سیاست و کار سیاسی پر از فراز و نشیبه. افت و خیز داره. بر این اساس سیاستمدار باید قابلیت انعطاف در برابر شرایط مختلف رو داشته باشه. اگه سیاستمدار اسیر احساسات و هیجانات شد، احتمال بروز اشتباه و تصمیم غیرعقلانی و هیجانی بسیار زیاده.

 برخلاف تلاش بعضی دوستان و حامیان میرحسین موسوی که سعی دارند چهره ای منطقی و عقلانی ازش نشون بدن، میرحسین اسیر هیجانات شد. کار از دستش در رفت. دیر آمد و زود رفت. گیرم شب انتخابات حالا بخاطر فضای هیجانی حرفی زد که بشه یه جورایی توجیهش کرد، اما ادامه این هیجانات رو نمیشه به هیچ وجه توجیه کرد. موسوی این حالت رو تا ماه ها بعد از انتخابات هم داشت و حاضر نشد حتی یک پیشنهاد رو هم برای حل منازعه قبول کنه. این لجبازی و اصرار بر خواسته های خود، اصلا عقلانی نیست. مخصوصا در میدان سیاست که عرصه تعامل و انعطاف و تصمیم گیری هست.

میرحسین رو مقایسه کنید با هاشمی رفسنجانی. واکنش میرحسین رو هم مقایسه کنید با واکنش هاشمی. بلایی که بر سر هاشمی در 16 سال گذشته اومد، بر هیچکس حتی میرحسین هم نیامد. هاشمی در دوره اصلاحات له شد. بیچاره اش کردند، از مجلس بیرونش آوردند. کتاب و مجله علیهش منتشر کردند. در دوره احمدی نژاد هم که دیدیدم. احمدی نژاد پیروزی هایش را مدیون ایجاد دو قطبی احمدی نژاد هاشمی بود. در مناظرات هم اصلا موسوی رو حساب نکرد و همه کاره رو هاشمی معرفی کرد! حالا به اینها اضافه کنید برکناری از ریاست مجلس خبرگان و رد صلاحیت در انتخابات اخیر وانواع و اقسام مصاحبه ها و ادعاها علیهش ....

واکنش هاشمی در برابر همه اینها چی بود؟ این واکنش ها رو با واکنش های موسوی مقایسه کنید. سیاستمداری که بعد از سالها یه شبه بیاد و یه شبه هم همه چیز رو خراب کنه، که هنری نداره. آدم باید با شرایط مختلف جوری کنار بیاد که به تدریج فضا رو برای خودش آماده کنه

با وجود همه نقدهایی که به هاشمی وارده، انصافا این صبر و تحمل در برابر تخریب ها و انتقادها و انعطافش با شرایط مختلف، قابل تقدیره. ادعای غلطی نیست اگه بگیم که هاشمی با همین صبر و تحملش، کاری کرد که دوباره به قدرت بازگشت!

خلاصه فرق سیاستمدار عاقل و سیاستمدار هیجانی اینجا مشخص میشه.