اوباما در حال پیروی از الگوی کیسینجر است
همزمان با رسیدن ایران و ۱+۵ به تفاهم در مذاکرات هستهای که با انتقادات تند جمهوریخواهان و برخی اعضای حزب دموکرات آمریکا نیز مواجه شده، آمریکا در مسائل دیگر منطقه در حال حمایت از متحدان سنتی خود در برابر ایران است. فایننشال تایمز در تحلیلی، رویکرد اوباما را بسیار شبیه الگوی کیسینجر برای حل مسائل سیاست خارجی امریکا میداند.
به گزارش پارس به نقل از «تابناک»، مهمترین اعتراض به سیاست خارجی باراک اوباما رئیسجمهور ایالات متحده در سالهای گذشته، اتهام رفتار سادهلوحانه وی بوده است، ولی به باور ادوارد لوس، تحلیلگر ارشد مسائل ایالات متحده در فایننشال تایمز، گذر زمان نشان داده که اوباما در سیاست خارجی قابلیتهایی در حد هنری کیسینجر از خود نشان داده که از وی به عنوان واقعگراترین شخصیت دیپلماسی آمریکا نام برده میشود.
نومحافظهکاران و لیبرالهای آمریکایی هر دو مدعی هستند که ویژگیهای داخلی دولتهای دیگر را در سیاست خود در قبال آنها در نظر میگیرند. کیسینجر از این رویه پیروی نمیکرد. اوباما هم هر چه بیشتر در این مسیر گام برمیدارد، فرصتهای بیشتری برای خود ایجاد میکند. این علامت خوبی برای اوباماست که در سالهای گذشته، این مسأله را یاد گرفته است.
اصلیترین مثال در این باره، رویکرد اوباما به خاورمیانه از سال ۲۰۰۹ به این سوست. او در سال ۲۰۰۹ به قاهره رفت تا آغاز فصلی جدید را در روابط بین منطقه و غرب اعلام کند؛ هرچند سخنرانی وی یک موفقیت بود، به سرعت فراموش شد. اکنون میل اوباما به سخنرانی کمتر ولی انگیزه وی برای اقدام بیشتر شده است. معیار خوب برای این قضاوت، چهارچوبی است که به تازگی در مذاکرات هستهای با ایران به دست آمده است.
اما به رغم همه فشارهای منتقدان اوباما، تفاهم با ایران هیچ اشارهای به ادعای آنها مبنی بر حمایت ایران از تروریسم و یا سیاست داخلی در ایران ندارد و بر محدود کردن بلندپروازیهای هستهای ایران متمرکز شده است. همچنین هیچ اشارهای به حمایت ایران از حوثیهای یمن و یا دیدگاه ایران بر به رسمیت نشناختن اسرائیل نیز نشده است. این رفتاری منطقی است. اگر اوباما بر هر یک از این مسائل اصرار میکرد، تفاهم با ایران به دست نمیامد؛ هرچند هنوز توافق هستهای با ایران نهایی نشده است.
در این مسیر اوباما به جوهر دیپلماسی توجه دارد؛ وقتی دو دشمن پای میز مذاکره میروند، هیچ یک از آنها به همه خواستههای خود نخواهند رسید. همین قاعده درباره توافقات اخیر اوباما با کوبا هم صادق است؛ هرچند کیسینجر منتقد تفاهم اوباما با ایران است و آن را ضعیف میداند، اوباما در حال پیروی از همان روش دیپلماسی کیسینجر است.
در سال ۱۹۷۲، کیسینجر جهان و از جمله نیروهایی که دائما درباره خطر کمونیسم به جامعه وحشت را القا میکردند، با دیدار با مقامات چین شوکه کرد. از نظر مخالفان، سند توافق آمریکا و روسیه یک سند مفتضح و غیراخلاقی بود، زیرا نه به مسائل داخلی چین اشارهای داشت و نه خواستار ماجراجوییهای چین در جهان سوم شده بود، ولی همین اقدام کیسینجر با جدا کردن چین از شوروی، راه را بر پیروزی آمریکا در جنگ سرد باز کرد و اگر نیکسون و کیسینجر به انتقادات مخالفان تن داده بودند، پیروزی در جنگ سرد برای امریکا به دست نمیآمد.
اوباما شاید بدون اینکه خود آگاه باشد، الگوی کیسینجر را در خاورمیانه در پیش گرفته است. همزمان با تفاهم با ایران، اوباما حمایت خود از رقبای ایران را هم تشدید و حمایت نظامی سالیانه ۱.۳ میلیارد دلاری از مصر را تجدید کرد. وی همچنین حمایت از حملات هوایی عربستان به یمن را افزایش داد و از تشکیل یک ائتلاف نظامی متشکل از نیروهای رقیب ایران، پشتیبانی کرد و ماه آینده در کمپ دیوید از سران عرب پذیرایی خواهد کرد.
این همان رویکرد سنتی موازنه قوا در خاورمیانه است. اوباما همزمان اقداماتی انجام داده که طرفین شکاف ایجاد شده در خاورمیانه از بخشهایی از این اقدامات منتفع خواهند شد. اوباما به جای اینکه تلاش کند ارزشهای آمریکایی را بر خاورمیانه تحمیل کند، به دنبال این است که خاورمیانه نتواند مشکلات خود را به خارج از منطقه منتقل کند. در مبارزات انتخاباتی در سال ۲۰۰۸، اوباما مدعی این بود که برتری اخلاقی و ایدئولوژیک آمریکا در جهان را تجدید خواهد کرد. این در حالی بود که آمریکا در دوره بوش هم به همین بهانه به خاورمیانه رفته بود و شکست خورد. بسیاری از مشاوران بوش تصور میکردند که میتوانند یک دموکراسی مطلوب خود را در عراق ایجاد کنند.
روش اوباما و کیسینجر در جنگ با داعش نیز به کار گرفته شد. بنا بر آمار وزارت خارجه آمریکا، تعداد حملات تروریستی در خاورمیانه در سال اول ریاست جمهوری اوباما، ۱۶۰۰ مورد بوده و در سال ۲۰۱۳، تقریبا سه برابر شده و به ۴۶۵۰ مورد رسیده است؛ هرچند اسامه بن لادن رهبر القاعده کشته شده، تهدیدات به مراتب پیچیدهتری را ایجاد کرده است. فرستادن سربازان آمریکایی به جنگ داعش ممکن است به یک مخمصه جدید منجر شود. در عین حال، اتکای به نیروهای عراقی آموزش دیده توسط مربیان آمریکایی برای جنگ با داعش نیز ترجیح دادن خیال بر تجربه است.
اگر ایالات متحده به دنبال این است که بدون هزینه کردن جان سربازان آمریکایی با داعش بجنگد، باید به نیروهای محلی قدرتمندی تکیه کند که توانایی انجام این کار را دارند. به همین سبب است که در جایی مانند عراق نیروهای مردمی شیعه و پیشمرگههای کرد این مسئولیت را بر عهده گرفتهاند و در سوریه این بشار اسد است که در حال مبارزه با داعش است.
این روش پیشبرد سیاست خارجی آمریکا ممکن است مخالفتهای جدی را در آمریکا رقم بزند. کیسینجر نیز چنین مخالفتهایی را تجربه کرد؛ هرچند در مواردی، استحقاق آن را هم داشت، آن چیزی که اهمیت دارد، نتیجه نهایی است. ارزشهای آمریکایی از دید آنها قابل تحسین هستند و همه دنیا آن را میپسندند، ولی گاهی برای عملی شدن آنها، بهتر است به آنها بیتوجهی شود.
ارسال نظر