به گزارش پارس به نقل از باشگاه خبرنگاران جوان، سفر وزیرخارجه آلمان به کشورمان هم برای ما و هم برای سیاست منطقه ای این کشور حائز اهمیت است.
یک مقام ارشد وزارتخارجه آلمان گفته است:«ما به اندازه دیگران حقوق و منافعی داریم.فکر میکنم زمان آن رسیده که برلین با تعهد بیشتری به وظایف بینالمللی خود عمل کند.آنچه می توانستیم طی 50 سال گذشته برای اروپا انجام داده،بار آن را به دوش کشیده و به تعهدات خود عمل کردیم.» این مقام گرچه توضیح بیشتری در باره آنچه به قول او تعهدات بین المللی و بار سنگین اروپا توصیف می کند نداد،اما افزایش تحرکات دیپلماسی برلین در عرصه بین المللی خصوصا در منطقه خاورمیانه و خلیج فارس تا حد زیادی افشا کننده خواست پنهان مقامات آلمانی برای ایفای نقشی است که تصور می کنند کشورشان تا کنون از ایفای آن کوتاهی یا سرباز زده است.این مقام آلمانی که از بیم واکنش به سخنانش ترجیح می دهد نام خودرا افشانکند، می گوید:«بنا نیست سیاست خارجی و دفاعی ما تا ابد محدود به اروپا باشد. در خاورمیانه ،خلیج فارس و آفریقای عربی بر خلاف متحدانمان از ما تصور بدی وجود ندارد.»
اما اظهارات این دولتمرد آلمانی تا چه میزان انعکاس دهنده سیاستهای کلان برلین باشد، در آینده مشخص خواهد شد. طی حداقل 60 سال گذشته سیاست خارجی آلمان(آلمان غربی دوران جنگ سرد و وارث آلمان متحد کنونی) چه به دلیل خواست همپیمانان ناتو و چه از بیم واکنش جماهیر شوروی عمدتا بر محور دیپلماسی اقتصادی و تکنولوژیکی و نه نظامی قرار گرفت. سیاستی بی دردسرو کارآمد که اولا به یک عادت سیاسی تبدیل شد،ثانیا به آلمان ها این فرصت را داد تا به بازسازی زیر ساخت های اقتصادی و تکنیکی خود پس ازجنگ جهانی دوم اقدام کنند.
درزمینه تغییرآرام سیاست خارجی راهبردی آلمان اکنون نشانه های متعددی از خروج آنها از پوسته حداقل 6 دهه اخیر مشاهده می شود.اما تا آنجا که به جهت گیری های خاص برلین در خاورمیانه عربی و خلیج فارس مربوط میشود(نگاهی کاملا کلاسیک،اما فراموش شده) سرعت گرفتن دیپلماسی آلمان و تلاش برای ایفای نقشی کاملا پررنگ در تحولات سیاسی و امنیتی منطقه دیگر چیزی نیست که کسی بخواهد آن را پنهان و انکار کند، یا متحدانی مثل فرانسه و بریتانیا با ناخشنودی نسبی بتوانند از سرعت آن بکاهند. خصوصا که به نظر میرسد ایالات متحده از نقش جدید برلین که عملا به توازن بیشتر قوای استراتژیک در منطقه بحران زده خاورمیانه و اکنون خلیج فارس کمک خواهد کرد، استقبال میکند. نحوه برخورد و توانایی تعجب برانگیزی که دیپلمات های آلمانی خصوصا آقای مایر در حل بحران پرونده اتمی ایران از خود نشان دادند از چشم ناظران سیاسی پنهان نماند.
طی ماههای جون و جولای سال گذشته و در بحبوحه مذاکرات جامعه بین المللی با ایران بر سر پرونده اتمی این کشور، اشتاین مایر نقش بسیار سازندهای در مذاکرات وین ایفا کرد که در نهایت گروه 1+5 و تهران را پس از چند ماه به نقطه مشترکی رساند.حداقل در آنچه که می توانست واشنگتن و تهران را به عنوان دو طرف اصلی و نهایی مذاکرات با حسن نیت دیپلماتیکی به نقطه مشترک و قابل دفاعی برساند. اکنون وزیر خارجه آلمان برای دومین بار طی کمتر از 4 ماه جهت پیگیری سیاست خارجی کشورش با رویکرد«شتاب حضور در منطقه، تحکیم قدرت در برلین ؛ افزایش نفوذ در اروپا»که خود را معمار آن می داند در تهران به سر میبرد.
گرچه آقای مایر توسط هیات بلند پایهای از کارگزاران ارشد اقتصادی و فرهنگی همراهی می شود،اما با توجه به موضع گیری های وزیر خارجه آلمان پس از بحرانی شدن روابط تهران و ریاض، اکثر قریب به اتفاق منابع سیاسی و دیپلماتیکی مقیم برلین و تهران معتقدند سفر او در کنار همکاری های اقتصادی بیشتر اهدافی سیاسی و امنیتی در ارتباط با منطقه خصوصا سوریه را دنبال میکند که تبعات انسانی آن دامن آلمان را عمیقا فرا گرفته است. به ویژه اینکه گفته شده پس از تهران راهی ریاض خواهد شد. آقای مایر پس ازبالا گرفتن تنش های سنتی میان تهران – ریاض در اوایل ماه ژانویه که آن را بسیار عمیق توصیف کرده، تلاش هایی را برای کنترل شرایط و میانجیگری آغاز کرد. تلاش هایی که رژیم سعودی بر خلاف مسئولان کشورمان از آن استقبال نکردند.
ارسال نظر