پایگاه خبری و تحلیلی «پارس»- باز اسفندی دیگر از راه رسیده. اسفندی که یادآور مبارزات حق طلبانه ملت ایران در برابر استعمار انگلستان و ملی شدن صنعت نفت است.

«انگلیسی ها دلشان تنگ شده برای دخالت کردن در ایران!» این عبارت کنایه آمیز را اخیرا مقام معظم رهبری درخصوص توطئه جدید انگلیسی ها برای نفوذ و تاثیرگذاری در انتخابات بیان کرده اند. چرا که این بار رسانه دولت انگلیس مستقیما برای دخالت در انتخابات به صحنه آمده و صراحتا از مردم ایران می خواهد که به افرادی رای بدهند و به افرادی دیگر رای ندهند! 

این سیاست خبیثانه، آدم را یاد دورانی نه چندان دور در این سرزمین می اندازد که انگلیسی ها بر دولتها و مجالس ملی ما حاکم بودند و چنان در تاروپود ارکان تصمیم گیری و قوای کشور نفوذ کرده بودند که وکلا و وزرای کشور، همه حواسشان به تامین منافع انگلیس بود نه منافع ملی! یک نمونه آن، بحث ملی شدن صنعت نفت است که مدتها محل تنش و درگیری بین ایران و انگلیس بود. از آذر 1326 تا به قدرت رسیدن دکتر مصدق در اردیبهشت 1330 مجموعا شش کابینه در ایران تشکیل شد که همه آنها، تلاش های بی وقفه ای را برای تثبیت قدرت و نفوذ دولت انگلستان در ایران بکار بستند. البته مردم و شخصیت های ملی و مذهبی ایران، مظلومانه در برابر انگلیس خبیث و مزدوران داخلی آن ایستادند و مبارزه کردند تا از حقوق ملی خود دفاع کنند.

این روزها در آستانه انتخابات مجلس که انگلیس خبیث دوباره دلش برای بازگشت به ایران تنگ شده و همه تلاش خود را برای تاثیرگذاری در انتخابات بکار بسته، بد نیست یادی بکنیم از مبارزات مردم ایران در قضیه ملی شدن صنعتی نفت در برابر زیاده خواهی های انگلستان. یادآوری این خاطرات نشان می‌دهد که روحیه استعماری و استکباری انگلیس هنوز تغییری نکرده و نگاه آنها به ما همچنان همان نگاه استعماری و طلبکارانه است.

مجلس انگلیسی

ملی کردن صنعت نفت ایران یک رویداد بزرگ سیاسی و اقتصادی بود. این تصمیم تاریخی علاوه بر اینکه منابع نفتی ایران را از زیر سایه‌ی انگلیسی‌ها نجات می‌داد و استقلال کشور را تامین می‌کرد، تاثیرات و بازتاب‌های خارجی زیادی هم داشت. بعد از ملی شدن صنعت نفت، انگلیس، آمریکا و برخی مجامع بین‌المللی که منافع خود را در ایران و منطقه در خطر می دیدند، با ارائه طرح‌های جایگزین، سعی کردند این مصوبه را لغو کنند که البته همه آنها از سوی دولت دکتر مصدق رد شدند. این طرح‌ها عبارت بودند از: ۱- پیشنهاد جکسون ۲- پیشنهاد استوکس ۳- پیشنهاد بانک جهانی ۴- اولین پیشنهاد مشترک آمریکا و انگلیس ۵-  دومین پیشنهاد مشترک آمریکا و انگلیس

بیان جزئیات این‌ طرح‌ها در این مقاله ممکن نیست، فقط یادآوری این نکته لازم است که دکتر مصدق برای رد هر کدام آنها دلائلی منطقی را ارائه می‌کرد. مثلا وی در خصوص علت مخالفت با طرح بانک جهانی می‌نویسد: «چون شرط اصلی حل مساله نفت از طرف بانک جهانی، یکی اداره نمودن معادن از طرف دولت ایران و شرکت نفت مشترکا بود و از طرف دیگر این بود که کارشناسان انگلیسی که به خلع ید از ایران رفته بودند به ایران برگردند؛ بدین خاطر پیشنهاد بانک جهانی نمی‌توانست مورد تایید قرار بگیرد»

به هرحال با شکست مذاکرات و مخصوصا پس از رد آخرین پیشنهاد غربی ها از سوی ایران، آمریکا و انگلیس متوجه شدند که حل بحران نفتی ایران از راه سیاسی و مذاکره ممکن نیست و باید دولت مصدق را سرنگون کنند که البته برای رسیدن به این هدف به عناصر خودفروخته ایرانی دل بستند!

اما عدم توفیق در سرنگونی مصدق باعث شد که بانک انگلستان ذخائر ارزی ایران را توقیف و شرکت نفت هم از پرداخت بدهی‌های خود به ایران امتناع کند. همزمان دولت انگلیس به دیوان لاهه شکایت کرد. انگلیس همچنین در واکنش به اقدام قاطع ایران در اخراج کارشناسان نفتی انگلیسی، در تاریخ ۶ مهر ۱۳۳۰ به شورای امنیت شکایت کرد که دکتر مصدق هم برای دفاع از حقوق ملت عازم آمریکا شد. در این هنگام آیت الله کاشانی با صدور اطلاعیه‌ای از مردم ایران خواست با حضور در مساجد و مجالس برای سلامتی مصدق و پیروزی او در شورای امنیت دعا کنند. وی همچنین در اطلاعیه‌ای دیگر حقائقی ماندگار را درباره مظلومیت ملت ایران نوشت که اشاره به بخش‌هایی از آن خالی از فایده نیست:

«مردم مسلمان ایران، سرمشق ملل اسلامی در مبارزه علیه استعمار بشمار آمده و ثابت کرده‌اند که بار دیگر لیاقت آنرا دارند که مجد و عظمت دیرین را زنده کرده، پرچمدار آزادی و استقلال مشرق زمین بشوند. شما با قیام جوانمردانه خود توانستید حریف حیله‌گر را به زانو در آورید و با استقامت و پایداری بی‌سابقه خویش مهمترین تشکیلات موجد فقر و بدبختی خانه خویش را بهم فرو ریختید. اولیای کمپانی شرکت سابق نفت در روزهای اول این مبارزه عزم و اراده خلل‌ناپذیر شما را به شدت تخطئه می‌کردند و جیره‌خواران داخلی آنها فریادهای خشم و غریو نفرت میلیون‌ها مردم زجر دیده و رنج کشیده را با تمسخر و پوزخند بدرقه می‌کردند!

تمام ذخائر پنجاه ساله نفت جنوب از جاسوس و خرابکار و دروغ‌پرداز و فحاش و هرکس را که در این سالیان متمادی حلقه بندگی ایشان را بگردن گذاشته بود، به میدان مبارزه شما فرستادند؛ اتحاد آهنین و صف پولادین شما تمام آن موانع را یکی بعد از دیگری ناچیز شمرد. دولت ملی جناب دکتر مصدق که مبعوث از طرف شما و ماموری صدیق و امین برای استیفای حق شماست، در نهایت ثبات و پایداری تمام حرکات دشمن را در هم شکست و فقط نکیه‌گاهش بعد از فضل الهی به ملت رشید و بالغ ایران است.

دنیای آگاه و بی‌غرض اکنون کاملا می‌تواند درک کند تشبثات عاملین بیگانه در داخله کشور و توسل به رای حق‌شکنانه لاهه و تحمیل مذاکرات خلاف منطق و استقلال ایران و اخیرا شکایت بر شورای امنیت، هیچ یک از اینها در عزم آهنین جامعه رنجدیده و مظلوم ما که مصمم است تمام آثار استعمار و بردگی سیاسی و اقتصادی خود را بشوید اثربخش نیست. چه حرفی صحیح‌تر و منطقی‌تر از اینست که یک ملت شانه شکسته و ناتوان خود را از زیر ضربات سنگین اجنبی خلاص می‌بخشد. چه استدلالی از این عادلانه‌تر و محکمتر است که قوم و ملتی بخواهند در پناه آزادی، زندگانی قرین افتخار و شرف را از سر گیرند» (نامه ها و مکاتبات آیت الله کاشانی)

مجلس انگلیسی1

دکتر مصدق در تاریخ ۲۱ مهرماه با حضور در سازمان ملل دلایل دولت ایران را در رد صلاحیت دیوان لاهه و شورای امنیت بیان و درباره فعالیت خائنانه شرکت نفت انگلیس و محروم نگه داشتن ملت ایران از حداقل زندگی سخنرانی کرد. سخنان مستدل و منطقی مصدق اعضای شورای امنیت را مجبور کرد که شکایت انگلیس را تا زمان اظهار نظر دیوان لاهه مسکوت بگذارند.

در جلسه دیوان لاهه نیز مصدق سیاست استعماری انگلیس را محکوم و به این نکته اشاره کرد که علاوه بر ایرادهای حقوقی درباره صلاحیت دیوان، او به علت ملاحضات اخلاقی ملت ایران به هیچ وجه نمی‌پذیرد که موضوع ملی شدن نفت مورد بحث قرار گیرد. به هر حال بعد از ۱۲ جلسه بحث و بررسی، دادگاه به این نتیجه رسید که صلاحیت رسیدگی به شکایت دولت انگلیس را ندارد.

پس از دفاعیات دکتر مصدق در لاهه، آیت الله کاشانی با ارسال تلگرافی به وی نوشت: «حضرت دکتر مصدق نخست وزیر محبوب ایران موفقیت حضرتعالی موجب سربلندی ایرانیان گردید امیدوارم با فتح و فیروزی کامل به وطن مالوف مراجعت نمایید. هیات محترم نمایندگان ایران را سلام می‌رسانم» آیت الله کاشانی همچنین برای استقبال از دکتر مصدق اعلامیه‌ای صادر کرد و از ملت ایران خواست که برای قدردانی از خدمات مصدق و باطل کردن نقشه خائنینی که به تحریک انگلیسی‌ها برای سقوط دولت در تلاشند، استقبال باشکوهی از نخست وزیر داشته باشند.

مجلس انگلیسی3

یادآوری این نکته لازم است که دکتر مصدق قبل از حرکت به سمت هلند برای حضور در دادگاه لاهه، در پیامی رادیویی گفته بود: «محاصره اقتصادی، جلوگیری از فروش متاع موجود، تحریکات در داخله کارشکنی در خارجه، تهدید خریداران نفت، اغوای همسایگان و مجاورین علیه ما، دسایس در بحرین و جزایر خلیج فارس، تعطیل ارتباطات تجارتی، توقیف امتعه و اشیایی که باید به ما تحویل دهند و اقدامات دیگر از این قبیل، اینها مسائل و مشکلاتی است که بعد از منتفی شدن شکایات انگلستان در شورای امنیت به ملت ایران تحمیل شده است. تمام این فعالیتها و فشارها به خاطر این است که مرا از پیشرفت منویات ملی مایوس و ناامید نموده، به مطامع و منافع خود دست یابند ولی به لاهه می‌روم تا بار دیگر صدای مظلومانه و به حق ملت ایران را به جهانیان برسانم»

به هر حال دولت انگلیس که حتی با اقدامات حقوقی هم موفقیتی به دست نیاورده بود، به محاصره اقتصادی و مانورهای نظامی برای تهدید دولت و ملت ایران متوسل شد. با فشار انگلستان شرکت‌های بزرگ نفتی از بارگیری نفت ایران سرباز زدند. انگلیس از متحدان اروپایی خود خواست که فعالیت اتباع خود را در شرکت ملی نفت ایران به حالت تعلیق درآورد. انگلیس همچنین ارسال تجهیزات مورد استفاده تصفیه خانه آبادان را ممنوع کرد و مانع صدور آهن، فولاد و کالاهای اساسی مورد نیاز مردم ایران حتی قند و شکر و چای شد. انگلیس همچنین کشورهایی را که تمایلی برای خرید نفت ایران داشتند، تهدید کرد که در صورت خرید نفت ایران، آنها را مورد تعقیب قضایی قرار خواهد داد. تحریم و محاصره ایران توسط انگلیس به حدی بود که حتی افغانستان هم از خرید نفت ایران سرباز زد! انگلیسی ها برای تشدید تهدید نظامی خود، یک تیپ از چتربازان خود را به قبرس اعزام و نیروهای زمینی و هوایی خود را در منطقه تقویت کرد. مانورهای نظامی پی در پی آنها در خلیج فارس و در نزدیکی شهر آبادان، به نوعی تهدید به اشغال نظامی مناطق جنوب ایران بود.

پس از تهدیدهای نظامی و محاصره اقتصادی و با افزایش مشکلات مالی، دکتر مصدق در یادداشتی اعتراض‌آمیز به سفارت انگلستان در تهران خواستار دریافت مطالبات دولت از شرکت سابق و خسارات وارده شد که این نامه بدون پاسخ ماند. وی در مهرماه همان سال در نامه‌ا‌ی دیگر به وزارت خارجه انگلیس خواستار پرداخت بدهی آن کشور به ایران شد که با پاسخ اهانت‌آمیز و طلبکارانه سفارت انگلیس مواجه شد. چرا که آنها همچنان بر خواسته‌های نامشروع قبلی تاکید کردند و به صراحت منکر مطالبات ایران شدند! به این ترتیب و با ادامه سیاست‌های استعماری انگلستان که مخالف همه موازین بین‌المللی بود، دولت ایران در تاریخ ۳۰ مهر ۱۳۳۱ روابط خود را با روباه پیر قطع کرد. در روز ۱۰ آبان اعضای سفارت انگلستان ایران را ترک کردند. 

یک روز پس از این اقدام، مجلس شورای ملی، مجلس سنا را که به توصیه انگلیسی‌ها تاسیس شده بود و در حقیقت محلی برای توطئه علیه نهضت ملی شدن صنعت نفت و دولت مصدق بود، منحل کرد. اما حتی قطع روابط با انگلیس و بستن سفارت آنها هم باعث پایان توطئه های انگلیس در ایران نشد، چرا که این بار نوبت مزدوران داخلی و نفوذی انگلیس بود که نقش خود را بازی کنند. دولت انگلیس بعد از شکست های مکرر سیاسی و اقتصادی و ناکامی در استفاده از محافل بین المللی، به اقدامات سیاسی محرمانه و طرح براندازی روی آورد و با کمک انگلیسی های مقیم ایران و شبکه وسیعی از سیاستمداران، نظامیان و بازرگانان در به راه انداختن اعتصابات و اختلاف و نفاق افکنی بین سران جبهه ملی و اعضای کابینه مصدق، فعالیت های گسترده ای را آغاز کرد. آنها در تیرماه 1330 همزمان با تلاش برای انتخاب نخست وزیری به جای مصدق، طرحی را برای کودتا علیه مصدق تهیه دیدند. 

درحقیقت مصدق و مردم ایران بهای مقاومت و ایستادگی در ماجرای ملی شدن صنعت نفت، تسلیم فشارها نشدن و زیر بار مذاکرات دروغین نرفتن را می پرداختند. البته برخی تحلیل‌گران معتقدند که مصدق می‌توانست در مذاکرات به نحو بهتری عمل کند. با این حال بسیاری هم عقیده دارند که هیچ یک از مذاکرات و پیشنهادات، اصل ملی شدن صنعت نفت و حقوق ملت ایران را تامین نمی‌کرد.

خود مصدق هم برای رد هر کدام از آن پیشنهادها، دلائلی منطقی ارائه کرده است. مثلا وی در خصوص علت مخالفت با طرح بانک جهانی گفته است: «چون شرط اصلی حل مساله نفت از طرف بانک جهانی، یکی اداره نمودن معادن از طرف دولت ایران و شرکت نفت مشترکا بود و از طرف دیگر این بود که کارشناسان انگلیسی که به خلع ید از ایران رفته بودند به ایران برگردند؛ بدین خاطر پیشنهاد بانک جهانی نمی‌توانست مورد تایید قرار بگیرد»

دکتر مصدق همچنین درباره علت ادامه بحران نفتی در روابط ایران و انگلستان که تا کودتای 28 مرداد 1332 ادامه یافت، به دو موضوع اشاره می کند:

«علت اصلی رفع نشدن اختلاف این بود که دولت انگلستان انتظار داشت تعدادی از شخصیت هایی که به وطن خویش خیانت کرده اند، برای حفظ خودشان هم که شده، اوضاع سابق را مجددا برقرار کنند و آن دولت بتواند با حمایت شدگان خود مساله نفت را به طور دلخواه حل نماید. و علت دیگری که مانع حل بحران نفت گردید، منافعی بود که بعضی از شرکت های عظیم نفتی در منطقه خاورمیانه دنبال می کردند و می ترسیدند که در صورت حل مشکل نفت براساسی که دولت ایران پیشنهاد می کند، منافع آنها دچار مخاطره گردد» (روابط خارجی ایران، دکتر علیرضا ازغندی، ص 220) 

به هرحال فعلا بحث ما این نیست که آیا مصدق در مذاکراتش اشتباه کرد یا نکرد؛ بحث اصلی این است که او تنها بخاطر پافشاری بر حقوق مردم ایران، با انواع و اقسام توطئه و تحریم و فشار و جنگ روانی مواجه و در نهایت با کودتا سرنگون شد.

از سویی ناراحتی انگلیسی ها هم فقط بخاطر از دست دادن ذخایر نفتی ایرانی نبود؛ آنها بیش از هر چیزی، از بیداری مردم ایران، حس غرور و مقاومت ملی و تضعیف موقعیت خودشان در منطقه نگران بودند. برای انگلیسی‌ها از دست دادن شرکت نفت و تسلیم شدن در برابر خواسته‌های ایرانیان، یک مساله حیثیتی به شمار می‌آمد. اکثریت سیاستمداران انگلیسی و مشاوران سیاسی دولت انگلیس حاضر به پذیرش حق حاکمیت ایران نبودند و دکتر مصدق را به عنوان مظهر آرمان‌های ملی ایرانیان به رسمیت نمی‌شناختند. تاسیسات نفتی جنوب نشانه‌ی حضور و پرستیژ انگلستان در منطقه به شمار می‌رفت. بنابراین برای انگلیسی‌ها تخلیه خوزستان بدترین نوع شکست بعد از استقلال هند و برای موقعیت آنها در خاورمیانه فاجعه آمیز بود. به عقیده آنها، فقط یک نفر مسئول این وضع بود: دکتر مصدق. پس مصدق و ایرانیانی که از او حمایت می‌کردند باید بخاطر جسارتشان در ملی کردن و مصادره اموال انگلیسی‌ها تنبیه می‌شدند!

مجلس انگلیسی2

دقیقا به همین علت، همان زمان وزیر دفاع وقت انگلیس که به شدت طرفدار حمله و اشغال نظامی آبادان بود، گفته بود: «اقدام نظامی ضرورت دارد ولو آنکه فقط به منظور حفظ حیثیت انگلیس در خاورمیانه باشد! اگر اجازه دهیم ایران قضیه ملی شدن صنعت نفت را پیش ببرد، دیگران هم تشویق می‌شوند و اقدام بعدی ممکن است ملی کردن کانال سوئز باشد. ما باید آماده باشیم تا نشان دهیم که نمی‌توان مدام دممان را به بازی گرفت!» (تحولات سیاسی اجتماعی ایران  ۱۳۲۰ – ۱۳۵۷ نوشته مجتبی مقصودی)

واقعیت این است که ایران نخستین کشوری در خاورمیانه بود که خود را از سیطره غرب نجات داده و برای کسب استقلال سیاسی و اقتصادی تلاش می کرد. طبیعی بود که بازیگران اصلی نظام بین الملل در مقابل چنین حرکت استقلال طلبانه ای که برای دیگر کشورهای دربند، الگوی مناسبی به شمار می آمد، واکنش نشان دهند و به فکر براندازی دولت ملی ایران بیفتند. 

اینها واقعیاتی است که از حافظه تاریخی ملت ایران هرگز فراموش نمی‌شود. همه این دشمنی‌ها بخاطر این بود که مردم ایران فقط حقوق ملی و طبیعی‌شان را طلب می‌کردند و خواستار رهایی از زنجیرهای استبداد و استعمار بودند. این چیزی هست که دکتر مصدق هم در پیام رادیویی خود در تاریخ ۳۰ خرداد ۱۳۳۰ به آن اشاره کرده است. وی در پیام خود خطاب به مردم ایران ضمن اعلام خلع ید از شرکت نفت انگلیس و ایران، درباره تاثیر نهضت ملی شدن صنعت نفت در استقلال کشور می گوید:

«امروز روزی است که ما ایرانیان می‌توانیم صفحه جدید و مقدسی در حیات سیاسی اجتماعی خود باز کنیم و پس از ۵۰ سال سلطه انگلستان دوره نوینی را در برابر جهانیان و نسل آینده آغاز کنیم. رشد و نبوغ سیاسی شما مردم ایران امروز را مبدا تحول و نهضت اصلاحی آینده قرار می‌دهد. من تردید ندارم که شما هموطنان عزیزم آن طریق را انتخاب خواهید کرد که با شرافت ایرانیت و غرور ملی و احساسات وطنی مطابقت دارد، باید یکبار دیگر به دنیایی که چشم دقت به سوی ما دوخته است نشان دهیم که لیاقت حفظ مواریث گرانبها و پرعظمت نیاکان خود را داریم و می‌خواهیم کاملا آزاد و فارغ از تحریکات و دسایس این و آن زندگانی قرین عزت و احترام و سربلندی را در پیش گیریم. آوازه همت و عزم خلل ناپذیر شما در گسستن زنجیرهای استعمار اقتصادی به گوش جهانیان رسیده است و خواهد رسید و همه خواهند دانست که روح ایرانی از ماورای تاریخ کهن چندین هزارساله‌اش از نو درخشیدن گرفته و روزهای زبونی و ضعف و ناتوانی خویش را اینک پشت سر گذاشته است. هیچ چیز جز اراده آهنین شما نمی‌توانست این زنجیرهای جان فرسا و گران را از میان بردارد»

*****

و باز اسفندی دیگر از راه رسیده. اسفندی که یادآور مبارزات حق طلبانه ملت ایران در برابر استعمار انگلستان و ملی شدن صنعت نفت است. این درست که مصدق بر اثر فشار و تهدید و تحریم و کودتای انگلیسی آمریکایی و البته نفوذ عناصر خودفروخته داخلی و تفرقه در میان مبارزان و رهبران نهضت، شکست خورد؛ اما ملت ایران از پا ننشست و سالها بعد در بهمن 1357 با اقتدار و بصیرت و هوشمندی و مقاومتی دوچندان و در نهضت و انقلابی فراگیرتر به رهبری خمینی کبیر، یک بار دیگر استعمارگران را از سرزمین خود بیرون کردند. در حقیقت علت اصلی مخالفت ها و دشمنی های کینه توزانه دنیای استکبار با نظام اسلامی هم همین است. آنها می خواهند انتقام چندین ساله خود را از ملتی بگیرند که تنها جرمشان، پافشاری بر حقوق ملی و استقلال کشور است. ملتی که همچنان بیدار است و سیاست های خبیثانه و تحقیر آمیز انگلیس را در ایران فراموش نمی کند. 

یادآوری این خاطرات مخصوصا برای نسل های جوانی که کمتر با سوابق استعماری انگلیس در ایران آَشنا هستند، جالب و قابل تامل و عبرت آمیز است و می تواند آنها را در برابر توطئه های جدید هم بیمه کند. چرا که به خوبی با خیانت ها و جنایت های قدرت های استکباری در ایران آشنا می شوند و بهتر و عمیق تر، تاثیرات انقلاب اسلامی و قطع شدن دست استعمار از ایران را درک می کنند.