پايگاه خبري تحليلي «پارس»- محمدرضا يل- فارغ از لحن جنگ طلبانه تیتر  فوق، باید گفت مسئله جنگ با رژیم صیونیستی در شرایط کنونی باید به عنوان یک موضوع مورد بحث و گفت و گو قرار گیرد تا دستاوردها و هزینه های آن مشخص گردد.

طی سه سال اخیر، جبهه های جدید(مقاومت و تکفیر)  نزاع در کشور های منطقه گشوده است که هر دو جبهه با نام اسلام در مقابل یکدیگر ایستاده اند و خسارات های انسانی و مالی فراوانی را بر یکدیگر وارد می آورند. جان و مال و امکانات مسلمان(با هر طیف و مذهبی) از بین می رود و جهان اسلام به سوی نا امیدی و تضعیف پیش می رود. البته بدیهی ست که جبهه تکفیر در خدمت سران «غربی-عبری» خود و با خیانت شیوخ عرب شکل گرفته و گسترش می یابد ولی در این بین نباید از ذهنیت جامعه مسلمین و صف بندی های اجتماعی متاثر از نزاع های سه سال اخیر غفلت نمود. نباید فراموش نمود عموم جامعه، همیشه بر اساس تحلیل های عمیق تصمیم نمی گیرند. ریخته شدن خون نزدیکان و خسارات مالی و از دست دادن امنیت و خود به خود بدبینی و نا امیدی و گاه کینه تولید می کند و البته این بدبینی، حق محور نیست بلکه احساسات اجتماعی مبنای تصمیم گیری می شود و خود به خود صف بند های تغییر می کند.

 در هر صورت نزاع با بمباران خبری رسانه های عربی تا حد زیادی به جنگ شیعه و سنی تبدیل شده است و برآیند نهایی ادامه درگیری های منطقه، تامین امنیت اسراییل و سود ناشی از خرید اسلحه های غربی و شرقی برای آنان و سرگرم کردن جهان اسلام به خود است و این یعنی دقیقا نقطه مقابل وحدت اسلامی. در یک کلام باید گفت یکی از مهم ترین قربانی های اصلی، 3 سال جنگ در جهان اسلام، وحدت و خدشه وارد شدن به  به تلاش های ده ها ساله براي گسترش وحدت اسلامی در بین جوامع بوده است.

بطور کلی یکی از محورهای اصلی وحدت، علاوه بر تاکید بر اعتقادات مشترک، وجود دشمنی مشترک است. جمهوری اسلامی از ابتدا تا به امروز با تاکید بر راهبرد دشمن مشترک در حمایت از جریان مقاومت فلسطین تا حد زیادی توانسته است وجه فرامذهبی و وحدت آفرین خود را حفظ کند ولی درگیری های سه سال اخیر حتی باعث شد یکی از گروه های مطرح فلسطینی همچون حماس در صف بندی های جدید منطقه در کنار مخالفان اسد بایستد و  روابط حسنه خود با تهران را قربانی اختلافات پیش آمده در سوریه نماید.

البته گذشت زمان و پایدار شدن نسبتی از امنیت در منطقه و مدیریت بحران در سوریه و همچنین عراق توسط محور مقاومت، روند سریع تغییر صف بندی ها را کنترل نمود لکن همچنان بستر و ذهنیت جنگ مذهبی در منطقه گسترده است.

در این بین سئوال اینجاست که آیا راهبرد قدیمی جمهوری اسلامی در حمایت از فلسطین که از آن به  عنوان تاکید بر دشمن مشترک یاد میشود، می تواند دوباره به ترمیم وحدت و یکپارچگی جوامع اسلامی کمک کند؟

یقینا شروع جنگ تمام عیار بین اسراییل با لبنان و سوریه هزینه های بسیاری خواهد داشت لکن دستاورد مهم این اتفاق را می توان در دو بعد بررسی نمود:

1.    برجسته شدن اسراییل به عنوان دشمن مشترک و برگشت نگاه از درون به بیرون جهان اسلام
2.    آشکار شدن ماهیت گروه های تکفیری و ایجاد تناقض هویتی در ساختار آنان
3.    تاثیرپذیری امنیت اقصادی جهان

قطعا جنگ با اسراییل در ترمیم وحدت و تغییر صف بندی های موجود در خاورمیانه موثر خواهد بود به خصوص هنگامیکه جوامع اسلامی، حزب الله و نیروهای مقاومت و در راس آنها جمهوری اسلامی را در صف اول مبارزه با دشمن درجه یک خود ببینند. اینکه مرزهای مذهبی شکسته شود و خون شیعیان برای مقابله و دفاع از حیثیت مردم اکثرا اهل سنت فلسطین ریخته شود زیربنای تحلیل های جنگ مذهبی را می لرزاند، مضاف بر اینکه امنیت اسراییل موضوعی نیست که غرب و سران خود فروخته عرب بتوانند سه سال آن را تحمل کنند.

افزایش حساسیت سیاسی حاصل از جنگ دو لبه دارد یا به درگیری تمام عیار دنیای اسلام با غرب منجر می گردد و یا غرب با به رسمیت شناخته شدن قدرت جهان اسلام، همه تلاشها برای اتمام بحران را انجام می دهد و در این بین، «امتیاز گیری مطلوب» نیز سهم جهان اسلام خواهد شد. ثمره هر دو اتفاق، افزایش عمق وحدت و اعتماد جهان اسلام حول دشمن مشترک و از بین رفتن مرزهای مذهبی خواهد بود.

در این بین، جبهه تکفیر دوراه بیشتر نخواهد داشت، یا «همراهی با جریان مقاومت» که این خود شکستی آشکار برای آنان تلقی می گردد که بعید به نظر می رسد و یا «ادامه درگیری با جبهه مقاومت» که این موضوع خود به خود آنان را در جبهه صهیونیستی و غرب نشان می دهد و حجاب شعارهای ضد اسراییلی آنان را برباد خواهد داد.

البته بروز «تناقضات گسترده بین سطوح پایین تر تکفیریون» نیز نتیجه دیگری است که در صورت وقوع جنگ بین جریان مقاومت و اسراییل، بدست خواهد آمد. این اشتباه است که سران و و فرماندهان تروریست های منطقه را با سربازان و رده های پایین تری که بعضا با نیت جهاد برای خدا وارد عرصه شده اند، مقایسه کنیم.

در صورت وقوع جنگ با اسراییل سئوالات و شبهات نیز در بین پیاده نظام تکفریون رواج بیشتری خواهد یافت و حذف و نافرمانی نیز ابعاد بیشتری خواهد یافت. بطور کلی روند اقناع برای مبارزه در بین جوامع اسلامی و در بین تروریست ها کند تر و کند تر خواهد شد.

البته ناامنی در منطقه نفت خیز خاورمیانه، بازارهای جهانی و بحران آفرینی نفتی اخیر را نیز بی نصیب نخواهد گذاشت. درگیری غرب، بصورت مستقیم در درگیری همه منافع آنان را منطقه حتی امنیت خلیج فارس را نیز بی تاثیر نمی گذارد و با توجه به شرایط خاص منطقه و برگ برنده یمن در جنوب عربستان و حاشیه خلیج فارس اوضاع بسیار پیچیده تر خواهد شد.

در این بین، غرب نمی تواند پیش بینی درستی از عواقب اجتماعی تقابل جهان اسلام و غرب در  سراسر جهان اسلام و شکل گیری فرآیندی جدید همچون نهضت های مردمی و ضد استکباری داشته باشد. قطعا تحلیل گران  غربی نیز به خوبی از پیچیدگی احتمالات پیش رو در صورت خروج درگیری از درون جهان اسلام به خارج از آن واقفند و تمام تلاش خود را برای جلوگیری از فراگیر شدن درگیری خواهند کرد که این مهم جز با امتیازگیری مطلوب و تعمیق اقتدار جهان اسلام حول  توجه به «وحدت اسلامی» در جوامع اسلامی به اتمام نخواهد رسید.

تمام مطالب بالا صرفا احتمالاتی است که باید مطرح گردد و مورد بحث و گفت و گو قرار گیرد تا ظرفیت های محور مقاومت احصا و گزینه های روی میز بیشتری برای انتخاب شناخته شود. البته نباید فراموش کرد استمرار درگیری هرچند محدود با اسراییل نیز در راستای وحدت حول جریان مقاومت و انزوای تکفیر در منطقه مطلوب تلقی می گردد.