فنسالاران زراندوز یا متخصصان مهارت پیشه؟
از دهههای پایانی قرن نوزدهم، همة مظاهر تمدن مدرن به سیطرة تکنیک و تکنوکراسی درآمد و اساساً تفکر، در این تکنیکگرایی حل شد. به لحاظ اجتماعی نیز طبقة نوظهوری که راهبران تکنیک جدید بودند قدرت یافتند.
به گزارش پارس به نقل از تسنیم تکنوکرات به معنای فن سالار، فن مدار، کارشناس فنی، کسی که سلطه مدیریتی را اعمال کرده و هوادار تکنوکراسی (Technocracy) است می باشد. واژه تکنوکراسی در دو معنای متمایز به کار می رود: نخست حاکمیت وسایل فنی بر انسان که در این معنا به پدیده خاصی اطلاق می شود که مخصوصا در عصر جدید با انباشتگی، گسترش و حضور همه جانبه و همه جایی وسایل فنی و ماشین تجلی یافته است. این وسایل چنان پیچیده اند که گاه خالق نور یعنی انسان را اسیر خود می سازند، آهنگ خاص خود را بر حیات او تحمیل می نمایند. با تولید انبوه، مصرف انبوه و فراوان نیز باید همراه گردد. از این رو تبلیغات شدید تجاری، حریم آزادی انسان ها را از بین می برد.
دوم حاکمیت صاحبان فنون که در توضیح آن باید گفت، پیچیدگی فنون با خود تخصص هایی پیچیده را به همراه می آورد. آنان که بدین فنون تسلط دارند، آنها را به خواست خود می چرخانند و خود به صورتی در زمره صاحبان قدرت در جامعه صنعتی به شمار می روند، بعضی چون گوریچ سلطه صاحبان فنون جدید را با آزادی انسان ها منافی می دانند. همچنین تکنوکرات به کسی که ماموریت اداری و مدیریتی خویش را منحصرا بر اساس تئوری های اقتصادی انجام داده و به عوامل انسانی توجه کافی ندارد، گفته می شود.
به عبارت دیگر تکنوکراسی و یا همان فن سالاری در اصطلاح به حکومت تکنیک اطلاق شده است که در آن نظام سیاسی، اقتصادی و اجتماعی باید به وسیلهٔ صاحبان فن اداره شود. فن سالاری به مفهوم هواداری از رهبری ارباب فن است که بر ماشینیسم و دانش فنی و مهارت های فناورانه تکیه دارد و همان ها یعنی مهندسان، دانشمندان و تکنوکرات ها باید فعالیت های اقتصادی و سیاسی را رهبری کنند.
اصطلاح تکنوکراسی یا فن سالاری در سال ۱۹۱۹ توسط ویلیام هنری اسمیت، نویسنده آمریکایی، ساخته شد و با ساخت آن پیشنهاد" حکومت فن کاران یا همان فن سالاران" را نیز ارائه کرد. هواداران فن سالاری پس از جنگ جهانی اول به مطالعه وضع اقتصادی ایالات متحده آمریکا پرداختند و یکی از ایشان به نام هووراد اسکات با نوشتن کتاب" مهندسان و سیستم قیمت" اصطلاح تکنوکراسی را رواج داد. اسکات بر آن بود که سیستم اقتصاد کنونی، که بر اساس سیستم قیمت ها قرار دارد، کهنه شده است، زیرا با سیستم قیمت ها جامعه هر چه بیشتر وامدار می شود و در نتیجه قدرت خرید از پیشرفتهای فنی واپس می ماند و این واپس ماندگی نتایج گرانی برای قیمتها و ثبات اجتماعی دارد. از این رو به نظر آنان باید واحد تازه ای برای سنجش ارزش در کار آید که اساس آن قوانین ثابت فیزیکی باشد. این واحد به نظر او" انرژی تولید" است. در این صورت حکومت به دست فن شناسان خواهد افتاد.
با رواج این اصطلاح در سایر کشورها، فرانسویان این اندیشه را در دوام اندیشه های سن سیمون فرانسوی دانستند. با ظهور و بسط تکنولوژی جدید و گسترش دامنة نفوذ آن، « سن سیمون» نویسندة سوسیالیست فرانسوی (۱۸۲۵) این نظر را مطرح کرد که با غلبه یافتن نظام تکنیک، تکنوکرات ها یا فن سالاران (کسانی که اداره و کنترل نظام تکنیک مدرن را بر عهده دارند) قدرت یافته اند. واقعیت این است که از دهه های پایانی قرن نوزدهم، همة مظاهر تمدن مدرن به سیطرة تکنیک و تکنوکراسی درآمد و اساساً تفکر، در نحوی تکنیک گرایی منحل شد. به لحاظ اجتماعی نیز طبقة نوظهوری که آشنایان و راهبران تکنیک جدید بودند قدرت گرفتند.
لیبرالیسم کلاسیک در خود مایه های تکنیکی بسیار داشت، اما سیطرة تمام عیار تکنوکرات ها در عصر امپریالیسم نحوی نظام مبتنی بر انحصارات بزرگ خصوصی و دولتی – که با برنامه ریزی های بسیار دقیق تکنیکی و بدون بهره گیری از تفکر اداره می شوند – پدید آورد و تکنوکرات ها و روشن فکران و سیاستمداران در یکدیگر ادغام شدند و تکنوکرات ها به عنوان یک طبقة اجتماعی، صاحب قدرت و ثروت زیادی شدند و یا با سرمایه داران پیوند خوردند و یا در خدمت آ ن ها درآمدند. به عبارت دیگر تکنوکرات ها یک طبقة اجتماعی ذی نفوذ جامعة مدرن هستند که پس از سرمایه داران، قوی ترین طبقة متنفذ اجتماعی در جوامع مدرن می باشند و طیف بالایی از آنها سهیم در قدرت بورژوایی هستند.
در ایران نیز طبقة تکنوکرات حضور داشته و به ویژه در سال های موسوم به « سازندگی» بر اثر در پیش گرفتن رویکردهای توسعه مدارانه از قدرت و مکنت بسیاری برخوردار گردیده و به عنوان یک جناح نیرومند در جمهوری اسلامی ظاهر گردید. تکنوکرات های حکومتی و غیر حکومتی ایران علی رغم برخی اعتقادات و ظواهر مذهبی، اندیشه های سکولاریستی دارند و مروج نئولیبرالیسم و کرنش در مقابل نظام جهانی سلطه و عدول از آرمان های انقلاب و در پیش گرفتن طریق شبه مدرنیته در ایران هستند.
این جریان فکری با در دست گرفتن بیشتر قدرت سیاسی و امکان ورود در عرصه های سیاست گزاری توانست تاثیر عملی اندیشه های خود را در عرصه عینیات نیز ببیند. مهم ترین تجلیات تکنوکراسی در ایران سازش طلبی در وسط معرکه مبارزه با غرب و فراموش کردن مفهوم و اقتضائات عدالت بود. این دو یعنی « سازشکاری» و « حذف عدالت» بیش از پیش در پیشانی اصلاح طلبان که فرزندان سیاسی تکنوکراسی بودند درخشید. اشرافیت دولتمردان، مانور تجمل، هزینه کردن در امور بی اولویت، تحقیر مستضعفان، موزه ای کردن فرهنگ شهادت و ایثار و… تبعات فرهنگی این ماجرا بود. این اندیشه در ایران بعدها با رواج دادن کلمه توسعه، ملت را در برابر مجبوریت پذیرش هزینه های توسعه یافتگی قرار داد که این وضعیت در تعارض جدی با کلیدواژه های اندیشه امام خمینی بود. امام کوخ نشینان، پابرهنگان و قشرهای مظلوم جامعه را مستضعفان ملت دانسته آنان را صاحبان اصلی کشور می دانست در حالی که در این اندیشه و عمل کشور نیازمند کلان سرمایه داران بود که با استفاده از رانت های کلان دولتی روز به روز گردن کلفت تر می شدند.
ارسال نظر