دومینوی بازداشتها از بابک زنجانی تا حمید بقایی
انتخابات ترکیه و بازداشت یکی دیگر از معاونان محمود احمدینژاد در دولت دهم بیشک مهمترین موضوع امروز روزنامهها بود. با این تفاوت که روزنامههای اصلاحطلب بازداشت حمیدرضا بقایی را در مرکز توجه خود قرار دادند و در طرف مقابل روزنامههای اصولگرا با تقلیل موضوع بازداشت دومین معاون رئیس دولت دهم به یکی از تیترهای کوچک صفحه نخست، شکست اردوغان در ترکیه را به تیتر و عکس یک خود بدل کردند.
به گزارش پارس ، چنانکه در صفحه نخست چهار روزنامه کیهان، رسالت، جوان و وطن امروز تیتر یکهای نظیر «پایان رؤیای سلطان رجب طیب اردوغان!»، «اسلام سکولار در ترکیه آچمز شد!»، «دفن رؤياي سلطان در شامات» و «پایان هوس عثمانی» به چشم میخورد و در مقابل روزنامههای شرق، اعتماد، قانون و ابتکار هم تیتریکهای نظیر «عاقبت دولت پاکدستان»، «بازداشت معاون احمدینژاد»، «دومين معاون احمدينژاد در زندان» و «دومینوی بازداشتیها» را برای خود برگزیدهاند. در ادامه روایت تابناک را از روزنامههای صبح امروز میخوانید:
روزنامه ابتکار معتقد است بازداشت حمیدرضا بقایی بخشی از دومینویی است که با بازداشت بابک زنجانی آغاز شده و بعد از محمرضا رحیمی به بقایی رسیده است. در طرح صفحه نخست این روزنامه و در دومینوی بازداشتیها بعد از بابک، زنجانی و رحیمی و بقایی دو گزینه دیگر هم حضور دارند که البته چهره انها مشخص نیست و خبر از این میدهد که بازداشت مدیران دولت قبلی به همینجا ختم نمیشود. ابتکار همچنین در یادداشتی به قلم مصطفی داننده این پرسش را مطرح میکند که چرا علیرغم همه هجمههایی که به ایتالله هاشمی رفسنجانی شده، خصوصا در روزهای اخیر، ایشان از عرصه سیاسی کشور کنار نمیرود و در ادامه برخی دلایل را برای حضور هاشمی در عرصه قدرت چنین بیان میکند: «آیتالله« افراطیون» را مهم ترین خطر فعلی جمهوری اسلامی میداند. خطری که او با حضور خود در انتخاباتها حتی در صورت شکست به مقابله با آن بر میخیزد. نمونه بارز آن حضور در انتخابات ریاست مجلس خبرگان رهبری است. هاشمی در سر مسئله انقلاب و منافع آن« سیاس» بودن را کنار میگذارد و انقلابی حرکت میکند. هیچ سیاستمداری دوست ندارد در دهه 80 زندگی طعم تلخ شکست را بچشد هرچقدر هم اهل قدرت و قدرت نمایی باشد. تنها یک انقلابی میتواند برای حفظ آرمانهای انقلاب، آبروی سیاسی خود را وارد میدان کند و هجمهها را به جان بخرد.
بسیاری از دوستان سابق هاشمی رفسنجانی که امروز به مخالف درجه یک او تبدیل شدهاند، برخلاف هاشمی در بسیاری از مسائل که آرمانهای انقلاب در خطر بود با سیاسی کاری خود چشم بر بسیاری از اشتباهات بستند و منافع ملی را فدای منافع سیاسی کردند که احمدی نژاد نمونه بارز آن بود.
هاشمی تا زمانی که احساس کند حضورش به نفع انقلاب است در صحنه حاضر خواهد بود و همین معنا زمینه را برای عصبانی شدن مخالفان او فراهم میکند. بررسی مواضع رقبای هاشمی از انتخابات مجلس ششم تا ریاست مجلس خبرگان نشان میدهد که دغدغههای او دغدغههای درستی است. افراط، انقلاب اسلامی را تهدید میکند و این تهدید سه پایه اصلی انقلاب اسلامی یعنی « استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی» را هدف قرار داده است.»
این روزنامه همچنین در صفحه جامعه و شهروند خود با اشاراه به ماجرای کارگران فولاد زرند از «شبیخون کارگران چینی به بازار کارگران ایرانی» خبر میدهد و مینویسد:
«ورود کارگران چینی در پروژه فولادسازی زرند همچنان خبرساز است. نیروهای پیمانی می گویند قرار است بخش کوره بلند و قسمت BF پروژه به یکباره به طرف چینی تحویل داده شود. هنوز مشخص نیست چه آیندهای در انتظار کارگران پیمانی این پروژه است. گفته می شود تنها در بخش کوره بلند بیش از هشتاد نفر کارگر ایرانی مشغول به کارند که در صورت انجام نشدن «جایابی» کارشان را ازدست می دهند. هنوز مشخص نیست چینی ها از چه زمانی قرار است کارخود را آغاز کنند، اما گفته میشود از ابتدای هفته اجازه کار به نیروهای ایرانی داده نشده است. طرف چینی اعلام کرده است تنها می خواهد با کارگران خود کار کند و تمایلی به کار با کارگر ایرانی ندارد.»
روزنامه رسالت امروز هم از شکست اسلام سکولار در ترکیه خبرداده است و هم دو روز بعد از سخنان رئیسجمهر در باب تحریمها با چاشنی صحبتهای احمد توکلی ان را به نقد کشیده است در سرمقاله خود به «جامعه شناسی پدیده اقازادهها» میپردازد و در چند فراز مختلف پدیده آقازادگی در ایران را مورد بررسی قرار میدهد. در بخش «ریشه اقازادهها در مادرها» میخوانیم: ««آقازاده»ها، همان قدر که «آقا»زاده هستند، «مادر»زاده نيز هستند. به عبارت ديگر، بخش ديگري از مسئله «آقازاده»ها، به ساختار نامتوازن کنندهاي به نام «مادر» در فرهنگ ما باز ميگردد.در فرهنگ ما، «مادر» به عنوان يک مؤلفه و المان مقدس، تنه به فرشتگان ميزند، و از جايگاه بسيار ويژه برخوردار است؛ جايگاه ويژهاي که در فرهنگهاي مشابه و حتي همسايه فرهنگ ما مشهود نيست. اين جايگاه ويژه «مادر»، نه تنها «نامتوازن» است، بلکه نقشي «نامتوازن کننده» نيز دارد. به اين معنا که پذيرفته ميشود که «مادر»، به استناد جايگاه مقدس مادري، ميتواند در ساختارهاي اجتماعي ديگر مداخله کند و معيارهاي آنها را بر هم بزند. فيالمثل، ريشه اصلي تنش ثابت ميان مادر شوهر و عروس، و مادرزن و داماد در فرهنگ ما، به همين ساختار نامتوازن کننده «مادر» باز ميگردد. اصولاً در فرهنگ ما که «مادر» به نحو نامحدودي تکريم ميشود، پذيرفته ميگردد که «مادر» در مسائل زندگي فرزند خود و بدون ملاحظه شئون سايرين مداخله کند، و از آن جا که در اين مداخله از توان ساختاري عظيمي بهره ميبرد، از اين قرار، عروس و داماد را ميآزارد، و به همين ترتيب است که جنگ مادرزن و داماد، و مادر شوهر و عروس، در فرهنگ ما يک جنگ پذيرفته شده و قطعي و مغلوبه است.
حال، اين تحليل در مورد جايگاه «مادر»، چه تناسبي با پديده «آقازاده»ها دارد؟ اين که، مادر «آقازاده»ها، بر حسب جايگاه يقه سپيدي آقايان، در شرايطي که فرزندان ساير مردم، در گرماي خوزستان از کشور دفاع ميکردند، اغلب، حتي به رغم نظر «آقايان»، فرزندان خود را براي ادامه تحصيل به خارج گسيل کردند تا آنها را از شرايط نامساعد کشور برهانند. «آقازاده»ها به رغم «آقا»يان در شرايط انقلابي بزرگ نشدند، و حتي به رغم فرزندان ساير مردم، در شرايط «جنگ» هم بزرگ نشدند؛ از اين قرار است که طبيعتاً، چندان قدر انقلاب را نميدانند. آنها برخوردي خونسرد و بيتفاوت با ميراث انقلاب دارند، و اين، عجيب است. از اين قرار که آشکارا، «آقازاده»ها براي رسالتي فراخوانده شدهاند، که اغلب براي آن ساخته نشدهاند.»
شرق در گزارشی از یاران بازداشتی دولت «پاكدست» احمدینژاد مینویسد: «خبر بازداشت حمید بقایی تداعی سادهای است از توالی فساد زنجیرهای در دولتهای نهم و دهم؛ دولتی که به تأکید رئیسش بنا بود دولت پاکدستان باشد و درواقع به مسیری خلاف پاکدستی رفت و حالا انبوهی از پروندههای فساد و تخلف به یادگار گذاشته و ردیفی از اسامی مسئولان بازداشتشده که یکیدرمیان در رسانهها منتشر شود. کارنامه دولت عدالتمحور محمود احمدینژاد روزها از سوی قوهقضائیه ورق میخورد، چندی پیش محمدرضا رحیمی راهی اوین شد و حالا قرعه فال به نام حمید بقایی افتاده. البته بماند اینکه بسیاری از نزدیکان مشایی و بقایی از یکی، دو سال پیش راهی زندان شده و دورههای محکومیت را پشتسر گذاشتند؛ همانها که به «حلقه انحرافی» معروف شده بودند. از اسامی و عنوان و نامها گذشته، بسیاری پروندههای تخلف مالی؛ از ماجرای اختلاس سههزار میلیاردی گرفته تا پرونده بابک زنجانی در همین دوره سیاسی اتفاق افتاده است.
نکته عجیبتر اینکه امضای چهار وزیر احمدینژاد نیز پای تأیید بابک زنجانی آمده و گویا سه نفر از این افراد تابهحال از سوی قوهقضائیه بازجویی شدهاند. زنجانی به روایت یکی از نمایندگان مجلس در گفتوگوهای اختصاصی با نمایندگان، خودش را آدم چند وزارتخانه معرفی کرده بود. نمره رفوزگی کارنامه تاریک محمود احمدینژاد به این زودیها تمامی ندارد و هردم از این باغ بری میرسد. حالا خبر داغ اینروزها، بازداشت حمید بقایی است؛ مردی که در دوره مدیریتش در سازمان میراث و مناطق آزاد کارنامه ضعیف و پرابهامی از خود بهجا گذاشت و جالب اینکه بسیاری از مدیران منصوب او پیشتر از او روانه زندان شده بودند؛ از معلم زبانش، گرفته تا بسیاری دیگر. در این گزارش بنا داریم روایت کوتاهی از یاران احمدینژاد ارائه دهیم؛ آنها که در چند سال گذشته، گذرشان به اوین افتاده یا اینکه پرونده تخلف و فسادشان در ردیف رسیدگی قضائی قرار دارد.»
نعمت احمدی، هم در یادداشتی برای این ورزنامه به بررسی حقوقی رأی کودکآزاری ناظم مدرسه پرداخته که در بخشی از آن میخوانیم: «پرسش برمیگردد به میزان و نوع مجازات؛ دو سال تبعید، دو سال محرومیت از فعالیت فرهنگی، آموزشی و ورزشی و صد ضربه شلاق و اینکه قضات محترم پرونده در تطبیق موضوع با قانون، به چه موادی استناد کردهاند. ذیل مواد ٢٣٣ تا ٢٣٦ قانون مجازات اسلامی آمده است. در این مواد از تبعید یا محرومیت از حقوق اجتماعی و در اینجا محرومیت از فعالیت فرهنگی، آموزشی و ورزشی خبری نیست، این نوع مجازاتها که قانونگذار از آنها تحت عنوان «مجازاتهای تکمیلی و تبعی» یاد کرده است، در ماده ٢٣ قانون مجازات اسلامی آمده است. بند الف ماده ٢٣ ، اقامت اجباری در محل معین و بند ت انفصال از خدمات دولتی و عمومی است که حسب تبصره ١ همین ماده، مدت مجازات تکمیلی بیش از دو سال نیست. البته باید در نظر داشت که مجازاتهای تکمیلی و تبعی در موردی است که فردی به حد قصاص یا مجازات تعزیری از درجه شش تا درجه یک محکوم شده باشد. ظاهرا در مجازاتهایی که جنبه حدودی دارد، محکومیت به مجازاتهای تکمیلی و تبعی موضوعیت ندارد.
پرسش حقوقی این است، مجازات اصلی این فرد چیست؟ مجازات صد ضربه شلاق برمیگردد به ماده ٢٣٤ قانون مجازات اسلامی که مقرر میدارد «در صورت عنف، اکراه یا دارابودن شرایط احصان، اعدام و در غیر این صورت صد ضربه شلاق است» یا مجازات موضوع ماده ٢٣٦ قانون مجازات اسلامی که مجازات «تفخیذ» را نیز صد ضربه شلاق تعیین کرده است.
درواقع مجازات صد ضربه شلاق یا برمیگردد به حدی که غیر عنف اکراه و شرایط عدم احصان یا... از آنجایی که در جرائم منافیعفت هرگونه تحقیق و بازجویی جهت کشف امور پنهان و مستور از انظار برابر ماده ٢٤١ ممنوع است، بالطبع اطلاعرسانی آن هم باید با نوعی پنهانکاری همراه باشد. اما این پرونده و شرایط خاص حاکم بر آن و اینکه وقتی موضوع برملا شد، خانوادهها در بهت و حیرت فرورفتند و احساس درمعرضخطربودن اطفال ذهن جامعه را مشغول کرد و گسترش حساسیت به فضای مجازی، خود دلیل مهمی بر این واقعیت است که جامعه تشنه اطلاعرسانی دقیق است. پرسش این است که آیا درواقع جرمی به وقوع پیوسته؟ نگاه به صد ضربه شلاق در حکم صادره، انطباق موضوع را با یکی از سه موردی که در بالا ذکر کردم میرساند. اما دو سال تبعید و دو سال محرومیت، آنهم در مجازاتهای موضوع «حد»، اطلاعرسانی بیشتری را طلب میکند. سخن آخر اینکه، کاش مسئول دادگاههای کیفری استان تهران که از قضات فرهیخته کشور است، در اطلاعرسانی این پرونده حساسیت خانوادهها را در نظر میگرفت که در پی آن اطلاعرسانی مناسبتری صورت گیرد، تا از بار ابهامی قضیه بین خانوادهها با مدیریت خبررسانی و توضیح مجازاتهای تعیینی، کاسته شود.»
روزنامه کیهان در صفحه سیاسی خود دو موضع مهم را مورد توجه قرار داده است. ابتدا انتخابات ترکیه که سرمقاله این روزنامه را به خود اختصاص داده و دیگری سخنان وزیر خزانه داری ایالات متحده امریکا که حرفهایی در خصوص برداشتن تحریمها و تبعات آن زده است. در سرمقاله امروز کیهان دلایل شکست اردوغان در انتخابات ترکیه برشمرده شده که یکی از مهمترین این دلایل از نظر نگارنده چنین است: «بخش مهمتر و موثرتر مسئله، به تحولات منطقهای و سیاست خارجی دولت ترکیه باز میگردد. ترکیه به رغم سیاست اعلامیاش در حوزه خارجی، مبنی بر صفر کردن تنشها با کشورهای منطقه، در حوزه سیاست خارجی، همچون سیاست داخلی، کارنامه قابل قبولی از خود به جای نگذاشته است. تلاش برای سرنگونی نظام سوریه به هر قیمت ممکن و حمایتهای پیدا و پنهان از تکفیریهای وحشی برای رسیدن به این هدف برای اردوغان و حزبش بسیار گران تمام شده است.
افشاگریهای دقیقه نودی (چند روز قبل از آغاز انتخابات) روزنامه جمهوریت درباره کمکهای تسلیحاتی اردوغان به تروریستهای تکفیری، تکذیب آن از سوی دولت و بلافاصله انتشار اسناد محکم این کمکها از سوی این روزنامه، دیگر برای مردم ترکیه شکی باقی نگذاشت که، دست اردوغان در دستهای خونآلود تکفیریها است. واکنش داوود اوغلو پس از انتشار تصاویر ویدئویی این کمکهای تسلیحاتی این بود: «این محمولهها را برای ترکمانهای سوری میفرستادیم...اصلا به کسی ربطی ندارد که داخل این محمولهها چه بوده است.»
کیهان همچنین در یکی دیگر از صفحات سیاسی خود به نقد سخنان رئیس جمهور در خصوص تحریمها پرداخته و در گزارش «ضعفهای مدیریتی را نمیتوان با بهانه تحریم پوشاند» مینویسد: ««منصور حقیقتپور» نماینده مردم اردبیل در مجلس شورای اسلامی در مصاحبه با خبرنگار کیهان گفت: نگاه معقول به مسائل این را به ما میگوید که تمام مشکلات با هستهای شروع نشده است که حال با توافق هستهای حل شود. حقیقتپور افزود: ما نمیتوانیم ضعف مدیریت را به مسائل هستهای و تحریمها ربط دهیم. وی خاطرنشان کرد: چرا هنوز جرأت قطع یارانه پردرآمدها را نداریم. آیا این مسئله هم مربوط به مذاکرات هستهای و تحریمها است؟!
نایب رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی در ادامه گفت: آیا ضعف تصمیم گیری در توزیع سبد کالا که منجر به یک آبروریزی بزرگ شد نیز به دلیل وجود تحریم هاست؟! حقیقتپور تصریح کرد: میبایست ضعف مدیریت و اشکالات برنامهریزیها را بهطور جدی رفع کنیم و اینگونه مسائل را به مذاکرات هستهای گره نزنیم. نماینده مردم اردبیل در مجلس شورای اسلامی افزود: هیچ کس منکر تاثیر تحریمها نیست ولیکن حدود 30 الی 40 درصد مسائل به وضع تحریمها مرتبط است و مابقی مسائل هیچ ارتباطی با تحریمها ندارد.»
ارسال نظر