سازمان مجاهدین خلق.
چنانکه گفتیم، آقایان محمد رضوی و حبیبالله داداشی همدانشگاهی و عضو گروه فلاح بودند که آقای الویری مدعی است ایشان تأسیس کرده و جواد قدیری نیز دوست و هم دانشگاهی آقایان الویری و رضوی بود.
سوابق این حلقه امنیتی قابل تأمل است:
حبیب الله داداشی، رئیس کمیته اداره دوم نیروی زمینی ارتش:
حبیبالله داداشی، متولد ۱۳۲۹ در بابل، ورودی سال ۱۳۴۷ به دانشگاه صنعتی آریامهر (شریف کنونی) است که در سال ۱۳۵۳ فارغالتحصیل شد. او در دانشگاه صنعتی با محمد رضوی آشنا شد و از اینطریق هوادار سازمان مجاهدین خلق شد و سپس به گروه مهدویون پیوست که دو دانشجوی اصفهانی دانشگاه صنعتی، مهدی و محمد امیر شاه کرمی، تأسیس کردند. پس از قتل بنیانگذاران گروه توسط ساواک، حبیبالله داداشی تقریباً نفر اول شاخه تهران گروه مهدویون بشمار میرفت.
در سال ۱۳۵۶ ساواک داداشی و حسین شیخعطار را در پل چوبی تهران دستگیر کرد و داداشی تمامی اطلاعات خود را در اختیار ساواک گذارد و حتی با یکی از اعضای گروه تماس گرفت و او را به منزلش دعوت کرد و این فرد در منزل داداشی دستگیر شد. با اعترافات داداشی تقریباً تمامی بقایای گروه کوچک مهدویون دستگیر شدند. داداشی مدت کوتاهی در بازداشت بود (به روایتی ۳۳ روز) و به علت همکاری نزدیک با ساواک آزاد شد و در بهمن ۱۳۵۶ ساواک با استخدام او در ذوبآهن اصفهان موافقت کرد. داداشی پس از آزادی غیرعادی از زندان به گروه فلاح آقای الویری پیوست. قبلاً گفتیم که آقای الویری نیز از سوابق مشابه با آقای داداشی، دستگیری و آزادی توسط ساواک، برخوردار است.
* مسعود کشمیری، رئیس کمیته اداره دوم نیروی هوایی ارتش
مسعود کشمیری، فرزند سعید متولد سال ۱۳۲۹ در کرمانشاه، فارغالتحصیل رشته علوم اداری و مدیریت بازرگانی از دانشگاه تهران است. برخی از اعضای خانواده وی از چهرههای علنی سازمان مجاهدین خلق بودند مانند ابوالفضل دلنواز (برادر همسر کشمیری) که نامزد رسمی سازمان مجاهدین خلق در اسلامآباد غرب در انتخابات دوره اول مجلس شورای اسلامی بود.
مسعود کشمیری نفوذی سازمان مجاهدین خلق در شورای عالی امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران و عامل سرشناس بمبگذاری ۸ شهریور ۱۳۶۰ در ساختمان نخستوزیری و شهادت رجایی، رئیسجمهور، و باهنر، نخستوزیر، است.
مرتضی الویری در گفتگو با ویژه نامه نوروز ۱۳۹۵ روزنامه «اعتماد» جواد قدیری را معرف کشمیری برای تصدی مسئولیت اداره دوم نیروی هوایی ارتش ذکر میکند:
«جریان نفوذ مجاهدین خلق کار خودش را کرد و توانست به وسیله آقای قدیری، که پدرش در اصفهان پیشنماز بود و ما از زمان دانشجویی او را میشناختیم، کار خودش را انجام دهد. ما به او اعتماد کردیم و در دادرسی ارتش او با مجاهدین خلق رابطه داشت. از همان طریق هم کشمیری را معرفی کردند.»
آقای بهزاد نبوی در مصاحبهای کشمیری را از فعالان مورد اعتماد اداره دوم ارتش میخواند:
«مسعود کشمیری پیش از شروع همکاری با برادر تهرانی در نخستوزیری، از فعالان مورد اعتماد اداره دوم ارتش و نیروی هوایی بوده و در فرو نشاندن اعتصاب همافران در سالهای اول انقلاب نقش مؤثری داشته است.»
* سعید حجاریان، رئیس کمیته اداره دوم نیروی دریایی ارتش
آقای سعید حجاریان در گفتگو با «اندیشه پویا» (شماره ۲، تیر و مرداد ۱۳۹۱، صص ۳۷- ۴۵) به سوابق سیاسی در خانواده خود اشاره میکند:
«پدرم گرایشهای سیاسی متفاوتی داشت و به جلسات گروههای مختلف میرفت. اوایل سراغ دارودسته منشیزاده و حزب سومکا رفته بود که گرایشات ناسیونالیستی تند داشتند. یک مدت هم رفت سراغ باهماد آزادگان که دارودسته کسروی بودند.»
سومکا حزبی است با گرایشهای فاشیستی و ضدکمونیستی به رهبری داوود منشیزاده که هدایت آن را سرلشکر حسن ارفع و تیم اطلاعاتی او در رکن دوم (اداره دوم) ستاد ارتش به دست داشتند و در سالهای دولت دکتر مصدق در عملیات خشن علیه حزب توده، مانند زدوخوردهای خیابانی، نقش فعال داشت.
آقای حجاریان درباره سوابق و فعالیتهای سیاسی قبل از انقلاب خود نیز میگوید که به سوءظن و دستگیری او توسط ساواک منجر نشد:
«- تا زمان انقلاب حساسیتی از طرف ساواک نسبت به پایگاه شما در نازی آباد به وجود نیامد؟
[حجاریان: ] ساواک دنبال گروههای چریکی بود و به گروههای اجتماعی کاری نداشت.
- یعنی چی اجتماعی بودید و سیاسی نبودید؟
[حجاریان: ] ما مثلاً نفت پخش میکردیم و مسعود ما پخش نفت نازیآباد دستش بود.»
حجاریان نحوه رفتنش به اداره دوم ارتش را اینگونه تشریح کرده است:
«انقلاب که شد برگشتم سر سربازیام! دیدم همه دررفتهاند. به من گفتند بشو رئیس مهندسی ژاندارمری. گفتم مهندسی نمیخواهم. رفتم کمیته نازیآباد. بچههای کمیته استقلال گفتند برای چی رفتی کمیته نازیآباد، بیا ستاد کل ارتش و من هم رفتم آنجا در کمیته اداره دوم ارتش.»
حجاریان انگیزه ورود به اداره دوم ارتش را چنین عنوان کرده است:
«[اندیشه پویا: ] نگفتید که چه علاقهای شما را به سوی کار امنیتی هل میداد؟
[حجاریان: ] علاقه نبود، تحلیل بود. واقعیتش این است که با بچههای مجاهدین انقلاب نشستیم و خطرات پیش روی انقلاب را تحلیل کردیم. گفتیم اگر انقلاب ضربه بخورد از کجا میخورد؟ کودتا. جای کودتا کجاست؟ ستاد ارتش. کجای ستاد مهمتر است؟ رکن ۲ ارتش. باید پروندهها را میخواندیم که ببینیم چه کسی احتمال دارد کودتاچی باشد و کودتاچیها را پیدا کنیم.»
حجاریان در هفتهنامه «آسمان» (شنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۲، ص ۳۹) علت رفتن به کمیته اداره دوم ارتش را توصیه «یکی از دوستانش» در سازمان مجاهدین انقلاب ذکر میکند:
«قبل از سال ۱۳۵۸ با توصیه یکی از دوستان سازمان مجاهدین انقلاب و با این استدلال که مهمترین جا برای کمیته زدن داخل ستاد مشترک ارتش است چرا که اگر بنا باشد کودتایی صورت بگیرد از آن نقطه خواهد بود، خود را به آنجا منتقل کردم. مرحوم محمد منتظرقائم در آنجا مسئول عملیات بود. دوستان دیگر سازمان در آنجا فعال بودند.»
* کارنامه «تیم اطلاعاتی» آقای الویری
بر اساس آنچه آقای الویری در مصاحبهها و نوشتههای مختلف بیان کرده، اولین و مهمترین تیم اطلاعاتی پس از انقلاب را او چیدمان و منصوب کرده است. و همین تیم نقشی مهم و تأثیرگذار در تاریخ ۳۷ ساله جمهوری اسلامی ایران ایفا کرد که تا به امروز ادامه دارد.
برخی از اعضای این تیم (مسعود کشمیری) عامل انفجار نخستوزیری و شهادت رئیسجمهور و نخستوزیر وقت بودند و بعضی (حبیبالله داداشی) دارای سابقه همکاری با ساواک در متلاشی کردن گروه مهدویون و...
برکشیده شدن مسعود کشمیری و انفجار نخستوزیری نتیجه مستقیم عملکرد این تیم بود و به همین دلیل پس از انفجار فوق آقای الویری مورد سوءظن آقای بهزاد نبوی قرار گرفت:
«بهزاد نبوی، بعنوان فردی که معاون شهید رجایی بود، انگشت اتهام را به چند نفر دراز کرد از جمله بنده. با اینکه ما از اول انقلاب با هم تنگاتنگ کار میکردیم و شناخت وجود داشت. بهرحال، او برایش تردید ایجاد شد که من و محمد رضوی متهم هستیم.»
پررنگ کردن نقش بهزاد نبوی در انفجار ۸ شهریور ۱۳۶۰ و تکرار مکرر و جنجالی آن، و همزمان منحرف شدن توجه از جایگاه و نقش آقای الویری و به فراموشی رفتن کامل آن، تصادفی یا ناشی از خصومتهای سیاسی و جناحی بنظر نمیرسد.
(1)- معمای الویری و «فرقان»/ ارتباط الویری با گروه فرقان واقعاً قطع شده بود؟
سلام
مقاله شکسته ای است که اگر کسی از این مباحث اطلاع نداشته باشد سر گردان می شود ؛ از جمله نحوه اتصال این افراد به سازمان منافقین است زیرا سازمان بعد لو از رفتن بهرام آرام و افروخته دیگر کسی در خارج از زندان وجود نداشت و سئولات زیادی وجود دارد از طرفی آقای الویری قبل از انقلاب چهره ای نبود ولذا نسبت دادن این همه فعالیت ها به ایشان به نوعی غرض ورزی است ؛ ویا شاید قرار است به ایشان کار مهمی سپرده شود.
قم: محمد علي جعفری