فائزه هاشمی در سخنان جدید خود، حکومت اسلامی که برآیند آرمان امام و شهدا و حاصل انقلاب اسلامی است را به سادگی نفی کرده است. وی با این بهانه که کارگزاران حکومت اسلامی نمی‌توانند به‌خوبی عمل کنند و در نظر مردم نواقص کار حاکمان به حکومت نسبت داده می‌شود با اینکه اسلام را دین کاملی می‌خواند اما اظهار می‌دارد که حکومت دینی را قبول ندارد. [1]

سخنان فرزند اکبر هاشمی رفسنجانی حائز چند محور مهم است که در ادامه بدان اشاره می‌کنیم:‌

اول: یکی از ارزش‌های خبری که رویدادی را به خبر تبدیل می‌کند و آن را برای افکار عمومی مهم جلوه می‌دهد، «شهرت» است. اگر به کارنامه کاری فائزه هاشمی نگاهی بیندازیم موضوع دختر رئیس‌جمهور پیشین ایران و فرزند رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام بودن وی اصلی‌ترین وجه بارز شخصیت و هویتش را در برمی‌گیرد. رانتی که وی را وارد دنیای سیاست کرد و او را امروز در صدر مجالس می‌نشاند تا افاضه کلام کند. درواقع دختر یک رجل سیاسی بودن است که سبب توجه رسانه‌ها به فائزه هاشمی می‌شود و فائزه به شخصه نه علمی دارد و نه جایگاهی که سخنانش مورد توجه قرار بگیر، نه حرف جدیدی زده است و نه استدلال علمی پشت سر ادعاهای مبتدیش وجود دارد وگرنه چه‌بسا افرادی که بسیار علمی‌تر، مستدل‌تر و موجه‌تر از او سخن می‌گویند ولی به این شکل سخنان و آرای‌شان مورد توجه رسانه‌ها و افکار عمومی قرار نمی‌گیرد.

 

دوم: انتساب فائزه هاشمی به اکبر هاشمی رفسنجانی و سخنان متناقضی که عموماً در مقابل حکومت دینی بر زبان می‌راند برای هاشمی که خود سال‌ها به‌عنوان رئیس‌جمهور این حکومت فعالیت کرده و مسئولیت‌های کلیدی را در دست داشته است قطعاً هزینه‌هایی در بردارد. فائزه هاشمی عملکرد بد حاکمان دینی را دلیل اصلی عقیده خود یعنی نفی حکومت دینی برمی‌شمارد. بنابراین این موضوع در اصل به پدر وی نیز بازمی‌گردد و آبرو، حیثیت، جایگاه و آینده هاشمی رفسنجانی به‌عنوان یکی از حاکمان حکومت دینی که مطرح می‌کند که نزدیک‌ترین فرد به سران نظام است را دچار خدشه می‌کند.

سوم: بنابر نسبت پدر و دختری این دو و جایگاه انتصابی که هاشمی در حاکمیت دارد، افکار عمومی به دنبال پاسخ و واکنش مناسب وی نسبت به رفتار و اظهارات فائزه هاشمی است. باید دید که هاشمی مانند گذشته رفتار دخترش و خانواده‌اش را تأیید می‌کند، یا اینکه سکوت معناداری اختیار می‌کند و یا اینکه مانند حضور فائزه هاشمی در محفل فرقه بهائیت که انتقاد بسیاری را به دنبال داشت، هاشمی برای فرار از فشارها به قول آیت‌الله مکارم شیرازی اعتراض ملایمی نسبت به رفتار دخترش از خود بروز می‌دهد و چیزکی برای خالی نبودن عریضه و برداشتن اتهام از دوش خود به وی می‌گوید.

در ماجرای ارتباط فائزه هاشمی با عناصر بهائی وی در مقابل سخنان پدرش که همه داشته‌ها و شخصیت سیاسی خود را از وی دارد، ایستاد و در مقابل این حرف هاشمی رفسنجانی که گفته بود فائزه اشتباه کرده و باید جبران کند به یک رسانه خارجی گفت که نه‌تنها اقدامش اشتباه نبوده و از آن پشیمان نیست، بلکه نظام به بهاییان ظلم کرده است.[2] البته این سه حالت به سابقه و آبروی مانده هاشمی رفسنجانی ضربه می‌زند و بیشتر شانه خالی کردن از مسئولیت است و نمی‌تواند افکار عمومی را چندان قانع کند و مشکل و تناقضاتی دیگری را به مشکلات گذشته مواضع هاشمی اضافه می‌کند.

چهارم: گزینه دیگری نیز پیش روی هاشمی رفسنجانی هست. گزینه‌ای که آبروی باقی مانده هاشمی را حفظ می‌کند. اعلام برائت از سخنان فائزه هاشمی و توضیح صریح مواضع در مورد حکومت دینی ازجمله گزینه‌هایی است که رفتار مقتضی در چنین شرایطی است. درواقع راه‌حل اصلی و درستی که هاشمی رفسنجانی در چنین مواقعی باید انجام دهد برخورد مستقیم با سخنان شاذ اعضای خانواده خود با کنار گذاشتن علاقه به فرزند است.

در این راستا، هاشمی با هویت و ماهیت اصیل خود نیز رودررو است و بایستی ماهیت اصلی خود را به جامعه نشان دهد و از این حیث باید منتظر نشست و دید که هاشمی چه رفتاری از خود درباره نفی کلی حکومت دینی که خود به‌عنوان یکی از انقلابیون برجسته برای به وجود آمدن آن تلاش و مبارزه کرد، نشان می‌دهد؟ موضوعی که عیار انقلابی هاشمی را در سال‌های کهن‌سالی‌اش نشان می‌دهد و کارنامه سوابق وی را تکمیل می‌کند.

هاشمی در ابتدای دهه هشتاد درباره فائزه می‌گوید: فائزه کارش را با ورزش خانم‌ها شروع کرد که کار درستی هم بود. یکی از اشکالات از اول انقلاب این بود که به زن‌ها در ابعاد نیازهایشان توجه نمی‌کردیم و او به خاطر اینکه این نیاز را فهمیده بود، به دنبال کمک رفت... او مخلص انقلاب است.

هاشمی همچنین درباره اظهارات ضد انقلابی فاطمه هاشمی، دیگر دخترش سکوت کرده و هنوز هیچ موضعی برابر این اظهارات نگرفته است.

فاطمه هاشمی با متهم کردن نظام و همچنین با افشاگری درباره نظام فکری خانواده آقای هاشمی به نقل از پدرش می‌گوید: "سال ۸۸ هم روزی پدر ما را دورهم جمع کردند و گفتند دو راه برای زندگی جلوی ما هست: یکی اینکه با حکومت و کسانی که تخلف و ظلم می‌کنند، باشیم و قطعاً شما بهترین زندگی را خواهید داشت؛ اما اگر در کنار مردم قرار بگیرم و از مردم حمایت کنم، شما را اذیت می‌کنند و به زندان می‌اندازند و برخوردهای غیرقانونی با شما انجام می‌دهند و شما باید این‌ها را تحمل‌کنید و ما هم گفتیم تحمل می‌کنیم زیرا چیزی جز راه درست در کنار مردم را نمی‌خواهیم.