پايگاه خبري تحليلي «پارس»- مصطفی انتظاری‌هروی- رصد، پسران علیه پدران برنخاسته‌اند، اما نسیم اعتدال، گویی کافی بود برای آنکه طوفانی سیاسی، درهم‌ریختگی آرایش سیاسی در ایران را موجب شود. شاید برای همین است که این روزها هم اصلاح‌طلبان با نگرانی به تشتت نیروهای اصلاح‌طلب می‌نگرند و هم اصولگرایان از وحدت می‌گویند، هرچند راهی که طی می‌کنند چندان رو به سوی اتحاد استراتژیک ندارد.

تشکیلات «ندا» در میان اصلاح‌طلبان و شکل‌گیری تشکیلات «هما» در میان اصولگرایان معنایش جز این نیست که جوانان اصولگرا و اصلاح‌طلب، احزاب موجود در این جبهه‌های سیاسی را برای فعالیت خود ناکافی می‌بینند. فقدان بدنه اجتماعی موثر و سلسله مراتب دموکراتیک در درون هر یک از این جناح‌ها، جوانان جناح‌های موجود را ترغیب به شکل‌دهی به ساختار سیاسی مستقل کرده، هرچند روشن نیست این ساختارهای جدید تا چه اندازه پاسخگوی نیازهای دموکراتیک جامعه سیاسی ایران است.

در این میان دولت تلاش دارد تا از ورود مستقیم به صف‌آرایی‌های سیاسی پرهیز کرده و جبهه‌ای تازه برای یارگیری سیاسی نگشاید. هرچند برخی با اشاره به «قرضی» بودن پایگاه اجتماعی دولت، خواستار تشکیل یک حزب مستقل تحت عنوان حمایت از دولت هستند، اما روحانی و مشاوران سیاسی وی، دست‌کم تاکنون چندان متمایل به ایجاد چنین تشکیلاتی نبوده و تلاش کرده‌اند تا نقش داوری میان تشکل‌های کنونی ایفا کنند. با این همه، نفس پیروزی حسن روحانی در انتخابات خرداد ۱۳۹۲ باعث شده تا تغییراتی در صف‌آرایی‌های سیاسی پدید آمده و تقسیمات «ایدئولوژیک»، که به دوتایی قدیمی «راست / چپ» منتهی می‌شود، جای خود را به تقسیمات «متدولوژیک» دهد. همان مبنایی که به دوتایی «افراط‌گرا / میانه‌رو» انجامیده و این همان دسته‌بندی نوینی است که دولت یازدهم از آن دفاع می‌کند.

بنابراین دولت تلاش دارد تا خود را حامی میانه‌روهای همه جناح‌های سیاسی موجود نشان داده و عملا از میان نیروهای کارآمد دو جناح یارگیری کند. برای همین هم هست که چهره‌های نزدیک به دولت یازدهم، از ضرورت نقش‌‌آفرینی چهره‌هایی چون ناطق‌نوری و علی لاریجانی در انتخابات مجلس دهم سخن گفته و تلاش دارد تا از تشکیل یک جبهه سیاسی مستقل پرهیز کند. همان تاکتیک موثری که باعث می‌شود دولت روحانی مانند دولت هاشمی، دولت خاتمی و دولت احمدی‌نژاد، انرژی خود را صرف دفاع از یک مجموعه محدود سیاسی نکند.

از یاد نباید برد که یکی از ویژگی‌های دولت در عرصه سیاست داخلی، «نخبه‌گرایی» یا بهتر بگوییم، «چهره‌گرایی سیاسی» است. در واقع دولت علاقه‌ای به تکرار تجربه دولت قبل در ارتباط‌گیری با شخصیت‌های ناشناخته و ارتباط مستقیم با توده‌ها نداشته و به‌جای آن به فکر جذب چهره‌هایی است که بتوانند بخشی از پایگاه اجتماعی خود را به سوی دولت بکشانند. به همین خاطر است که اکنون دولت روحانی با انتخاب گزینشی نخبگان و نه حتی جذب عمومی طبقه متوسط در ایران، تلاش می‌کند تا میانه جناح‌های سیاسی را در اختیار گرفته و از طریق لابی با این چهره‌های موثر، بر حرکت های سیاسی اثر بگذارد. هرچند احزاب و جناح‌های سیاسی می‌دانند که نزدیک‌شدن بیش از اندازه‌شان به دولت، برای آن ها هزینه داشته و ممکن است که لایه‌های تندتر را به خروج از چتر اصولگرایی و یا اصلاح‌طلبی سوق دهد، اما فعلا هر دو جناح تاکید دارند خود را حامی دولت نشان داده و در سال‌های نخست فعالیت دولت، مانع از آن شوند تا رقبا، آنان را متهم به کارشکنی در کار دولت کنند.

همین نزدیکی دو جناح سیاسی به دولت باعث شده تا کم‌کم ندای اختلاف از هر دو جناح بلند شود. از یک‌سو جبهه پایداری، حاضر نیست در کنار دیگر اصولگرایانی قرار گیرد که به رایزنی با چهره‌های نزدیک به دولت در آستانه انتخابات مجلس می‌اندیشند و از دیگر سو طیفی از نیروهای اصلاح‌طلب، علاقه ندارند دولت روحانی، دولت اصلاح‌طلب تلقی شده و نتیجه اشتباهات احتمالی‌اش به نام اصلاح‌طلبان نوشته شود.

روحانی هرچند در یک سال گذشته، توجه خود را معطوف به سیاست خارجی و اقتصاد کرده اما اظهارات شخص رئیس‌جمهور نشان می‌دهد که او نیم‌نگاهی به سیاست داخلی و انتخابات مجلس نیز دارد. روحانی به‌خوبی می‌داند که در نبود یک حزب فراگیر و گسترده‌ای که حامی دولت باشد، چاره‌ای ندارد جز آنکه شخصا مطالباتی را مطرح کند که خواسته بخشی از جامعه ایرانی به‌حساب می‌آید. با این حال روشن نیست که او به تنهایی تا چه زمانی قادر خواهد بود برای دولتش کارکرد یک حزب را داشته باشد. او که بسیاری از سیاست‌هایش نزدیک به آیت‌الله هاشمی رفسنجانی توصیف می‌شود، شاید در نظر دارد تا در آینده الگوی «کارگزاران ۲» را پیاده کرده و یا از ظرفیت‌های موجود کارگزارانی‌ها استفاده کند. با این حال دست‌کم تاکنون نشانه‌ای از اینکه رئیس‌جمهور و دولتش راغب به تأسیس یک حزب بوده و یا توجه ویژه به یک تشکل خاص سیاسی داشته باشند وجود نداشته و دولت حتی از زیر بار مسئولیت تشکیل یک فراکسیون مستقل در مجلس نیز شانه خالی می‌کند.

با همه این ها یک سال پس از روی کار آمدن حسن روحانی به‌خوبی می‌توان شاهد این بود که تغییرات شگرفی در صف‌آرایی‌های سیاسی صورت گرفته که مهمترین آن ها، انتقال مبنای شکاف‌های سیاسی به‌وجود آورنده احزاب، از شکاف‌های ایدئولوژیک به گسست‌های روشی است و به همین منظور دو طرف لیدرهای سنتی اما مشهور به میانه‌روی خود را احیا می‌کنند. با این حال سوال اینجاست که آیا شکاف روش‌محور و متدولوژیک از این قابلیت برخوردار است که بتواند اعتدالیون اصلاح‌طلب و اصولگرا را کنار هم قرار داده و به تصمیم‌گیری و عمل واحد ترغیب کند؟ پاسخ به این سوال در خرداد ۹۲ مثبت بود اما معلوم نیست این فرمول همیشه نتیجه‌ای یکسان به‌دنبال داشته باشد.

جدول تقسیم‌بندی‌های سیاسی، پس از انتخابات ۹۲

shekafeslahosool

شکاف افقی، گسست‌های ایدئولوژیک و شکاف عمودی، گسست‌های متدولوژیک را نشان می‌دهد.