پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- مشغولیت افکار و تمرکز بر جزئیات «برجام» و سرنوشت پرونده هسته‌ای تا به آن حد افزایش یافته که بر سر هر بند و تبصره آن، نظرات متفاوتی شکل می‌گیرد و هر جا که بحث بر سر برجام است، شاخه‌های تو در توی درختی پیش رو مجسم می‌شود یا کلونی زنبور عسل به ذهن ناظران می‌آید، این در حالی است که گرگ جهانخوار زیر سایه این درخت و لانه تو در تو، طمع در ایران اسلامی بسته و نقشه‌های خود را مرور می‌کند.

ورود به ایران و تسلط بر منطقه، 2 راهبرد امریکا پس از «برجام»مشغولیت افکار و تمرکز بر جزئیات «برجام» و سرنوشت پرونده هسته‌ای تا به آن حد افزایش یافته که بر سر هر بند و تبصره آن، نظرات متفاوتی شکل می‌گیرد و هر جا که بحث بر سر برجام است، شاخه‌های تو در توی درختی پیش رو مجسم می‌شود یا کلونی زنبور عسل به ذهن ناظران می‌آید، این در حالی است که گرگ جهانخوار زیر سایه این درخت و لانه تو در تو، طمع در ایران اسلامی بسته و نقشه‌های خود را مرور می‌کند. 

پس از «برجام»، برخی شیفتگان «رابطه با امریکا» بلافاصله پیش‌نویس نیازهای دیرینه خود به فرهنگ ضددینی غرب را در رسانه‌ها و فضای مجازی به اشتراک گذاشته‌اند. آشکارترین و البته مبتذل‌ترین آن «مک دونالد» بود. مزه کوکاکولای موجود در ایران هم تحت لیسانس است و باید مزه اصلی را بچشند! اینها اگرچه سطحی‌ترین نشانه‌های فرهنگ امریکایی هستند اما امریکا از همین سطح آغاز می‌کند و مخاطبان را به عمق فرهنگ خود می‌کشاند. فرهنگ سرمایه‌داری نیاز به «مصرف‌کنندگان باشکوه» دارد و زن با حجاب نمی‌تواند به اندازه زن بی‌حجاب در مصرف بی‌اندازه، شکوهمند شود. بنابر این نمایش بعدی دست‌اندازی به ارزش‌های دینی است که آن هم به تلاشگران داخلی نیاز وافر دارد؛ کسانی که حقوق زنان را با کوتاه و بلندی لباس‌هایشان متراژ و اندازه آن را به امریکا گزارش می‌کنند. وقتی کوکاکولا و مک دونالد و جین امریکایی به ایران آمد، امریکا باید از این منافعش در ایران حفاظت کند. پس دفتر حافظ منافع باید گشایش یابد و اینگونه است که امریکا از این پس فراتر از هر اقدام مداخله جویانه در 36 سال گذشته از منافع  خود در ایران دفاع می‌کند و ایران باید پاسخگو باشد. اما این «ورود به ایران از دروازه مک دونالد» پشتیبانی لجستیک می‌خواهد. تغییر تروریسم در افغانستان از طالبان کم‌تحرک به داعش مدعی، ورود به مذاکرات با روسیه و ترکیه برای براندازی اسد، سودای بازگشت به عراق و تجزیه آن و اعراب که سفره همیشه آماده امریکا در منطقه هستند، از جمله زمینه‌های پشتیبانی لجستیک در منطقه از طرح ورود به ایران است. به این ترتیب امریکا برای گسستن ارتباط ما با همسایگان و گسستن ارتباط مردم با نظام جمهوری اسلامی بر دو نقشه اصلی «ورود فرهنگی و اقتصادی به ایران و تسلط در منطقه با تغییرات راهبردی در ماهیت حکومت‌های منطقه» متمرکز می‌شود تا سرانجام جمله‌ای را که جان کری، دو روز پیش موقع افتتاح سفارت امریکا در کوبا به زبان راند این بار در تقاطع مفتح و طالقانی تکرار کند: «احساس می‌کنم در خانه‌ام هستم». 

البته ورود به ایران این دفعه به روش «براندازی نرم» از نوع خصومت‌آمیز آن نیست بلکه مرحله پیش نیاز برای آن طراحی شده است و آن اینکه بین بد و بدتر کدام در قدرت باشد هم دل خودش کرده است. از سوی دیگر تلاش می‌نماید معادلات منطقه را به نفع کاهش قدرت منطقه‌ای ایران رقم بزند، و اینچنین ما را مشغول برجام نموده و از درون و برون تحلیل و تقلیل ما را به نظاره نشیند. 

 شعار مرگ بر امریکا ندهید

از لحظه پایان مذاکرات و تنظیم «برجام» برخی دنبال تعیین تکلیف شعار مرگ بر امریکا رفتند. یک اصلاح‌طلب فراری و چند اصلاح‌طلب برجا، پیشتازان این مطالبه بودند. در خارج گفتند: «شعار مرگ بر امریکا، یک شعار کمونیستی کهنه و پوسیده است که... » و در داخل، صادق زیبا کلام پیشتاز شد که در کسوت مطالبات اینچنینی، به سوژه‌ای طنز در میان صاحبنظران بدل شده است. 

 خوانندگان برگردند

امریکا برای موسیقی متن نمایش فرهنگی خود در داخل ایران به خوانندگان ایرانی دل بسته است. بازگشت برخی از این دسته- با توبه و بدون توبه- در حال فضاسازی است. شادمهر عقیلی و برخی دیگر از خوانندگانی هستند که با وابستگان به بیت بنیانگذار جمهوری اسلامی برای بازگرداندن بی‌دغدغه آنها دیدار می‌شود و البته وزیر ارشاد نیز واکنش منفعلانه در برابر آن می‌گیرد: «ما با گذشته‌اش کاری نداریم. ما با اثر او کار داریم.» 

فراموش نکنیم که یکی از راه‌های تسلط امریکا بر فضای امنیتی داخل کشور‌ها، تسلط بر مقوله فرهنگ و هنر و از جمله خوانندگان است. 

طالبان کمرنگی نشانه‌های دین 

عاملان داخلی زمینه‌سازی «ورود» فرهنگی امریکا به ایران که همان تلاشگران «نفوذ» فرهنگی غرب در سال‌های گذشته بوده‌اند، برنامه‌های خود را در یک دوره مشخص با چراغ خاموش پیش برده‌اند؛ زشت‌شماری امر به حجاب و نهی از بدحجابی در شوارع شهر، بدانگاری جمع‌آوری دیش‌های ماهواره و القای این نکته که مردم خود باید بین خوب و بد ماهواره تمییز بدهند، افزایش پهنای باند و سرعت در فضای مجازی به اسم توسعه و تحقیق و علم و دانش- که البته بیشتر به کار جست‌وجوگران سایت‌های ضداخلاقی می‌آید- و پیش کشیدن بحث‌های حقوق شهروندی نه از زاویه حقوق مترقی اسلام که از زاویه حقوق متظاهر غرب که بیشتر و در نهایت به اسارت زنان می‌انجامد، همگی از رفتارهای زمینه‌سازان ورود فرهنگ غرب به ایران است. در این میان اگر چه از رئیس‌جمهور محترم کمتر موضع‌گیری امیدوارکننده دیده می‌شود اما موضع ایشان در ششمین مجمع جهانی اهل بیت که پریروز برگزار شد، نقطه امیدی است که رئیس‌جمهور روحانی در موقع لزوم مقابل حرکت خزنده ضددین در داخل بایستد: «انقلاب اسلامی یک گفتمان جدید و یک تغییر گفتمانی بود. دیروز غرب و شرق می‌خواستند به ما بگویند که دوران دین پایان یافته است. انقلاب اسلامی این واقعیت را به همه مبرهن ساخت که اتفاقاً عصر امروز، عصر دین است و امروز، روزی است که منجی انسان‌ها و نسل جوان، ایمان و اخلاق است.» 

 امریکا روی منطقه پهن شده است! 

برنامه حمایتی امریکا از تلاشش برای ورود به ایران، با «اسد» آغاز می‌شود. امریکایی‌ها از پنج سال پیش برای شکست اسد تلاش کردند. هیلاری کلینتون، وزیر خارجه وقت اولین بار صراحتاً آن را مطرح کرد: «ما نمی‌خواهیم اسد در سوریه بماند». این نخواستن اگر چه هنوز محقق نشده است اما حضور جدید امریکا در پایگاه اینجرلیک و تلاش برای ایجاد ایجاد منطقه پرواز ممنوع در سوریه، افزایش فعالیت‌های نظامی در خود خاک سوریه، تماس‌های متعدد با روس‌ها، کشاندن حماس به سمت عربستان و ابراز همراهی تلویحی این گروه با معارضان سوری، افزایش فشار‌ها به حزب‌الله با تروریستی خواندن آن در رسانه‌ها و نهادهای بین المللی و برخی تماس‌های ناموفق با وزیر خارجه ایران که از سوی دکتر ظریف بی‌پاسخ مانده است، تنها بخش آشکار اقدامات امریکا برای براندازی اسد است.

پس از اسد نوبت به عراق می‌رسد. امریکا در یک سال اخیر با نمایش ائتلاف علیه داعش که بیشتر به بمباران نیروهای مردمی در عراق منجر شده، داعش را در این سرزمین حفظ کرده است. در چند روز اخیر بحث تجزیه عراق از سوی امریکا نشان‌دهنده اهمیت حفظ داعش در این تجزیه و فاصله  انداختن بین ایران و خط اصلی مقاومت در سوریه و لبنان است. 

در مشرق ایران، افغانستان و پاکستان شاهد تغییر گروه‌های تروریستی با تابلو داعش شده‌ایم. «طالبان افغانستانی»، «طالبان پاکستانی»، «داعش خراسان» و مناطق تحت نفوذ القاعده که افغانستان و شمال پاکستان را درگیر خود کرده‌اند، به خوبی نشان از استعداد مشرق ایران برای اعمال فشار و برنامه‌ریزی در گسستن ارتباط ایران با بخشی از جهان دارد. داستان اعراب توضیح واضحات است و رفتار عربستان در یمن به اسم اینکه محل نفوذ و حضور (!) ایران است، به خوبی قوس کامل فشار منطقه‌ای بر ایران را رونمایی می‌کند. 

 در «برجام» درجا نزنیم

امریکا در یک ماهه اخیر پس از «برجام» فضای رسانه‌ای و افکار عمومی در جهان را به شدت حول محور توافق هسته‌ای با ایران گره زده است. سخنرانی‌های اوباما و دولتمردان امریکا و درگیر شدن افکار عمومی داخل ایران با آن کمتر به نیروهای انقلاب فرصت داده است تا به سوریه، یمن، عراق، افغانستان و لبنان بپردازند و ردپای گرگ را در این مناطق ردیابی کنند. 

اکنون وقت ریز شدن در جزئیات برجام نیست. برجام در مسیری قانونی حرکت می‌کند و نیازی به ایجاد حساسیت‌های کاذب ندارد. اکنون وقت دقت در پنجره‌های ورود امریکا به داخل ایران و دروازه‌های ورود امریکا به منطقه است. موضوع برجام باید آرام و بی‌تنش از مسیر خود عبور کند. آنچه که باید مردم بر سر آن ویژگی‌های انقلابی خود را به نمایش بگذارند، بر پا کردن سنگری دوسویه است؛ سنگری که از پشت و از جلو مراقب دشمن باشد، دشمنی که باز هم برخی نشانه‌ها از داخل و در منطقه او را به احتمال محقق شدن آرزوهایش امیدوار کرده است و حالا این جبهه ایرانی است که باید نشان دهد آن قدر که برای حفظ منطقه از تغییرات دلخواه امریکا، قدرت دارد، سرزمین اسلامی ایران را نیز از تغییرات فرهنگی و تسلط اقتصادی و امنیتی امریکا مصون خواهد داشت.