پايگاه خبري تحليلي «پارس»- سيد محسن ميرشمسي و محمد جواد اخوان دو فعال رسانه اي و صاحبنظر در سياست داخلي در دو يادداشت جداگانه پاسخ هايي را به نامه جديد علي مطهري به روحاني داده اند كه در ذيل مي آيد:

درخواست از کسی که خود را "متخصص در امنیت ملی" می‌داند، برای شکستن حصر کسانی که "امنیت ملی" را به مخاطره انداختند

سيد محسن ميرشمسي- می‌خواهم در اندازه خودم به استدلال‌های بی‌پایه و اساس علی مطهری در این نامه پاسخ بدهم.

مطهری: حصر خانگی موسوی و کروبی برخلاف اصول متعدد قانون اساسی است.
اصل 176 قانون اساسی مصوبات شورای عالی امنیت ملی را لازم‌الاجرا می‌داند. حصر موسوی و کروبی مصوبه شورای عالی امنیت ملی است فلذا منطبق بر قانون اساسی.

مطهری: ممکن است حکم اولیه شورای عالی امنیت ملی مبنی بر حصر خانگی این دو که در شرایط اضطراری صادر شده، برای مدت موقت - مثلا یک ماه - و تا زمان بازگشت شرایط عادی به جامعه، قابل پذیرش باشد.

چه تضمینی وجود دارد که پس از رفع حصر آقایان موسوی و کروبی، این دو نفر مجدداً "شرایط عادی جامعه" را به "شرایط اضطراری" تبدیل نکرده و آشوب‌ها و اغتشاشات سال 88 را بازآفرینی نکنند؟!

مطهری: ادامه حصر بدون حکم قضایی قطعا وجاهت قانونی، شرعی و اخلاقی ندارد و خلاف فصل سوم قانون اساسی است. 
در صورت تشکیل دادگاه، چه ضمانتی وجود دارد که موسوی و کروبی که یک بار اغتشاش و آشوب و اردوکشی خیابانی را به راه‌های قانونی ترجیح دادند، حکم قضایی را بپذیرند و دوباره اغتشاش و آشوب و اردوکشی خیابانی به راه نیندازند؟! (آزموده را آزمودن خطاست) 

مطهری: اصولاً این یک سنت غلط در جمهوری اسلامی بوده است که منتقدان خوش سابقه در انقلاب را که احیاناً اتهامی متوجه آنها بوده است، به جای رسیدگی به اتهامشان در حصر قرار داده‌ایم بدون آنکه ضرورتی داشته باشد. گویی انتقاد و اعتراض را به معنی خروج از نظام تلقی کرده‌ایم.
آیا اردوکشی خیابانی، آتش زدن سلطل آشغال و اتوبوس و اموال عمومی، حمله به پایگاه نظامی، آتش زدن تصویر امام خمینی (ره)، سر دادن شعار "مرگ بر اصل ولایت فقیه" و "مرگ بر جمهوری اسلامی"، هتک حرمت عاشورا و آتش زدن سیاهی‌های عزای امام حسین (ع) اسمش انتقاد و اعتراض است؟!

مطهری: امیرالمؤمنین مادام که خوارج دست به سلاح نبردند آنها را از حقوق اجتماعی‌شان محروم نکرد و خود می‌فرمود از من در خفا و آشکار انتقاد کنید.
امیرالمؤمنین (ع) وقتی خوارج دست به سلاح برد، یک نفرشان را زنده نگذاشت. ضمن اینکه موسوی و کروبی حتی در اوج آشوب و اغتشاش و جنگیدن با جمهوری اسلامی هم حصر نشدند. حصر آنها بعد از واقعه‌ای اتفاق افتاد که همین هاشمی رفسنجانی و روحانی هم آن‌را شدیداً محکوم کردند و خواستار برخورد با عوامل آن شدند.

مطهری: برخی این‌گونه رفتارها را به سیره امام خمینی مستند می‌کنند، غافل از این که تعمیم برخی تصمیمات اوایل پیروزی انقلاب و دوره جنگ به امروز - قطع نظر از درستی یا نادرستی آنها - صواب نیست. مثلا در دوره جنگ زمانی که روزنامه میزان مانند ستون پنجم دشمن عمل می‌کرد و روحیه مردم را تضعیف می‌نمود، ایشان فرمودند قلمهای مسموم باید شکسته شود، و به دنبال آن چندین روزنامه توقیف شد.
آیا موسوی و کروبی در فتنه 88 مانند ستون پنجم دشمن عمل نکردند؟! مشاوران کروبی و موسوی الان کجا هستند؟! دستبند سبز بر دست وزیر رژیم صهیونیستی چه می‌کرد؟! دیدار نامزد ندا آقاسلطان با رئیس رژیم صهیونیستی نشانه چیست؟! حمایت‌های آمریکا و انگلیس و اسرائیل و منافقین و سلطنت‌طلب‌ها از فتنه 88 و موسوی و کروبی چه معنایی دارد؟!

مطهری: اصل سی و دوم قانون اساسی می‌گوید: «هیچ کس را نمی‌توان دستگیر کرد مگر به حکم و ترتیبی که قانون معین می‌کند. در صورت بازداشت، موضوع اتهام باید با ذکر دلایل بلافاصله کتباً به متهم ابلاغ و تفهیم شود و حداکثر ظرف مدت بیست و چهار ساعت پرونده مقدماتی به مراجع صالحه قضایی ارسال و مقدمات محاکمه در اسرع وقت فراهم گردد. متخلف از این اصل طبق قانون مجازات می‌شود.» طبق این اصل، مسئولانی که حصر خانگی آقایان کروبی و موسوی را ادامه داده‌اند، باید مجازات شوند.
مگر موسوی و کروبی بازداشت شدند و در بازداشتگاه هستند؟! این چه بازداشتی است که نزد اهل و عیال هستند و به هنگام کسالت، از بهترین مراقبت‌های پزشکی و برجسته‌ترین پزشکان و مجهزترین بیمارستان‌ها برخوردارند و در زمان حصر، در سواحل شمالی کشور عشق و حال می‌کنند؟!

مطهری: احمدی‌نژاد منشأ فتنه است.
چهار مورد سؤال در مورد ثروت فرزندان هاشمی و ناطق نوری اسمش می‌شود فتنه اما اردوکشی خیابانی و به آتش کشیدن اموال عمومی و حمله به پایگاه نظامی و ... انتقاد و اعتراض نام دارد!

مطهری: فتنه 88 در ایران حکم هولوکاست در اروپا و آمریکا را پیدا کرده است که فقط یک سخن باید گفته شود و کسی حق تحلیل متفاوت و تحقیق درباره ریشه‌ها و عوامل گوناگون آن را ندارد.
اگر فتنه 88 حکم هولوکاست را داشت که "فقط یک سخن باید گفته شود و کسی حق تحلیل متفاوت و تحقیق درباره ریشه‌ها و عوامل گوناگون آن را ندارد"، شما الان اینقدر آزادانه حقایق فتنه را وارونه جلوه نمی‌دادید و رئیس‌جمهور را اینگونه تهدید نمی‌کردید و در مقابل رهبری نظر صد در صد مخالف درباره فتنه نمی‌دادید و بعدش آزادانه زندگی نمی‌کردید!

پرسش‌هايي كه بايد از خود بپرسد
محمد جواد اخوان
- نامه سرگشاده علي مطهري، نماينده مجلس كه مي‌كوشد با اظهارات جنجالي خود را در معرض رسانه‌ها قرار دهد، به رئيس‌جمهور حاوي نكاتي است كه در خور تأمل و بررسي است:

1- وي در ابتداي اين نامه با اشاره به حصر سران فتنه مي‌كوشد در مبناي حصر آنها تشكيك ايجاد كند و با عبارات «ممكن است حكم اوليه شوراي عالي امنيت ملي مبني بر حصر خانگي اين دو كه در شرايط اضطراري صادر شده، براي مدت موقت - مثلاً يك ماه - و تا زمان بازگشت شرايط عادي به جامعه، قابل پذيرش باشد اما ادامه آن بدون حكم قضايي قطعا وجاهت قانوني، شرعي و اخلاقي ندارد و خلاف فصل سوم قانون اساسي است.» حكم حصر دو فرد نامبرده را زماندار معرفي مي‌كند. در حالي كه اين ادعايي بيش نيست و علي مطهري هيچ دليلي براي اثبات اين ادعاي خود نمي‌آورد. جالب اينجاست كه وي خود در اين فراز از واژه «ممكن است» بهره مي‌برد كه به خوبي عدم قطعيت و ترديد خود مدعي را نيز نشان مي‌دهد. 

2- وي در ادامه به همين بسنده نمي‌كند و پا را فراتر مي‌نهد و زبان طعن به نظام اسلامي مي‌گشايد. «اصولا اين يك سنت غلط در جمهوري اسلامي بوده است كه منتقدان خوش سابقه در انقلاب را كه احياناً اتهامي متوجه آنها بوده است، به جاي رسيدگي به اتهامشان در حصر قرار داده‌ايم بدون آنكه ضرورتي داشته باشد.» بازهم مغالطه‌اي از سوي كسي كه خود با اصول منطق بحث آشناست، صورت گرفته و بر اساس دو مصداق ناقص يك قاعده كلي انتاج شده است. مطهري در اين فراز با به كار بردن واژه «اصولا» مي‌كوشد ادعاي بي‌مبناي خود را تعميم دهد. 

3- مطهري كه پيش‌تر در قامت يك فلسفه خوانده، عدم پايبندي به منطق صحيح را نمايان ساخته بود، در ادامه خود را در قامت يك حقوقدان مي‌پندارد و تلاش مي‌كند با برداشت‌هاي سطحي از چند اصل قانون اساسي چنين ادعا كند كه نه تنها ادامه حصر سران فتنه، قانوني نيست، بلكه اين حصر از ابتدا نيز بدون مبناي حقوقي بوده است. او در همين راستا به اصل يكصد و شصت و هشتم استناد مي‌كند كه بر طبق آن «رسيدگي به جرايم سياسي و مطبوعاتي علني است و با حضور هيئت منصفه در محاكم دادگستري صورت مي‌گيرد.» البته مطهري به اين سؤال مهم پاسخ نمي‌دهد كه آيا اقدامات ضدامنيتي سران فتنه كه به ايجاد و گسترش ناامني در كشور انجاميد چه سنخيتي با موضوعي همچون جرائم سياسي دارد؟ يا اينكه در كه كجاي دنيا اقدام عليه امنيت كشور به مثابه جرم سياسي تلقي مي‌گردد؟

4- در ادامه اين نامه جنجالي او مي‌كوشد رداي يك معم اخلاق به تن كند و از آنچه هتك حيثيت و حرمت سران فتنه مي‌خواند، ابراز انزجار مي‌كند. او به اين سؤال مهم پاسخ نمي‌دهد كه اولاً اگر واقعاً سران فتنه از امريكا و انگليس بيزار بوده‌اند كه اتهام اتصال آنها به اين قدرت‌ها توهين تلقي شود، چرا در همان زمان كه سران نظام سلطه به حمايت‌هاي آشكار از اينها پرداختند، راه خود را از آنها جدا نكردند و ثانياً مگر كسي مي‌تواند گناه بزرگ فتنه‌گران در جسارت به ساحت حضرت اباعبدالله (ع) و حضرت امام (ره) را فراموش كند، كه علي مطهري به دنبال تشكيك در آن است؟

5- مطهري كه خود حكم شوراي عالي امنيت ملي را نمي‌پذيرد و با استناد به اصول قانون اساسي، آن را فاقد وجاهت مي‌انگارد، آنگاه خود را دادستان پنداشته و به صدور قرار روي مي‌آورد. در همين راستا وي رئيس‌جمهور سابق و نهادهاي حكومتي را متهم فتنه معرفي مي‌كند. او حتي پا را فراتر نهاده و در قامت يك قاضي حكم صادر مي‌كند و از منشأ فتنه سخن به ميان مي‌آورد. آيا نبايد پرسيد مطهري چگونه چنين صلاحيتي را در خود يافته كه در چنين جايگاهي قرار گيرد؟

6- نامه مذكور مشحون از ادعاهاي بي‌اساس و گاه مضحكي است كه معلوم نيست نويسنده محترم بر چه مبنايي آنها را ارائه كرده است. نويسنده در عبارتي شگفت‌آور و البته بي‌اساس ادعا مي‌كند «فتنه 88 در ايران حكم هولوكاست در اروپا و امريكا را پيدا كرده است كه فقط يك سخن بايد گفته شود و كسي حق تحليل متفاوت و تحقيق درباره ريشه‌ها و عوامل گوناگون آن را ندارد.» آيا نويسنده محترم از خود نمي‌پرسد اگر در جمهوري اسلامي حق انتقاد وجود ندارد يا موضوعي همچون فتنه 88، مشابه هولوكاست در غرب است، چگونه شخصي همچون علي مطهري اين اجازه را يافته كه در طول پنج سال گذشته رسماً تحليلي كاملاً متفاوت و البته وارونه از فتنه 88 ارائه كند كه البته بر مبناي اين تحليل مسئولان قانوني كشور، مسبب فتنه شمرده مي‌شوند  و در خلال اين سال‌ها او آزادانه به كار خود ادامه داده است؟ آيا خواننده بي‌طرف و منصف حق ندارد از نويسنده بپرسد اگر واقعاً در نظام جمهوري اسلامي آزادي انتقاد و به اصطلاح دگرانديشي نيست، چگونه شما مجال همين اقدام را يافته‌ايد. آيا اين چيزي جر مغالطه‌اي آشكار ديگر در ادعاي نويسنده نيست؟ آيا نبايد به خاطر همين ادعاي بي‌اساس در كليت اين ادعاها ترديد كرد؟

همانگونه كه از سابقه مطهري پيداست اظهارات جنجالي وي، فاقد هرگونه ارزش تعمق و پاسخگويي اساسي است، اما تجربه نشان داده اين اظهارات خوراك رسانه‌اي ضدانقلاب را تا چند روز تأمين مي‌كند. آيا نبايد از مطهري پرسيد كه در حال ريختن آب به آسياب چه كسي است؟