جنگی که ذهن مذاکره کنندگان ایرانی را مشغول میکند
بسیاری از مقامات ارشد کنونی ایران، یا در این وحشتناکترین ستیز خاورمیانهی مدرن جنگیده اند یا در منصبهای سیاسی کلیدی در حال تلاش برای پیشبرد کارهای کشور بوده اند.
پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- متن ذیل ترجمهی مقالهی «The War that Haunts Iran’s Negotiators» به قلم رابین رایت منتشر شده در تاریخ 28 جون 2015 در نشریهی نیویورکر است. مترجم متن یکی از خوانندگان صفحهی گوگل پلاس اینجانب، توحید عزیزی، است که تمایلی به درج نامشان به عنوان مترجم، نداشتند. متن این ترجمه توسط عصر وارثین منتشر شده است:
دیپلماسی هستهای تاریخیای که در هتل مجلل کوبرگ شهر وین در حال انجام است، ریشه در جنگی سخت بین ایران و عراق دارد، جنگی که بیش از ربع قرن از پایان آن می گذرد. ایران متحمل بیش از صد و پنجاه هزار نفر کشته در سال های 1990 تا 1998 شد. این دوره زمانی در تهران، دفاع مقدس نامیده میشود. درمراحل پایانی جنگ، کمکهای ایالات متحده به عراق، منجر به تصمیم ایران در پیگیری توانمندی هستهای شد، همان برنامهای که الان شش قدرت جهانی درباره محدود کردن آن به مذاکره نشسته اند.
به دههی هشتاد میلادی بازگردیم؛ سازمانهای اطلاعاتی غربی تردید داشتند که آیا انقلاب هجده ماههی ایران، پس از تجاوز شگفت انگیز صدام حسین میتواند ولو برای چند هفته جان سالم به در ببرد. تهران به زحمت به دنبال بسیج کردن بقایای ارتش شاه، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تازه تأسیس و تقریبا همه و از هر سنی به عنوان نیروهای شبه نظامی داوطلب بود. در موزهی دفاع مقدس تهران عکسهایی از کودکان سیزده ساله و مردان هشتاد سالهای وجود دارد که برای حضور در جنگ ثبت نام کرده اند. (سه درصد از کشته شدگان [شهدای جنگ]، چهارده ساله یا کمتر بودند.)
بر خلاف تصور، جنگ هشت سال طول کشید. بسیاری از مقامات ارشد کنونی ایران، یا در این وحشتناکترین ستیز خاورمیانهی مدرن جنگیده اند یا در منصبهای سیاسی کلیدی در حال تلاش برای پیشبرد کارهای کشور بوده اند.
در پایان جنگ، ایران نتوانست مانع عراقیها شود، به خصوص پس از آن که ایالات متحده با همراهی فرانسه، مصر، اردن و دیگر فروشندگان اسلحه به عراق و متحدان قدیمیاش، شروع به پشتیبانی از صدام کردند. در سال 1988، برای آخرین آفند بزرگ عراقیها، دولت ریگان ماهها صرف مشاورهی نظامی به بغداد کرد که چگونه شبه جزیره استراتژیکی فاو را پس بگیرد؛ جایی که مسیر آبی شط العرب [اَروَندرود] به خیلج فارس میریزد. (در اصل جنگ بر سر این بود که کدام کشور کنترل شط را در اختیار داشته باشد.)
از نظر رسمی، ایالات متحده بی طرف بود. اما واشنگتن نمیخواست ایران پیروز جنگ باشد، لذا سازمان اطلاعاتی ایالات متحده تصاویر ماهوارهای موقعیت ایرانیها را همراه با پیشنهادات نظامی برای عراق فراهم میکرد. با راهنمایی آمریکا و دیگر قدرتهای خارجی، عراقیها یک ماکت از فاو را برای اجرای تمرین ساختند.
عراق همچنین با استفاده از سازمان اطلاعاتی آمریکا، بمبهای شیمیایی را در فاو بر سر ایرانیان فرو ریخت. بازرسان تسلیحاتی سازمان ملل، ثبت کرده اند که عراق استفاده از گاز خردل و عوامل اعصاب بین سال های 1983 و 1988 را گزارش کرده است. واشنگتن تصمیم گرفت که آن را نادیده بگیرد. در فاو هزاران ایرانی کشته شدند. سرنگها [ی پادزهر شیمیایی] در کنار اجساد رها شده بودند. یک منبع اطلاعاتی ایالات متحده به من میگفت نیروهای ایرانی تلاش کرده بودند به خودشان پادزهر تزریق کنند. نبرد تنها سی و شش ساعت به طول انجامید؛ این بزرگترین دستاورد عراق در طی بیش از هفت سال بود. چهار ماه بعد، زمانی که ایران با آتش بس موافقت کرد، جنگ به پایان رسید.
یک گزارش سازمان ملل بیان میکند که در یک دورهی شش ساله، عراق حدود بیست هزار بمب شیمیایی بر سر ایرانیان رها کرد. همچنین بیش از پنجاه و چهار هزار گلوله توپ شیمیایی و بیست و هفت هزار راکت شیمیایی کوتاه برد شلیک کرد. در حدود دو سوم اینها در هجده ماه پایانی درگیریها استفاده شده اند. در آن زمان، سازمان اطلاعاتی آمریکا تخمین زد که بر اثر استفادهی عراق از عوامل اعصاب و گازهای سمی، ایران متحمل بیش از پنجاه هزار تلفات ـ کشته [شهید] و زخمی ـ شد. یک مقام ارشد دولت ریگان به من گفت که از نقش پنهانی ایالات متحده در فاو و در طی دوران پایانی جنگ، شرمسار است.
مقامات ایرانی به من گفتند حکومت دین سالار ایران، مقابله شیمیایی با عراق را به بحث گذاشت اما، تصمیم به عدم مقابله گرفته شد. اما با آگاهی از این که بغداد برنامهی سلاحهای هسته ای دارد، ایران تصمیم گرفت که برنامهی تحقیق و توسعهی هستهای را که توسط شاه شروع شده بود، از سر بگیرد. پس از جنگ، تهران تصمیم به ادامهی آن گرفت. در سال 2013، وقتی که شش قدرت بزرگ جهانی ابتکار دیپلماتیک کنونی را شروع کردند، سازمانهای اطلاعاتی غربی تخمین زدند که جمهوری اسلامی، توانایی ساخت بمب را در ظرف چند ماه دارد.
جنگ عراق هنوز ذهن ایران را مشغول کرده است و مواضع حکومت دین سالار را در میز مذاکره شکل میدهد. بخشی از آن به خاطر ده ها هزار نفر است که به گزارش انجمن حمایت از قربانیان سلاحهای شیمیایی هنوز به خاطر آثار سلاحهای شیمیایی در حال مرگ هستند. سالها پس از پایان جنگ، دکترهای ایرانی متوجه الگویی از بیماران شدند که شرایط ریوی، پوستی و قرنیهای مزمن مرتبط با گاز خردل را گزارش میکردند. بیماری آنها چیزی که امروزه به نام «در معرض دوزِ کم» شناخته میشود، تشخیص داده شد.
ماه گذشته، من به موزه صلح تهران رفتم. جایی که بزرگترین استفاده از تسلیحات شیمیایی از زمان جنگ جهانی اول را روایت میکند. مدیر موزه به من گفت که تقریبا هر روز کلاسهایی از دانش آموزان و دانشجویان از موزه بازدید میکنند. یکی از راهنماهای موزه، اسد محمدی است که در سال 1986 به گاز شیمیایی آلوده شده است. او در حال حاضر دارای لولههای مصنوعی در مجاری تنفسی اش است تا بهتر نفس بکشد. او عکسهایی از روند عملش را در آورد تا به من نشان دهد.
در سال 2013، من با یکی از رزمندگان جنگ به نام احمد زنگی آبادی در آپارتمان کوچکش در تهران ملاقات کردم. او دیگر حرکت نداشت. ریههایش در حال از کار افتادن بود. او به من گفت: «زندگی تبدیل به زندان شده است». او به صورت نشسته میخوابید چرا که دراز کشیدن و برخواستن برای ریهها و قلبش حرکت سنگینی بود. او به کمک یک ماشین پر سر و صدا زنده مانده بود که دارو و هوا را به داخل بدن او پمپ می کرد. با این که دو قرنیه اش پیوندی است اما هنوز محدودیت دید داشت.
در بین نفس نفس زدن هایش، حمله هوایی عراقیها به جنوب جزایر مجنون در سال 1985 (1364 ه.ش) را به یاد میآورد. در آن زمان او یک سرباز داوطلب نوزده ساله بود. او گفت: “بوی گاز رو یادم میاد، مخلوطی از بوی سیر و سبزیحات تازه، سبزیجات آبپز؛ دفعه دوم خیلی بوی خوبی میداد طوری که دوست داشتم نفس عمیق بکشم.” بوی تند سیر، سبزیجات و چمن تازه اصلاح شده نشانههای بارز گاز خردل هستند. در ظرف چند ساعت، پوستش تاول زد، چشمانش سوخت تا جایی که کور شد و به شدت حالت تهوع داشت و آنقدر بالا آورد که بیهوش شد. او چهل روز در کما بود.
نوامبر [مهر ماه] گذشته، ایمیلی از دکتر معالج زنگی آبادی دریافت کردم که می گفت او مرده است. دکترها و متخصصین به من گفتند که هم اکنون بیش از هفتاد هزار قربانی تسلیحات شیمیایی ثبت شده، مراقبتهای پزشکی دریافت میکنند. در سال 2013، من از چندین بیمار در بخش ویژهی قربانیان تسلیحات شیمیایی، در بیمارستان سابق آمریکا در تهران عیادت کردم. یکی از بیماران به من گفت: “یکی از آرزوهای من اینه که دوباره بتونم یک نفس عمیق بکشم.”
در بازدید اخیر من، ایران به شدت درگیر اخباری مبنی بر کشف اجساد 175 غواصان جنگ در عراق بود ـ سه دهه پس از اسیر شدن به دست نیروهای صدام حسین. بر طبق گزارشها این مردها با دستان بسته زنده به گور شده بودند. تهران عکسهایی تکان دهنده از اجساد تفحص شده منتشر کرد. اجساد پوسیده و دست بسته ای که هنوز لباس غواصی به تن داشتند.
کشور بار دیگر به شدت در ماتم فرو رفت ـ حتی جوانانی که پس از پایان جنگ به دنیا آمده اند نیز شدیداً متأثر شده بودند. توئیتر پر شده بود از هشتک های #175 و #دست_بسته (#hand-tied). تصاویر خلق شده برای نشان دان وحدت به سرعت در شبکههای اجتماعی پخش میشد، بیشتر این تصاویر شامل انواع مشتهای گره کرده و بسته شده در آسمان بود. در اواسط ماه ژوئن صدها هزار نفر از مردم در تهران برای تشییع تابوتهای در پرچم پیچیدهی غواصان جمع شدند.
محسن رضایی، کسی که در زمان جنگ فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بوده برای جمعیت سخنرانی کرد: “این غواصان جزء شجاعترین مردم ما بودند، آنها جانشان را در راه استقلال کشورمان و پیروزی انقلابمان فدا کردند.” هنگامی که دیپلماتهای کشور برای برگشت به وین جهت مذاکرات هسته ای آماده میشدند، او [رضایی] اظهار داشت: “دشمنان ایران در کل دوران هشت سالهی دفاع مقدس به صدام کمک کردند.” به وضوح مشخص بود که او ایالات متحده را جزء آنها به حساب آورد.
تصویر: دودی که از شهر جنگ زدهی آبادان بلند میشود. سال 1980، جنگ ایران و عراق
ایالات متحده در جنگ تحمیلی 8 ساله ، شبیه همان کاری که در هیروشیما و ناکازاکی کرد را با ما کرد منتها با نقاب و ابزاری تحت عنوان صدام حسین
امریکا در مقاطع متعدد تاریخی ضربات و صدمات متعددی را به کشور و ملت ما ارزانی داشته و حالا نیز ذره ای از جنایات و کارهای زشتش پشیمان نیست !!!؟؟؟