پايگاه خبري تحليلي «پارس»- محسن مهدیان‬‎‏- مخالفان توکلی چند دسته اند. برخی برسر مصادیق اشکال دارند. مثلا عملکرد توکلی و وزارت زنگنه. اصلاح طلبان هم شاید به رفتار وی در ماجرای دادگاه مهدی هاشمی منتقد باشند.

گروه دوم انتقادشان به الف است. مخالفین الف نیز، هم در میان اصولگرایان هستند و هم اصلاح طلبان.

اما این دو گروه کم یا زیاد توکلی را به عدالتخواهی و آزادی طلبی می شناسند. انتقادشان سر جایش است اما منکر ازادی خواهی و عدالتخوهی وی نیز نیستند.

کسی با وجدان خود سر جنگ ندارد. مساله روشن است.

آزادی خواه کسی است که در دادگاه نیز کمتراز اتهام خود می گوید و تلاش می کند نگاه دستگاه قضایی به ساحت رسانه را تغییر دهد. و عدالتخواه کسی است که فراغ از گرایشان حزبی برای گرفتاری هم صنفی های خود تلاش کند. کسانی که با پاردمیانی توکلی آزاد شدند گواهند. دوستان نزدیکشان نیز فراموش نمی کنند.

البته گروه سومی نیز هستند که تعریف ضیق و تنگ نظرانه ای از ازادی و عدالت دارند که چون معدودند و خاص، محل بحث ما نیستند.

و اما بعد؛
چه کسانی کینه دارند؟

اول.کینه را از کجا می شود تشخیص داد؟
کینه وقتی خود را نشان می دهد که فرد وجدانش را کتمان کند. به همین دلیل دو گروه بالا فارغ از انتقادات تندی که به توکلی دارند عدالت خواهی و آزادی طلبی وی را تکذیب نمی کنند.

دوم. علت کینه چیست؟
در روایات داریم که مبارزه با نفاق کینه ایجاد می کند. جریانی که نفاق شان عیان شده باشد کینه بدل می گیرد. این جریان مقابل وجدان خود خواهد ایستاد.

سوم. ریشه کینه این گروه کجاست؟
آنجا که به اسم حزب اللهی گری قدرت گرفتند و اما توکلی ها نشان دادند این قرائت از حزب اللهی گری انحرافی است و حداقل های یک حزب اللهی از جمله ولایت فقیه را ندارد.

توضیح بیشتر نیاز ندارد. از جریان کینه باید تبرئه جست و البته مدارا کرد.

 توکلی

توکلی، قالیباف، یا لاریجانی؛ اصولگرایان از کدام اصولگرا بیشتر متنفرند؟!
توحید عزیزی‬‎‏- همانقدر که طرفداران سعید جلیلی از قالیباف متنفر بوده و هستند، طرفداران محمود احمدی‌نژاد نیز از احمد توکلی کینه به دل داشته اند و دارند. لاریجانی نیز متفقاً مورد تنفر ...است. نفرت اصولگرایان از یکدیگر آنچنان زیاد است که گاه در گفتارشان به نظر می‌رسد از سال ۸۸ به بعد، دشمن نظام جمهوری اسلامی ایران، همین اصولگراها هستند، نه موسوی و اعوانش و نه دول خارجی.

طنز تلخ ماجرا نیز اینجاست که هر وقت از اینان خواسته می‌شود تا برای مبارزه با جبهه‌ی متحدِ «اصلاحطبان + کارگزاران + هاشمیچی‌ها + براندازان نظام + ...»،  به یکدیگر نزدیک شوند و اتحاد کوچکی تحت همان نام اصولگرایی تشکیل دهند، یا شروع می‌کنند به اصولگرایی فحش دادن (و خود را تافته‌ای جدا بافته دانستن!) و یا می‌گویند که: اصولگرای واقعی ما هستیم و آن دیگران را اصلا داخل جریان اصولگرایی نمی‌دانیم!

بعضی معتقدند نفرت، برخاسته از ترس است؛ نفرتِ اصولگرایان اما، ریشه در عشق دارند! عشق به احمدی نژاد، عشق به جلیلی، یا عشق به یک ایران ایده‌آل (و رؤیایی)، باعث می‌شود که بعضی از این عشاق، از هر کسی که دنیای واقعی را به آنها گوشزد کند و بر عشق خیالیشان، خللی وارد کند، متنفر شوند.

اتفاقات سیاسی در ایران، فرصتی است برای مشاهده‌ی این تنفرها و اسف خوردن بر عمق نفوذ نفرت در افرادی که در واقع همگی باید در یک جبهه‌ی متحد، به نفع آرمان‌های انقلاب اسلامی، قرار گیرند. تبرئه‌ی (احتمالیِ) احمد توکلی از اتهام‌های وارده بر او، به ویژه اتهام «اقدام علیه نظام»، یکی از همین فرصت‌هاست.