پايگاه خبري تحليلي «پارس»- رضا مقدسي- 2 واقعه تلخ در تاريخ انقلاب اسلامي موجب بروز شکاف هاي اجتماعي شدند؛ يکي در سال هاي آغازين انقلاب که ابوالحسن بني صدر در پيوند با منافقين به رويارويي با شهيد مظلوم بهشتي و روحانيت انقلابي و مبارز پرداخت و متاسفانه آحاد جامعه را با دروغ هاي خود فريفت و دچار سردرگمي و دو دستگي کرد و ديگري فتنه سال 88 که با دروغ تقلب در انتخابات توسط ميرحسين موسوي و مهدي کروبي کليد خورد و صفوف جامعه را رودرروي يکديگر و مقابل نظام اسلامي قرار داد . هر دو واقعه داراي نقاط مشترک و عبرت هايي هستند که بايد مورد تامل اهل نظر قرار گيرد.

دروغ و فريبکاري منشاء دو واقعه
اول اينکه" دروغ "و "فريبکاري" منشاء هر دو واقعه است؛ بني صدر در آن سال ها بي محابا و خيره سرانه سيل تهمت ها را به سيد مظلوم بهشتي نسبت مي داد که دردمندانه بخشي از اين اتهامات واهي توسط گروهي از مردم باور شده بود. مخالفان شهيد بهشتي در شعارهاي خود او را به کشتن مرحوم آيت ا... طالقاني ، بهره مندي از ثروت و خانه آنچناني و... متهم مي کردند تا جايي که امام راحل پس از شهادت آن بزرگوار ويژگي بارز آيت ا... دکتر بهشتي را مظلوميت او دانستند و درباره آن عزيز سفرکرده فرمودند: اين آقاي بهشتي مسلمان، متعهد، مجتهد، اين چه کرده بود که تو تاکسي مي نشستي، مي ديدي که دو نفر آدم به هم مي رسند يک حرفشان فحش به اوست؟! تو اجتماعات، يک دسته اي مرگ بر کي [بهشتي]، طالقاني را تو کشتي مي گفتند و بعد تصريح کردند: آنچه که من راجع به ايشان متاثرهستم و شهادت ايشان درمقابل آن ناچيز است، مظلوميت ايشان در اين کشور بود.

همين گونه در سال 88 نيز سيل دروغ پردازي ها، باورهاي مردم را نشانه رفت. برخي از دروغ ها آنقدر آشکار و مضحک اند که عقل را مستاصل مي کند؛ به عنوان مثال خاطره اي که نمايندگان ديدارکننده با آقاي کروبي نقل مي کنند که : کروبي مدعي شد صندوق هايي را از روسيه وارد کشور کرده اند که دو لايه است و پيش از انتخابات لايه خارجي آن را با راي به احمدي نژاد پر کرده اند و روز انتخابات مردم راي خود را به لايه دروني انداخته اند که به دليل وجود ماده اي خاص در جداره لايه اول و دوم راي هاي لايه دروني از بين رفته و حل شده است و زماني که صندوق ها را باز کرده اند فقط آراي احمدي نژاد درون آن بوده است!

جالب اينکه افرادي همچون آقايان تاج زاده و آخوندي که هر دو سابقه معاونت سياسي وزارت کشور را در دولت هاي مختلف دارند صراحتا گفتند امکان هيچ تقلبي در انتخابات وجود ندارد اما اين نوع اظهارات هيچگاه و به عمد مورد توجه قرار نگرفت.

مقدم دانستن خواسته ها و تمايلات شخصي بر منافع مردم و نظام
دومين نکته اي که حائز توجه است و عوامل اين دو واقعه به شدت تحت تاثير آن بودند "منيت ها "و "خود محوري ها" و مقدم دانستن خواسته ها وتمايلات شخصي بر منافع مردم و نظام اسلامي است. اين ويژگي در ابوالحسن بني صدر چنان پررنگ و بزرگ بود و چنان "منيت" خود را وسط معرکه قدرت آورده بود که امام راحل عتاب گونه به او فرمودند: "هي نگوييد من ،اين من که مي گوييد شيطان است". آنها که به خاطر دارند، مي دانند که سخنراني هاي بني صدر، سراسر مشحون از "من" گفتن هاي مکرر بود. عوامل کودتاي آمريکايي، انگليسي سال 88 نيز چنين بودند. در روز 22 خرداد با وجود آنکه هنوز ساعاتي از انتخابات باقي بود ساعاتي قبل از پايان موعد قانوني راي گيري اعلام پيروزي کردند و تا آخر براي دفاع از منيت خودشان در مقابل مردم ،نظام و رهبري ايستادند.

ميدان داري منافقين
سومين نکته برجسته اين دو رويداد مربوط به" ميدان داري منافقين " است. در فتنه بني صدر، واقعه چهاردهم اسفند سال 59 در دانشگاه تهران، نقطه عيان شدن ميدان داري منافقين و بريدگان از انقلاب بود. در آن ماجرا منافقين و ضد انقلاب عملا و علنا به عنوان پياده نظام رئيس جمهور وقت به ميدان آمدند و صحنه سخنراني بني صدر در دانشگاه تهران را اداره مي کردند. بني صدر هم تماما گوش به فرمان آنها عمل مي کرد .اين وابستگي و پيوند با منافقين تا آنجا پيش رفت که بني صدر حاضر نشد خيرخواهي و دلسوزي امام(ره) را در مورد خودش بپذيرد و سرانجام هم در لباس زني بزک کرده همراه رهبر منافقين از کشور گريخت.

فتنه 88 نيز چنين بود؛ منافقين با نفوذي که از قبل به ستادهاي دو کانديداي معترض پيدا کرده بودند عملا از يک طرف براي مقاومت و کوتاه نيامدن نامزدهاي متوهم تلاش مي کردند و از سويي ديگر ميدان دار آشوب ها و هرج ومرج خياباني بودند. وجود چهره هاي شناخته شده اي همچون اردشير امير ارجمند در ستاد موسوي و يا وابستگان به سرويس هاي اطلاعاتي غرب در ستاد کروبي و نيز اظهارات و ذوق زدگي سران گروهک نفاق و جريان هاي ضد انقلاب ، به خوبي گوياي نقش آنها و منافعي که نصيب دشمنان قسم خورده ايران اسلامي مي کردند، هست.

عدم تمکين به قانون
چهارمين نکته را شايد بتوان در" تمکين به قانون "جستجو کرد. تاريخ انقلاب به خوبي رفتارهاي فرا قانوني و غيرقانوني اولين رئيس جمهور انقلاب اسلامي را به خاطر دارد. در همان ماجراي 14 اسفند سال 59 به دنبال اعتراض هاي گسترده مردم و شخصيت هاي ديني و انقلابي به مواضع ضد اسلامي و ضد انقلابي بني صدر، حضرت امام بيانيه 10 ماده اي صادر کردند و همه مسئولان را به حفظ حرمت يکديگر و کنارگذاشتن اختلافات و پرهيز از سخنراني هاي تحريک کننده دعوت کردند . همچنين هيات سه نفره اي مرکب از نماينده حضرت امام ، رئيس جمهور و مجلس مامور رسيدگي به اختلافات شدند. بني صدر اما به رفتارهاي غير قانوني و سخنراني هاي اختلاف افکن خود ادامه مي داد تا آنجا که حضرت امام به صراحت عليه رفتارهاي غير قانوني رئيس جمهور وقت موضع گرفتند و با تاکيد بر تعيين حدود اشخاص خطاب به بني صدر فرمودند: " نمي شود از شما پذيرفت که ما قانون را قبول نداريم. غلط مي کني قانون را قبول نداري قانون تو را قبول ندارد".

در ماجراي فتنه 88 هم رفتارهاي غير قانوني و برتر پنداري خود از قانون را در نامزدهاي معترض شاهد بوديم . با وجود آنکه رهبري همه گونه همراهي و گشايش قانوني را براي رسيدگي به اعتراضات مد نظر قرار دادند و دستگاه هاي نظارتي را ملزم به رسيدگي حقوق معترضين کردند لکن نامزدهاي معترض حق خود را فراتر از قانون مي دانستند و به چيزي کمتر از ابطال انتخابات راضي نبودند. در اين ماجرا هم رهبر معظم انقلاب حاضر به کوتاه آمدن از قانون نشدند و "مجاري قانوني را تنها مسير رسيدگي به شبهات مطرح شده "خواندند و تاکيد کردند :" بنده زير باربدعت هاي غيرقانوني نمي روم ".

بدون شک بررسي جزئيات بيشتر اين دو رويداد نقاط مشترک و درس آموز بيشتري به دست خواهد آورد اما از حوصله اين يادداشت کوتاه خارج است و قصد نگارنده صرفا از اين يادآوري، تاکيد بر هوشياري ما و عبرت گرفتن از رويدادها به اعتبار "فاعتبرو يا اولي الابصار" بود.

سرانجام متفاوت و درس آموز
دو رويداد ياد شده سرانجامي متفاوت و البته درس آموزتر دارند؛ در ماجراي اول به موازاتي که هنجارشکني هاي جريان آشوب طلب و زياده خواه بني صدر تداوم داشت حضرت امام با دعوت مسئولان و مردم به وحدت و پرهيز از اختلافات عملا به جريان مذکور فرصت دادند تا ماهيت خود را براي مردم بيشتر افشا کنند تا آن زمان که مجلس شوراي اسلامي طرح عدم کفايت رئيس جمهور را به تصويب رساند. اين موضع انقلابي مجلس با استقبال مردم و درک صحيح آنها از واقعيت بي کفايتي رئيس جمهور وقت همراه شد فتنه بني صدر البته پايان دردمندانه تري هم داشت و آن حادثه خونبار انفجار دفتر مرکزي حزب جمهوري اسلامي و شهادت مظلومانه آيت ا... بهشتي و 72 يار انقلاب بود که بيش از هرچيز ماهيت جريان نفاق را افشا کرد. پس از آن حادثه تلخ آنها که از بني صدر حمايت مي کردندگرچه دير هنگام اما سرانجام به دروغ هاي بني صدر و اتهامات بي اساسي که او و جريان رسانه اي اش به پيشگامي روزنامه" انقلاب اسلامي "وهفته نامه "مجاهد" وساير نشريات همسو به آن دامن مي زدند، پي بردند.

در فتنه88 نيز سير روشنگري جامعه با سعه صدر کم نظير رهبر فرزانه انقلاب و به سيره سلف ايشان رقم خورد. سخنراني 29 خرداد رهبر انقلاب براي بسياري از مردم فصل الخطاب شد و بسياري از همان تاريخ صف خود را از جريان زياده خواه و آشوب طلب جدا کردند . دلسوزان انقلاب در روزهاي فتنه جديد نگران رويدادي مشابه 7 تير سال 60 بودند که مبادا خسارات جبران ناپذيري را متوجه نظام اسلامي کند اما "باطل السحر" فتنه آمريکايي و انگليسي سال 88 شد، "بصيرت "به بارنشسته مردم ايران اسلامي بود که نقشه شوم دشمنان را ناکام گذاشت. انقلاب اسلامي بار ديگر به برکت عشق ورزي مردم به مکتب حسين بن علي(ع) و مددخواهي از عاشورا در 9 دي ماه 88 حياتي دوباره يافت و تجديد عهد تاريخي امت با آرمانهاي انقلاب و حمايت جانانه از ولي فقيه طومار فتنه گران را درهم پيچيد و توطئه خائنان را بي اثر کرد.البته اين نه بدان معناست که هزينه هاي فتنه سال 88 را کم و کوچک بشماريم که در حوادث تلخ آن سال خون بيگناهاني به زمين ريخت ، کساني در راه دفاع از انقلاب مظلومانه به شهادت رسيدند و يا به افتخار جانبازي نايل آمدند وخسارت هاي فراواني به بار آمد و از همه بدتر دشمن خيره سر به نتايج دشمني خود اميدوارتر شد؛ لکن مردم با بيداري و حضور خود تداوم انقلاب و راه امام را بيمه کردند.