آخرین میخ تابوت روشنفکری نمایی
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «پارس»، محمد حسین خوش بیان در صفحه اجتماعی خود نوشت:
رسم است که وقتی کسی فوت می کند نزدیکان و محبان آن شخص با او وداع می کنند که مهمترین کارکرد این کار پذیرش وفات آن شخص توسط نزدیکان او هستند. نزدیکان در ابتدای وفات دچار شوک شدیدی می شوند و قبول زنده نماندن عزیزشان برایشان سخت است. وقتی با واقعیت تن بی جان آن مواجه میشوند و بی واسطه با مرگ آشنا می شوند کم کم می پذیرند و خود را برای مراسم تدفین آماده می کنند و حتی شنیده شده که در غرب در برخی نواحی رسم است که آخرین میخ تابوت را نزدیکان و عزیزان به تابوت بزنند و یا در گذاشتن در قبر دخالت می کنند.
افرادی هم هستند که هرگز مرگ عزیزانشان را فراموش نمی کنند و پیوسته در توهم وجود آنها هستند. نا خود آگاه به درون اتاق هایشان می روند و دنبال آنان می گردند. دست نوشته ها و فیلم های قدیمی آنان را آنگونه که انگار هم اکنون هستند می خوانند و هرگز حاضر به پذیرش مرگ آنان نیز نیستند و پیوسته یاد و خاطره آنان را نگه می دارند.
به طور کلی از نظر روانشناختي 4 مرحله متوالي به ترتيب برای داغدیدگان اتفاق مي افتد كه بايد از اين مراحل عبور كرد. وگرنه اسیب های جدی روانی بر بازماندگان بر جای خواهد ماند:
1 – مرحله انكار
2 – مرحله خشم
3 – مرحله غم
4 – مرحه پذيرش
عمریست که مرگ جماعت روشنفکر نما را فریاد می زنیم که دیگر نه روشنی از برای نور دهی برایشان مانده و نه فکری در آثارشان موجود است که حرف دل اکنون مردم و جامعه را بزنند. اما جماعتی شیفته به آثارشان در هر بهانه ای شروع به یاد و خاطره از این مردگان می کنند و به نوعی در جامعه القا می کنند که انگار همه جمع و جامعه نفهم و کوردل و تاریک اندیش هستند الا عزیزان روشنفکرشان و البته کسانی که حداقلی از ارادت را به آنها دارند!
جماعت روشنفکری نمایی که درد مردم را سالهاست فراموش کرده و جز برای رای آوری حزب و گروه متبوعشان به یاد درد آنها نمی افتد و اگر بیافتد نه اینکه درمانی اساسی برای آن داشته باشد و یا اینکه بپذیرد که کمی در کنار آنها واقعا بنشیند که از دور و پشت شیشه های دودی ماشینشان برایشان مرثیه ای همدردی بخوانند و اشکی بریزند و یا برایشان از شیشه ماشین دستمالی از سر سخاوت! پرت کنند!
اکنون با واقعیت امروز غزه بخش بزرگی از خانواده طرفدار و دوستدار روشنفکرمان دچار شبهات بزرگی در اصل و اساس شعار ها و طرفداری های آنان شده اند . بسیاری در دوگانگی اخلاق و انسانیت و بی تفاوتی به این فاجعه دچار شبهات فراوانی شده اند. روزی نیست که بحثی شکل نگیرد و یکی خشم به آنان نگیرد و یا از آنان برا یت نجوید! و تو گویی که کم کم پذیرش مرگ این جماعت کوچک همه گیر می شود و میخ ها یکی پس از دیگری بر تابوت افکار و آثار سوخته و مرده این جماعت زده خواهد شد.
آن روز روزی است که همه ایران در هر کجا ، فقیر و غنی فریاد مرگ بر ظالم سر خواهند داد و یک صدا علیه استکبار قیام خواهند کرد.
ان شاءلله ...
ارسال نظر