پايگاه خبري تحليلي «پارس»- با بررسي انديشه‌هاي حضرت امام و قياس آن با آنچه به عنوان گفتمان و تفكرات جريان تجديدنظرطلب شناخته مي‌شود مي‌توان به بسياري از سؤالات پيرامون قرابت يا تعارض پدرخوانده‌هاي اين جريان با بنيانگذار انقلاب اسلامي حضرت امام پاسخ داد. 

يكي از موضوعاتي كه مي‌توان با بحث در مورد آن به تفاوت فاحش ديدگاه حضرت امام با تفكرات حاكم بر جريان تجديدنظرطلب رسيد، بحث درباره «سياست خارجه» جمهوري اسلامي و مذاكره با ايالت متحده امريكاست كه نخست ميزان پايبندي اين جريان به سيره و نظرات بنيانگذار حضرت امام را مشخص و بعد از آن چرايي تأكيد جماعت دگرانديش به «خط امامي بودن» را تبيين مي‌كند. 

  تفاوت نگاه تجديدنظرطلبان با حضرت امام (ره) به دموكراسي غربي
حضرت امام نه تنها نگاه مثبتي به جامعه غربي نداشته بلكه به شدت اخلاق و انسانيت آنها را هم مخدوش مي‌داند و در مقاطع مختلف از نوع زندگي غربي اينگونه انتقاد مي‌كند:«تربيت انسانى نيست. در غرب‏ تربيت حيوانى است. حكومت‌ها را مى‏‌گويم؛ ملت‌ها را نمى‌‏گويم. حكومت‌ها و پرورش‌هايى كه در حكومت‌ها هست، حكومت‌هاى انسانى نيست. غرب پيشرفت كرده، پيشرفت كرده در اينكه حيوان تربيت كرده! آلات قتاله درست كرده... حيوان درنده دارند درست مى ‌كنند. آلاتى هم كه درست مى‌‌كنند، همان چنگ و دندان حيوان درنده است؛ منتها به صدها هزار مرتبه بالاتر...» (ج8، ص96)

ايشان در جاي ديگر مي‌فرمايند: «شما گمان نكنيد كه غربي‌ها پيشرفت كرده‌‏اند. غربي‌ها در جهات مادى پيشرفت كرده‌‌اند؛ لكن معنويات ندارند... چنانكه مى‏‌بينيد كه هر يك از اين كشورها كه به اصطلاح پيشرفته‌تر هستند، بيشتر انسان‌ها را در فشار قرار مى‏‌دهند! ما [به‏] يك مملكت «پيشرفته» به اصطلاح خودشان كه عبارت از امريكاست، گرفتار بوديم و الان هم ممالك بسياري گرفتار همين مملكت «پيشرفته» هستند.» (ج8، ص108)

اين در حالي است كه چهره‌هاي وابسته به جريان مدعي اصلاح‌طلبي بارها كعبه آمال خود را غرب معرفي و از فضاي حاكم بر زندگي در غرب تعريف و تمجيد كرده‌اند. 

حضرت امام همچنين درباره دموكراسي در غرب هم آن را تنها يك شعار خالي از عمل مي‌داند و بيان مي‌كند: «... دموكراسى غربى‏اش فاسد است، شرقى‌‏اش هم فاسد است؛ «دموكراسي اسلامى» صحيح است و ما بعدها اگر توفيق پيدا كنيم، به شرق و غرب اثبات مى‏‌كنيم كه اين دموكراسي كه ما داريم، اين دموكراسي است، نه آنكه شما داريد و طرفدار سرمايه‌دارهاى بزرگ هستيد و نه اينكه آنها دارند و طرفدارهاى ابرقدرت هستند و همه مردم را در اختناق عظيم گذاشتند...» (ج6، ص460)

در شرايطي حضرت امام دموكراسي غربي را اينگونه تفسير مي‌كند كه عمادالدين باقي يكي از فعالان و محكومان فتنه 88 هم مانند ديگر دوستان خود اينگونه به ستايش امريكايي‌ها به عنوان مردمسالاري نگاه مي‌كند: «بهترين مردمسالاري، مردمسالاري به شيوه امريكايي‌هاست.» (روزنامه ياس نو 19/2/82)

از جمله افراد ديگري كه به صورت متناوب از تريبون‌هاي مختلف، از دموكراسي امريكايي‌ها گرفته تا فرهنگ مردم اين كشور را مورد تعريف و تمجيد قرار داده و لشكركشي‌هاي متجاوزانه نظاميان اين كشور به ديگر كشورها را مشروع جلوه داده، سعيد حجاريان از چهره‌هاي شناخته شده و مغز متفكر اين جريان است. وي در يكي از مواضع چالش‌برانگيز خود اعلام مي‌كند: «شعار امريكا ايجاد دموكراسي در همه جاي دنياست، چندين جا هم كه رفته اين كار را كرده است.» (23/6/82). 

وي در بحبوحه تصرف متجاوزانه خاك عراق توسط نيروهاي نظامي امريكا بدون اشاره به قتل‌عام مردم عراق توسط آنها به تطهير چهره امريكايي‌ها پرداخته و آرزو مي‌كند كه كاش امريكايي‌ها به ايران هم حمله نظامي كنند: «الان اين ايراني‌‌هايي كه به عتبات مي‌روند را ببينيد، من ديده‌ام كه بعضي‌ها با سربازان امريكايي عكس يادگاري مي‌گيرند و بر مي‌گردند و مي‌گويند كه اين سربازها خيلي آدم‌هاي خوبي هستند و به ما بسيار احترام مي‌گذارند! از امريكايي‌ها تعريف مي‌كنند. خيلي از زوار از امريكايي‌ها دفاع مي‌كنند. چه آدم‌هاي تروتميز و مؤدبي هستند! چه بهتر به ايران هم بيايند، امريكا منجي مي‌شود.»

فريفته شدن و شيفتگي نسبت به دموكراسي و مردمسالاري دكوري امريكا تنها به حجاريان خلاصه نمي‌شود و بسياري از وابستگان به اين طيف را شامل مي‌شود. عباس عبدي هم تأكيد مي‌كند:«امريكا سعي كرده تا نهادهاي دموكراتيك! را در عراق تأسيس كند...»(22/2/85). 

محمدخاتمي رئيس‌ دولت اصلاحات هم اينگونه به حمايت از لشكركشي امريكايي‌ها به عراق مي‌پردازد: «ايران دشمن امريكا نيست! و اين دو كشور داراي منافع استراتژيك مشتركي در عراق و افغانستان هستند.» (21/6/85)
  
 سازش با غرب 
يكي از محورهاي ثابت رفتاري جماعت تجديدنظرطلب از سال 76 تاكنون آن بوده كه جمهوري اسلامي ايران بايد به غرب اثبات كند كه به دنبال آرامش در منطقه است و نه پرورش تروريست در منطقه. آنها بر اساس همين تفكر در مسير اعتماد‌سازي براي غرب در بسياري از حوزه‌ها پرداختند و حتي حاضر شدند به مقامات سياسي امريكا وعده دهند كه از حمايت حزب‌الله و حماس دست بردارند و به جاي آن خواسته‌هاي اين كشور را در منطقه پياده‌سازي كنند. اما حضرت امام نظر ديگري در اين‌باره داشته و تأكيد مي‌كند كه فضا‌سازي غرب در مواجهه با فعاليت‌هاي منطقه‌اي و بين‌المللي جمهوري اسلامي ايران نبايد ما را در موضع انفعال و ضعف قرار دهد، ايشان در يكي از سخنراني‌هاي خود تأكيد مي‌كند: «بعضي مغرضين ما را به اعمال سياست نفرت و كينه‌توزي در مجامع جهاني توصيف و مورد شماتت قرار مي‌دهند و با دلسوزي‌هاي بي‌مورد و اعتراض‌هاي كودكانه مي‌گويند جمهوري اسلامي سبب دشمني‌ها شده است و از چشم غرب و شرق و ايادي‌شان افتاده است. كه چه خوب است به اين سؤال پاسخ داده شود كه ملت‌هاي جهان سوم و مسلمانان و خصوصاً ملت ايران در چه زماني نزد غربي‌ها و شرقي‌ها احترام و اعتبار داشته‌اند كه امروز بي‌اعتبار شده‌اند!...»

حضرت امام در جاي ديگري «نگاه به بيرون» و اميد داشتن به غرب براي مرتفع نمودن مشكلات داخلي را هم طرد و تأكيد مي‌كند كه نبايد به نظام سلطه دل بست و فريب وعده و وعيد‌هاي آنها را خورد: «...با توسل به دامن امريكا ضعف و ناتواني خود را برملا نسازيد و از گرگ‌ها و درنده‌ها براي شباني و حفظ منافع خود استمداد نطلبيد ابرقدرت‌ها آن لحظه‌اي كه منافعشان اقتضا كند شما و قديمي‌ترين وفاداران و دوستان خود را قرباني مي‌كنند و پيش آنان دوستي، دشمني، نوكري و صداقت ارزش و مفهومي ندارد. آنان منافع خود را ملاك قرار داده‌اند و به صراحت و در همه جا از آن سخن مي‌گويند...»

اين در حالي است كه جماعت تجديدنظرطلب به كمك رسانه‌هاي خود ماه‌هاست تلاش مي‌كنند جماعت ايراني را متقاعد بكنند كه براي رفع مشكلات اقتصادي و معيشتي بايد از اصول و آرمان‌هاي خود عدول كرده و لقاي صنعت هسته‌اي را به عطايش ببخشيم. 

    احياي هويت اسلامي 
همانطور كه اشاره شد يكي از مختصات فكري جماعت تجديدنظرطلب - آنطور كه در شعارها و موضعگيري‌هايشان چند ده بار تكرار شده – عدم حمايت از مسلمانان جهان و پشتيباني نكردن از جنبش‌ها و نهضت‌هاي مردمي در منطقه است، موضوعي كه با اصول شرعي و قانوني ما هم همخواني ندارد. 

اما ديدگاه حضرت امام در اين باره اينگونه است: «... من به صراحت اعلام مي‌كنم كه جمهوري اسلامي ايران با تمام وجود براي احياي هويت اسلامي مسلمانان در سراسر جهان سرمايه‌گذاري مي‌كند و دليلي هم ندارد كه مسلمانان جهان را به پيروي از اصول تصاحب قدرت در جهان دعوت نكند و جلوي جاه‌طلبي و فزون‌طلبي صاحبان قدرت، پول و فريب را نگيرد. ما بايد براي پيشبرد اهداف و منافع ملت محروم ايران برنامه‌ريزي كنيم. ما بايد در ارتباط با مردم جهان و رسيدگي به مشكلات و مسائل مسلمانان و حمايت از مبارزان و گرسنگان و محرومان با تمام وجود تلاش كنيم و اين را بايد از اصول سياست خارجي خود بدانيم. ما اعلام مي‌كنيم كه جمهوري اسلامي ايران براي هميشه حامي و پناهگاه مسلمانان آزاده جهان است و كشور ايران به عنوان يك دژ نظامي و آسيب‌ناپذير نياز سربازان اسلام را تأمين مي‌كند و آنان را به مباني عقيدتي و تربيتي اسلام و همچنين به اصول و روش‌هاي مبارزه عليه نظام‌هاي كفر و شرك آشنا مي‌سازد...»

جالب است بدانيم كه اصل 152 قانون اساسي هم در اين باره مي‌گويد: «سياست‏ خارجي‏ جمهوري‏ اسلامي‏ ايران‏ بر اساس‏ نفي‏ هرگونه‏ سلطه‏‌جويي‏ و سلطه‏‌پذيري‏، حفظ استقلال‏ همه‏‌جانبه‏ و تماميت‏ ارضي‏ كشور، دفاع‏ از حقوق‏ همه‏ مسلمانان‏ و عدم‏‌تعهد در برابر قدرت‏‌هاي سلطه‌‌گر و روابط صلح‌‌آميز متقابل‏ با دول‏ غير محارب‏ استوار است‏.»

به راستي سر دادن شعارهاي انحرافي نظير «نه غزه، نه لبنان جانم فداي ايران» و زير سؤال بردن سياست كلان جمهوري اسلامي ايران در حمايت از مردم سوريه، يمن، عراق، فلسطين و... با كدام بخش از تفكرات امام يا قانون اساسي همخواني دارد. 

   ضرورت تأكيد بر مباني اسلامي در سياست خارجه 
بنابر آنچه گفته شد و با بررسي دقيق رويكرد رسانه‌هاي زنجيره‌اي وابسته به اين جماعت مي‌توان مهم‌ترين ويژگي مورد وثوق تجديدنظرطلبان در حوزه سياست خارجه را «خوش‌بيني نسبت به نظام سلطه»، «تطهير چهره دولتمردان امريكا و ساير همپيمانان اين دولت»، «جانبداري از دولت‌هاي سركش، زورگو و متجاوز به شكل گسترده و فراگير در سطح رسانه‌ها» و «نگاه مثبت به مكتب‌هاي بومي غربي نظير سكولاريسم، ليبراليسم و پياده‌سازي مؤلفه‌هاي آن در كشور» دانست؛ نگاهي كه مخالف انديشه‌هاي حضرت امام بوده و آسيب‌هاي فراواني را براي كشور و مردم به همراه خواهد داشت. 

در ادامه بايد تأكيد كرد كه حضرت امام برقراري رابطه با غربي‌ها به هر قيمتي را هم نمي‌پذيرد و آن را هزينه‌زا توصيف مي‌كند: «ضرورتي نيست كه در چنين شرايطي ما به دنبال ايجاد روابط و مناسبات گسترده باشيم، چراكه دشمنان ممكن است تصور كنند كه ما به وجود آنان چنان وابسته و علاقه‌مند شديم كه از كنار اهانت به معتقدات و مقدسات ديني خود ساكت و آرام مي‌گذريم. آنان كه هنوز بر اين باورند و تحليل مي‌كنند كه بايد در سياست و اصول و ديپلماسي خود تجديدنظر نماييم و ما خامي كرده‌ايم و اشتباهات گذشته را نبايد تكرار كنيم و معتقدند كه شعارهاي تند يا جنگ سبب بدبيني غرب و شرق نسبت به ما و نهايتاً انزواي كشور شده است...» ايشان همچنين مي‌فرمايد: «... من باز مي‌گويم همه مسئولان نظام و مردم ايران بايد بدانند كه غرب و شرق تا شما را از هويت اسلامي‌تان- به خيال خودشان- بيرون نبرند، آرام نخواهند نشست. نه از ارتباط با متجاوزان خشنود شويد و نه از قطع ارتباط با آنان رنجور...». 

آنگونه كه به اختصار بيان شد نگاه جريان مشهور به تجديدنظرطلب با آرا و انديشه‌هاي حضرت امام- حداقل در بعد سياست خارجه و نگاه به غرب- تناقضات فاحشي داشته و اين شائبه را تبديل به يقين مي‌كند كه تأكيد بر راه و خط امامي بودن توسط اين جريان تنها كاربرد تبليغاتي و سياسي داشته و وسيله‌اي براي تسخير مراكز قدرت است.