ششم تیر 1360؛ "ترکیب التقاط و ترور"
ششم تیرماه، سالروز ترور نافرجام رهبر معظم انقلاب در سال 1360 است.
ترور، جلوهگاه رذیلانهترین مظاهر دشمنی و خصومت جبهه کفر و خصم با نظام و انقلابی است که امروز، با تمام آنچه امپریالیسم جهانی، آن را ارزش میپندارد، مخالف است. یکی از آشکارترین عرصههای این ترور، در ششم تیر ماه 1360 رقم خورد. روزی که حقوق بشر در معنا و مفهوم آمریکاییاش، به وضوح نمایان شد.
ششم تیرماه سال 1360 یکی از شومترین حوادث انقلاب اسلامی رقم خورد و دست ابلیس، بار دیگر از آستین کوردلان بیرون آمد و مرتکب ترور مقام معظم رهبری شد. این ترور، البته به مدد خداوند نافرجام ماند و دست برتر پروردگار رخ نمایاند تا کشتی انقلاب اسلامی بیسکاندار نماند.
آری؛ عمر حضرت آقا به دنیا بود اما با وجود این، ایشان از آن اتفاق، جراحت شدیدی برداشتند. شاهدان عینی میگویند آن روز تلخ، مسجد ابوذر تهران که محل سخنرانی آقاسیدعلی امام جمعه وقت تهران بود، فقط اندوه و دود و خون به خود دید و البته سرآسیمگی و عجله همه برای رساندن آقا به نزدیکترین درمانگاه.
شرح ماجرای ترور نافرجام رهبر انقلاب، اینک در کتابی به نام "ترکیب التقاط و ترور" آمده که مجموعهای از اسناد مربوط به تشکیلات و عملکرد گروه فرقان است. با استناد به اسناد و مدارکی که دادستانی انقلاب به دست آورده، شخص بمبگذار، فردی بود به نام مسعود تقیزاده که در بخشی از اعترافاتش گفته: "... تا اینکه مطلع شدیم [آیتالله] خامنهای در محل، یک برنامه پرسش و پاسخ دارد. من روز قبل برای شناسایی مسجد و فردایش با ضبط به محل رفتم. قبلاً مهدی[از همدستان مسعود تقیزاده]، آن را با چراغ امتحان میکرد، خوب عمل میکرد ولی روز عمل، صبحش که من چند دفعه آزمایش کردم متوجه شدم زیاد هم قابل اعتماد نیست و با کمی تکان از حالت معمولش بیرون میآید. به هر حال من ظهر به مسجد رفتم و دیدم که یک نماز به امامت خود [آیتالله] خامنهای خواندهآند و نماز بعدی را هم من شرکت کردم و سپس وقتی وی برای سخنرانی به پشت میز بزرگی که قرار داشت رفت، من بعد از یکی دو دقیقه، ضبط را به کار انداخته و جلوی وی گذاشتم. البته چون میز بزرگ بود، او برای برداشتن کاغذ سوالها به آن طرف و آن طرف خم میشد. من امکان اینکه به هدف بخورد را زیاد ندانستم و دیگر اینکه چون ترس داشتم قبل از رسیدن نوار به آخر، بمب عمل نکند، هرچه سریعتر به کناری رفته و جورابهایم را پوشیدم و سپس به توالت رفته و از آنجا خارج شدم و از کوچه پشتی به میدان ابوذر که فولکس را آنجا گذاشته بودم رفتم و از محل دور شدم..."
آری سخنرای آقا آغاز میشود. چند دقیقه بعد، بمب منحوس شروع به خودنمایی و در صدا اختلال ایجاد میکند. آقا میگویند این بلندگو را تنظیم کنید یا اصلاً خاموشش کنید. بعد خودشان اندکی از میز فاصله میگیرند. ایشان به سخنرانی ادامه میدهند. "... در زمان امیرالمومنین، زن در همه جوامع بشری - نه فقط در میان عربها مظلوم بود - نه میگذاشتند درس بخواند نه میگذاشتند در اجتماع وارد بشود و در مسائل سیاسی توقع پیدا کند، نه ممکن بود در میدانهای ..." صوت دلنشین آقا را صدای گوشخراش بمب دستساز فرقانیان قطع میکند.
همه در بهت و حیرتاند که چه شده؟ پیکر خونین آقاست که به روی زمین میافتد. چند ثانیه بعد است که تازه حاضران میفهمند چه اتفاقی افتاده؟ همه به تکاپو میافتند؛ آمبولانس خبر کنید! به مجلس زنگ بزنید! فعلاً امام چیزی متوجه نشوند! خدایا رحم کن! خدایا یار و یاور امام را خودت حفظ کن!
آمبولانس می رسد، همه میخواهند برای آقا کاری بکنند. نفس آقا به شماره افتاده و نبض بسیار ضعیف میزند. در همین اثناست که امام جماعت مسجد نگاهش به ضبط صوتی میافتد که بعد از انفجار همچون یک کتاب، دو تکه شده و به کناری افتاده. دیگری میگوید روی جداره داخلی ضبط با ماژیک قرمز نوشتهاند: "عیدی گروه فرقان به جمهوری اسلامی"
اما تیر گروهک منحوس فرقان به سنگ خورد. این حادثه علیرغم آنکه در خاطره تاریخی ملت ایران واقعهای بسیار تلخ و فراموشنشدنی است لیکن میتواند از جنبههای مختلف قابل تأمل باشد؛
از حیث سیاسی، این واقعه نماینگر عزم جزم دشمنان انقلاب برای حذف فیزیکی بزرگان نظام اسلامی است. پدیدهای که امروزه در ادبیات سیاسی، آن را تروریسم دولتی نام نهادهاند. اقدام به چنین کار شنیعی، جای تردیدی برای اذهان سلیم باقی نمیگذارد که اردوی خصم، به هر حربهای متوسل میشود تا جریان سیّال و در حرکتِ انقلاب و نظام اسلامی را با وقفه مواجه سازد تا به زعم باطل خود بتوانند انقلاب را به شکست بکشانند.
از حیث اجتماعی و مردمشناختی، واکنش مردم به این واقعه، گویای عمیقترین مراتب دلدادگی به فردی است که به حق، جانشین راستین معمار کبیر انقلاب است. مقام معظم رهبری، از همان اوان انقلاب و مبارزات انقلابی، محبوب دلهای مردم بودند و این محبوبیت به پشتوانه اتصال و اتّصاف به صفات و مناقب حقّه الهی، هر روز بیشتر در دلهای مردم انقلابی ایران ریشه میدواند.
از حیث معنوی، نافرجام ماندن ترور 6 تیرماه، شکی باقی نمیگذارد که دست خداوند با انقلاب و نظام و رهبری است. آن ضبط صوت با آن فاصلهای که با حضرت آقا داشت، میتوانست فرقانیان تروریست را به هدف شوم خود برساند اما اینگونه نشد؛ خدا خواست که آقا بماند و اینک در دنیای پرتلاطم و پرتنش امروز، به شایستهترین وجه ممکن نظام و انقلاب را به سوی آرمانها و اهداف حقه خود رهنمون سازد.
آمریکا و عمّال آن در منطقه و جهان، بارها و بارها دستشان به خون مردان و زنان و کودکان بیشماری آغشته شده و تا کنون نیز کمترین مراتب شرمساری از اقدامات وقیحانه خود نشان ندادهاند. آنها با رویکردی اربابمآبانه، به همه چیز حتی به حقوق بشر نگاه میکنند. از نظر آنان، آن ها مالک انسان ها هستند و لذا مجاز به ارتکاب هر کاری هستند. در نظر آنان، انسان ها رعیتشان هستند و خون و جانشان ارزشی ندارد. آمریکا تا به حال، آشکارترین مظاهر و جلوه های نقش حقوق انسانی را علیه مردم کشور ما مرتکب شده و واقعه ناگوار ناو وینسنس و حمله موشکی این ناو به هواپیمای مسافربری ایران، تنها یکی از رذالتهای آمریکاست.
آمریکا در عصر حاضر، به حقوق بشر، تنها به دید یک ابزار نگاه میکند و هر جا منافعش اقتضا کند، از آن بهرهبرداری می کند و هر جا هم منافعی برایش دربرنداشته باشد، خود را موظف به رعایت آن نمیداند. این نگاه، نگاهی تمسخرآمیز به حقوق بشر است. آمریکا، حقوق بشر را از کُنه واقعیاش خالی کرده و دیگر معنا و مفهومی برای آن باقی نگذاشته است. حقوق بشری که آمریکا و ایادی پلیدش از آن دم میزنند، همان حقوق بشری است که حمله به کودکان یمنی را مجاز میشمرد و حتی نام مرتکبین چنین اقدامی را از فهرست سیاه سازمان ملل خارج میکند؛ سازمان مللی که امروزه میتوان آن را ضدّبشریترین سازمان بشری نامید.
جالب آنکه در این میان و با وجود موارد بیشمار ارتکاب رفتارها و اقدامات ضدّبشری و ترویستی از جمله واقعه 6 تیر ماه 1360 و با اینکه ایران، خود، بزرگترین قربانی تروریسم است، این آمریکاست که در مسند طلبکار، بارها ایران را به حمایت از تروریسم متهم کرده است. آنها گستاخانه، ایران را به سبب حمایت از نهضتهای مردمی و انقلابی که تنها در پی آزادی و رهایی از یوغ دولتها و حکومتهای استعماری هستند، تروریست و حامی تروریست معرفی میکند. بدین ترتیب، دیگر نباید تردیدی باقی بماند که نگاه آمریکا به حقوق بشر، کاملاً ابزارگرایانه و منفعت طلبانه است و تمام داده ها و اطلاعات تاریخی موجود، به خوبی گواه بر این مدعا هستند؛ به نحوی که آمریکا را برخلاف ادعاهای پوچ مقامات این کشور، نه تنها نمیتوان بزرگترین حامی و مدافع حقوق بشر دانست بلکه برعکس این دولت و وابستان آن در منطقه و جهان را باید بزرگترین ناقض و پایمال کننده حقوق بشر نام نهاد. این نکته مهم و بنیادینی است که به کرّات و مرّات، مقام معظم رهبری به آن اشاره و تصریح نمودهاند.
ارسال نظر