فتنه "فائزه-صدر" یک گاف یا یک گام؟
اصلاح طلبان داخل نظام نیز اگر تاکنون با این طیف مماشات کرده و رفتار سازماندهی شده آنان را به خطاهای موردی تقلیل داده اند، امروز باید به این رویه پایان دهند.
سال گذشته برای مناظره ای با عضو شورای مرکزی یکی از احزاب تندرو اصلاح طلب به دانشگاه فردوسی مشهد رفته بودیم. هنگام بازگشت در فرودگاه، به او گفتم چرا با مردم صادق نیستید؟ چرا واقعیت افکار و عقاید خود را با آن ها در میان نمی گذارید؟ چرا نمی گویید امام خمینی(ره) را قبول ندارید و محل اصلی نزاع ما و شما همان مبانی و اهدافی است که امام(ره) برای آن ها نهضت اسلامی را آغاز کردند. پاسخ ایشان جالب بود: «شما می گویید دیگر...»
اهمیت دیدار اخیر فائزه هاشمی رفسنجانی با سرکردگان بهائیت و یا اهانت شادی صدر- سردبیر روزنامه زن به مدیرمسئولی فائزه هاشمی- به ساحت اباعبدالله الحسین(ع) و ده ها و صدها نمونه رفتاری و کرداری دیگر از یک طیف فکری مرموز در دل جریان اصلاحات، در همین جاست که هرچقدر این جماعت «آنچه نمی گویند» را بگویند و «آنچه هستند» را هویدا کنند، فضای غبارآلود فتنه شفاف تر می شود؛ و طبیعتا وقتی غبارها کنار رفت و چهره ها آشکار شد، باطل را توان بقا نیست. باطل هیچ گاه برای سلطه، خود را با پرچم باطل عرضه نکرده است؛ نقابی از حق به صورت زده و جماعتی را فریفته است تا مسلط شود. اگر از یزید و یزیدیان عکس هایی این چنین در دهه 60 هجری قمری دست به دست می چرخید و مردم روی گوشی های هوشمندشان چهره پلید و دین ستیز این ها را می دیدند، محال بود یزیدیان بتوانند خود را جانشین برحق پیامبر(ص) جا بزنند و امام حسین(ع) و یارانش را به خاطر عدم بیعت با خود، با عنوان «خارج شده از دین»(خارجی!) در صحرای کربلا به شهادت برسانند.
مسئله جریان انقلابی با طیف افراطی نفوذ کرده در دل اصلاح طلبان همین نکته ای است که در طلیعه نوشتار حاضر آمد. نه تنها واقعیت خود را از مردم پنهان می دارند، نه تنها ستیزشان با اسلام را علنی نمی کنند، بلکه به نام اسلام به جنگ اسلام می روند؛ به نام امام(ره) و پرچم داری میراث امام(ره) به جنگ امام(ره) می روند. این است که هرچند مشاهده چهره واقعی فائزه هاشمی ها و شادی صدرها قلب انسان را جریحه دار می کند، اما باید از نمایان شدن واقعیت کسانی که تاکنون با نقاب آزادی و حقوق بشر و دموکراسی و حقوق زنان و... با نظام اسلامی محاربه می کردند، مسرور بود.
این رویکرد و عملکرد، البته از سوی طیفی از مدعیان اصلاحات بی سابقه نیست. با مروری بر رسانه های اصلاح طلب، در دو دهه و نیم گذشته، از این نمونه ها فراوان می توان یافت. کذب خواندن آیات قرآن، غیرانسانی دانستن احکام الهی چون قصاص، تبلیغ علیه ولایت علی(ع) و مردود دانستن آن، انکار وجود امام زمان(عج)، انکار حکومت و امامت مهدوی، انکار منشا وحیانی قرآن و... بخشی از انگاره های عقیدتی سردمداران این جریان است که گاه وبیگاه در گفتار و نوشتارشان هویدا شده است. به همین دلیل است که حلقه های دوم و سوم و چهارم این جریان، ملغمه ای می شود از دین گریزان و ولایت ستیزان و «فریب خوردگان»؛ دقیقاً به همین دلیل است که وقتی آن خانم بازیگر به حضرت رقیه(س) اظهار ارادت می کند، آن یکی(نادر ف.) برمی آشوبد که تو چطور جرئت می کنی هم در حلقه محمد خاتمی حضور یابی و هم، چنین اظهاراتی بر زبان جاری کنی!
اما پرسش مهمی که در این میان باید پرسید این است که آیا فائزه هاشمی و شادی صدر اصطلاحاً گاف داده اند؟ پاسخ ما منفی است. طیف افراطی جریان اصلاحات لازمه موفقیت خود در ایران را دین زدایی از جامعه ایرانی می داند. اگر پروژه امام خمینی(ره) عمومی سازی وجه سیاسی-اجتماعی اسلام بود تا مردم، با همان حساسیتی که به حلال و حرام خوراکی خود قائل هستند، به حلال و حرام اجتماعیات اسلام نیز حساس شوند و برای این منظور، حکومت طاغوت سرنگون و حکومت اسلام جایگزین شود، پروژه افراطیون این است که باور و اعتقاد مردم به اسلام ناب محمدی(ص) را از بین ببرند و از همین دریچه، اسلام را از عرصه سیاسی حذف و به حوزه های فردی محدود نمایند؛ به قول محسن کدیور، نسخه ای «تصحیح شده» از قرآن و احکام الهی را تدوین (اسلام رحمانی!) و چنین دینی را افیون توده ها سازد تا راحت تر «حکمرانی» و «مردم داری» کنند. فائزه هاشمی، هم قصد دارد در مقام دختر آیت الله هاشمی رفسنجانی به مرجعیت و حاکمیت احکام سیاسی-اجتماعی اسلام ضربه بزند، و هم دچار این خطای محاسباتی است که در جامعه ایران، تغییر موردنظر افراطیون اتفاق افتاده و مردم، همان کسان محدودی هستند که در میهمانی های خصوصی خود می بیند و باوری به اجتماعیات دین ندارند؛ و لذا این قبیل رفتارها بر حجم بدنه اجتماعی طیف متبوعش خواهد افزود.
مصادیقی از جنس اهانت شادی صدر به ساحت عاشورا، دیدار صبیه آقای هاشمی با سران بهائیت، و تلاش برای ورود یک زن مکشّفه تحت عنوان نماینده به مجلس شورای اسلامی، در حال ارزیابی حساسیت عمومی و غیرت دینی جامعه ما هستند. سکوت، انفعال یا گرفتن ژست های حقوقی و تفسیر و تاویل بندهای قانونی برای توجیه این مصادیق یا مماشات با آنها، دشمنان اسلام ناب محمدی(ص) را جری تر خواهد کرد.
اصلاح طلبان داخل نظام نیز اگر تاکنون با این طیف مماشات کرده و رفتار سازماندهی شده آنان را به خطاهای موردی تقلیل داده اند، امروز باید به این رویه پایان دهند. جریان اصلاحات طی دو دهه گذشته محل نفوذ بوده است، نسبت به جریانات افراطی و ضددین حساسیت نداشته و بعضا تحت عناوین گوناگون در مقام دفاع از آنان برآمده است. این جریان نفوذ، گاهی چنان بر جریان اصلاحات سیطه پیدا کرده که بخش عمده آن را تحت تاثیر قرار داده است. به گونه ای که حتی چهره های متدین اصلاحات به دلیل واهمه از فضای تبلیغاتی سنگینی که نفوذی ها ایجاد می کنند، در قبال اظهارات و اقداماتی که بعضا وجه بارز ضددینی پیدا می کند، از موضع گیری و مرزبندی اجتناب می کنند. جریان اصلاحات لااقل برای بقای خود در جامعه دینی ایران و ساختار نظام سیاسی اسلامی، نیاز به «اصلاحات» جدی دارد.
ارسال نظر