پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- یک : جای جای قانون اساسی و نگاه ولی فقیه و قوانین جاری کشور رای مردم به عنوان نقش بی بدیل و اثر بخش در جامعه و تصمیم گیری ها برجسته شده است و از ابتدای انقلاب اسلامی این حضور مردم بود که جمهوریت را به ارمغان آورد. بدون شک جمهوریت نظام خواست و اراده ی قلبی مردم بود و کسانی که از ابتدای انقلاب این خواست را همراه با اسلامیت نپذیرفتند، دست به شورش و طغیان های بزرگ زدند. شاید در وهله ی اول سلطنت طلبان و بازماندگان جریان حکومت پهلوی، مدعی حرکت علیه جمهوریت و اسلامیت کشور بودند اما در همان ابتدای انقلاب گروه هایی که با نگاه دمکراتیک و یا چپ و بعدها علیه اسلامیت قیام کردند، که به طور مشخص راهپیمایی گروه جبهه ی ملی علیه قانون شرعی و الهی قصاص را می توان نام برد، شیفت قابل توجهی از جمهوریت به سمت اسلامیت رفت! موضوعی که می بینیم بعدها نیز بعضی از جریانات به اصطلاح روشنفکر در دهه ی هفتاد دنبال کردند و شورش علیه اسلامیت را در تمامی ابعاد اعم از مسائل شخصی تا مسائل حاکمیتی کلید زدند و سرانجام هم به غرب پناهنده شدند و حتی امام عصر را نیز انکار کردند. البته در این نگاه افرادی نیز هستند که به روشنفکران نواندیش معروفند و در داخل حضور دارند و هر از گاهی برای شورش علیه اسلامیت دست به قلم می شوند و کشور را به حواشی مشغول می سازد. 

دو: سال 88، چهل میلیون ایرانی در پای صندوق های رای حضور پیدا کردند و بر سر تصمیم تاریخی خود قرار گرفتند. این تصمیم حداکثری بود که چه کسی بر کرسی ریاست جمهوری تکیه بزند و در اینجا نیز مرسوم است کاندید شکست خورده، بر تصمیم جامعه و مردم به صورت حداکثری صحت بگذارد و آن را بپذیرد. اما به ناگاه شاهد زیر میز زدن عده ای بودیم. افرادی که بر جمهوریت شوریدن و با اردو کشی های خیابانی، فضای اعتماد جامعه را به سمت دو قطبی سازی و تخریب کشاندند. سرانجام نیز مدیریت این ناآرامی ها از دستشان خارج شد و دیدند جریان فتنه را کسانی در کف خیابان مدیریت می کنند که مستقیم از سازمان های اطلاعاتی غرب فرمان می گیرند و عناصر میدانیشان منسوب مستقیم سازمان منافقین ( مجاهدین خلق ) بودند. در روز عاشورا نیز بی حرمتی و شورش این جریان کار را به جایی رساند که عناصر بهایی، سلطنت طلب، منافقین و ده ها گروه ی معارض مسلح علیه مردم ایران، به خیابان آمدند و با حرمت شکنی روز عاشورا، پرچم حسینی را آتش زدند و به زیر کشیدند. در چنین شرایطی همه منتظر جدایی صفوف خواص از این افراد بودند که ناگهان بیانیه ی « امت خداجوی » منتشر شد. بیانیه ای که داغ دل همه ملت را تازه کرد و همه را متوجه نمود، این یک حق گیری نیست بلکه انتقام و شورش علیه اسلامیت و جمهوریت باهم است. حرکتی که صرفا آن را باید با حمله  صدام حسین علیه اسلامیت و جمهوریت نظام در دهه ی 60 مقایسه کرد ولاغیر. در واقع سالهای مختلف این دو جریان معارض که هر  دو با سدی به نام اسلام و جمهوری مواجه بودند، دست به دست هم می دادند تا هر دو را به کنار بزنند اما سال 88، این دو جریان در ابعادی حاضر شدند که فقط در زمان حمله ی صدام می توان از این اتحاد سخن گفت. 

سه :حرکت عده ای بر علیه رای مردم و بهتر است گفت تقلب طبی بعضی از جریانات علیه رای مردم نشان داد، این عده نه به رای مردم اعتقادی دارند و نه در برابر شعارهای دمکراسی مآبانه شان می ایستند! آنان فقط بودن در هرم قدرت به هر روشی را بر تمامی روش های عقلانی و قانونی ارجحیت قائل اند. در این زمینه کافی است فقط یک بار نه دی های سال های بعدی را در رسانه های حامی فتنه دنبال کرد و دید آیا حضور میلیونی مردم در نفی یک جریان آشوب طلب و پیچیدن طومارشان دیده می شود. ایا جریان به ظاهر مدعی اصلاح طلبی حاضر است برای یک بار هم شده، تصویری دقیق از حضور میلیونی مردم در نه دی را تیتر رسانه هایشان کند. باید دید این شورش علیه جمهوریت و تغلب طلبی جماعتی که خود را مدعی رای مردم و احترام به رای مردم تا به کی ادامه دارد. تا کجا این جماعت اصلاح طلب میخواهند این شورش را با گذشته ها گذشته! فراموش کنند و نسبت به مردم بی توجه باشند. هرچند در ماه اسفند، انتخابات برگزار می شود اما به واقع تاریخچه ی بعضی از جریانات واضح نشان می دهد آنان هیچ احترامی نسبت به رای مردم نداشتند و این بی احترامیشان سال ها ی سال هم نمی تواند از ذهن مردم خارج شود.

امید است نهادهای نظارتی مانع از حضور این افراد در جایگاهی شوند که بایستی به رای و خواست مردم احترام بگذارند و در سرنوشت آتی مردم نقش آفرینی کنند. کسانی که علیه جمهوریت نظام و اسلامیت آن ایستادند به طور حتم صلاحیت هیچ نوع قانونگذاری را ندارند و این هیچ تسامح و تساهلی را نیز در بر نمی گیرد.