اگر جمعیت ایران کاهش یافت، از افغانستان وارد میکنیم!
رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار اخیرشان با اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی، سه عبارت تکاندهنده و مسئولیتآفرین بر زبان آوردند. ایشان درباره تولید اسباببازی جذاب فرمودند؛ «حرص خوردم» ، درباره تهاجم زبانهای خارجی به ادبیات فارسی؛ «احساس خطر میکنم» و درباره موضوع جمعیت؛ «وقتی انسان درست به عمق آن فکر میکند، تن او میلرزد» !
به گزارش پارس ، کیهان افزود: این عبارت ها در حالی بیان شده است که ایشان در برابر شدیدترین فشارهای سیاسی، تحریم های اقتصادی و تهدیدهای نظامی دشمن، با لحنی قاطع به مقاومت و پیروزی اشاره فرموده و همچون حضرت امام (ره) تاکید کرده اند؛ دشمن هیچ غلطی نمی تواند بکند.
حال سؤال اینجاست که گستردگی، عمق و تبعات موضوعات فوق که در حوزه فرهنگ دسته بندی می شوند، چیست که اینچنین موجب نگرانی و اعلام خطر شده است؟ این خطر تا جایی است که ایشان در همین دیدار از شورای عالی انقلاب فرهنگی به عنوان « قرارگاه مرکزی» یاد کرده و تاکید می کنند ما در حال کارزار فرهنگی هستیم و این کارزار دشوارتر و البته پیچیده تر از میدان نبرد نظامی است.
رئیس جمهور آمریکا در آخرین سخنرانی خود در مجمع عمومی سازمان ملل مدعی شد؛ واشنگتن به دنبال تغییر حکومت ایران نیست. این اظهارنظر به ظاهر زیبا، به مذاق برخی جریانات خوش آمد که آمریکا سر آشتی دارد و پس از سه دهه، لطف کرده! و از تلاش برای براندازی جمهوری اسلامی ایران منصرف شده است! آیا به راستی چنین است؟ بله! آنها از براندازی سخت و نیمه سخت ناامید شده اند، چرا که بارها و بارها و از راه های گوناگون این هدف را دنبال کرده و به نتیجه نرسیدند که آخرین و شاید پیچیده ترین آنها فتنه ۸۸ بود. اما کارزار فرهنگی همچنان و با شدت و حدتی بیشتر در دستور کار آنان است. برای روشن تر شدن این موضوع و پاسخ به چرایی اعلام نگرانی شدید حضرت آقا در موضوعات فرهنگی، در حد بضاعت خود، نگاهی می اندازیم به موضوع جمعیت.
با اعلام سیاست جدید جمعیتی کشور طی چند ماه اخیر از سوی رهبر معظم انقلاب و هشدار ایشان نسبت به عواقب بلند مدت کاهش و پیری جمعیت، موج گسترده و مداومی از تخریب و عملیات روانی از سوی رسانه های معاند و بیگانه در این موضوع آغاز شد که همچنان نیز ادامه دارد.
نگاهی به چند نمونه از تیترها و محتوای این موج سنگین عملیات روانی بیندازید؛ « تا سه دهه دیگر ایران دارای رشد منفی جمعیت نخواهد شد و نگرانی ها در این باره نیز اشتباه است» ، « کارزار « گمراه سازی» در سیاست جمعیتی ولی فقیه» ، « امروز انسان ایرانی مثل خیلی از انسان های دیگر جامعه مدرن خواستار رفاه بیشتر و کیفیت زندگی هستند در حالی که این سیاست در واقع کاهش کیفیت زندگی به قیمت افزایش جمعیت کشور است» ، « جمعیت ایران کم یا زیاد بشود سودی به نفع مردم و سطح درآمدشان ندارد» ، « وداع با تنظیم خانواده؛ افزایش اجباری جمعیت! » ، « زن ستیزی و شیعه سالاری در فرمان رهبر برای افزایش جمعیت» ، « چرا کشوری که افق برنامه ریزی در آن حتی ۵ ساله هم نیست نگران افت جمعیت در ۶۰ تا ۹۰ سال دیگر است؟ » ، « برنامه افزایش جمعیت در ایران- غیر ضروری و بحران ساز؟ » ، « فتوا و حکم حکومتی برای فرزند بیشتر» و بالاخره این راهکار مشعشع؛ « ایران نیز اگر روزی با کاهش جمعیت مواجه شد می تواند با اعطای شهروندی به همسایگان افغان، این کاهش را جبران کند که بسیار انسانی تر و معقول تر است. » ! !
حملات رسانه ای در این خصوص در چند محور خلاصه می شود؛ افزایش جمعیت یک سیاست دستوری و اجباری است، باعث کاهش رفاه مردم می شود، به زیان ملت است، ضد زنان است، منطقی نبوده و اصلاً لزومی ندارد!
این در حالی است که رسانه ها و صاحب نظران داخلی بسیار کمتر به آن پرداخته و اغلب کسانی هم که به این موضوع ورود پیدا کردند از زاویه « اقتصاد» بوده و تأثیر و تأثر اقتصاد بر جمعیت را مورد کنکاش قرار دادند. در این که میان این دو مقوله رابطه وجود دارد شک و تردیدی نیست اما باید به این نکته بدیهی توجه داشت که در صورت کاهش جمعیت و تبدیل ایران اسلامی به یک کشور با جمعیت پیر، چرخ های اقتصادی نیز با کندی حرکت و در مواردی توقف این چرخه روبرو خواهد شد و این، پدیده غیر از فاجعه اقتصادی نمی تواند معنی و مفهوم دیگری داشته باشد. اگرچه در کوتاه مدت و با نگاه نزدیک بین بعید نیست که کاهش جمعیت با سهم بیشتر خانوارها در توزیع امکانات همراه باشد ولی این مرحله گذرا- که در پیدایش آن نیز تردیدهای جدی هست- پی آمدی سخت و نفس گیر به دنبال دارد… که بحث جداگانه ای می طلبد.
و اما، ساده انگاری خطرناکی است اگر گمان کنیم آنچه به مثابه موجی از تخریب و هجمه علیه افزایش جمعیت ایران اسلامی در رسانه های بیگانه مشاهده می شود، تنها موجی ژورنالیستی و زودگذر است. رسانه ها در خط مقدم اند و نوک کوه یخی شناور هستند که چندین برابر آنچه از آن در معرض دید است، در زیر آب پنهان است.
موسسات خارجی متعددی - از جمله « پاپیولیشن رفرنس» و موسسه ملی جمعیت شناسی پاریس - در حال کار بر روی جمعیت ایران و اثرات کوتاه و بلندمدت تغییرات جمعیتی در کشور ما هستند. بخشی از نتایج پژوهش های آنان به طور عمومی منتشر و بخش های عمده و بخصوص تجزیه و تحلیل های آن، منتشر نمی شود. اما شاید عجیب ترین و تکان دهنده ترین موردی که بعید است به ذهن ما خطور کرده باشد؛ پژوهش و تحلیل ارتش آمریکا روی مسئله جمعیت ایران و نتایج آن است که با حساسیت ویژه ای دنبال شده است. این موضوع را مایکل روبین، تحلیلگر سرشناس آمریکایی، چندی پیش در یادداشتی در « کامنتری مگزین» فاش کرد.
عنوان یادداشت وی هم قابل تامل است؛ « پرتگاه جمعیتی ایران» !
روبین در این یادداشت اذعان می کند پژوهشی را در زمینه جمعیت ایران به انجام رسانده و نتایج مفصل آن را در اختیار « دفتر مطالعات نظامی خارجی ارتش آمریکا» قرار داده است. وی با تیزبینی موذیانه ای از روند کاهش جمعیت ایران ابراز خشنودی می کند و می نویسد؛ علت بنیادی کاهش تمایل به فرزندآوری، ناشی از گرایش های غربی است و برنامه ریزان و دولتمردان آمریکایی را به گسترش فرهنگ غرب در ایران توصیه کرده و اطمینان می دهد؛ « با کار و سرمایه گذاری در این زمینه، حتی در آینده می توان شاهد برچیده شدن جمهوری اسلامی بود» !
ارتش آمریکا که به ظاهر باید برای حمله موشکی و هوایی و پیش دستانه و غافلگیرانه به ایران برنامه ریزی کند اما در پی ناکامی سی و چند ساله از جنگ سخت، امروزه به دنبال براندازی جمهوری اسلامی از طریق تهاجم فرهنگی و تاثیر آن بر حوزه های مختلف فرهنگی، از جمله مهار جمعیت ایران از طریق گسترش فرهنگ زندگی غربی است! تهاجمی که هشدار آن را رهبر انقلاب دو دهه پیش دادند و باز در همین دیدار فرمودند تا اروپایی ها نگفتند آمریکا به ما تهاجم فرهنگی می کند، برخی ها در داخل کشور خودمان آن را قبول نکردند!
سایه این تهاجم فرهنگی تنها بر سر موضوع جمعیت، سنگینی نمی کند و شاید برایتان جالب باشد که آنها، آمریکایی ها برای برنامه هسته ای ما نیز پروژه مشابهی را دنبال می کنند.
حتما فراموش نکرده اید سخن چندی پیش اوباما در مرکز سابان را؛ اگر می توانستیم، تک تک پیچ و مهره های برنامه هسته ای ایران را باز می کردیم! اما این کار مقدور نیست.
ژاکز هایمن - نویسنده و پژوهشگر برجسته آمریکایی - چندی پیش در مجله فارن افرز، در گزارشی به موضوع هسته ای ایران می پردازد و اذعان می کند راهکارهای مختلف غرب برای جلوگیری از پیشرفت فناوری هسته ای ایران تاکنون ناموفق بوده و حتی ترور دانشمندان اتمی جمهوری اسلامی بوسیله اسرائیل هم نتوانسته در این راه مانعی ایجاد کند. وی سپس توسل به ابزار فرهنگی را پیشنهاد می کند و می گوید؛ « دگرگونی فرهنگی در نظام هسته ای ایران رویایی دست نیافتنی نیست. » پس به جای کشتن دانشمندان ایرانی فرهنگ غربی را در میان مردم ترویج کنید تا نسل های بعدی دانشمندان ایرانی برای غرب مشکل آفرین
نباشند!
راهکار او ساده، کم هزینه و البته بسیار خزنده و فریبنده است. آمریکا باید تعامل علمی در زمینه فناوری هسته ای را با ایران و کار با دانشمندان ایرانی را آغاز و از این طریق نسلی از دانشمندان هسته ای را با گرایشات غربی، جایگزین نسل انقلابی فعلی کند! این بهترین و مطمئن ترین راه برای پیشگیری از پیشرفت های پرشتاب ایران و از جمله دستاوردهای هسته ای است!
تامل در چنین موضوعات و مباحثی فلسفه برخی مواضع به ظاهر نرم واشنگتن را آشکار می کند. همچنین حکمت نهفته در سخنان رهبری را. معظم له در دیدار روز پنج شنبه با مردم قم به مناسبت ۱۹ دی فرمودند؛ « کسی توهم نکند که آن کسانی که در مقابل انقلاب اسلامی با همه قوا ایستاده بودند، امروز منصرف شده اند؛ نه، امروز هم ایستاده اند؛ منتها هر دشمنی اگر چنانچه ناچار شد، عقب نشینی می کند؛ اگر مجبورشان کردید و وادارشان کردید به عقب نشینی، ناچار عقب نشینی می کنند؛ اما از دشمنی منصرف نمی شوند؛ امروز مسئله در دنیا این است. دشمن را باید شناخت، جبهه دشمن را باید شناخت، لبخند دشمن را نباید
جدی گرفت، نباید فریفته آن شد. »
محمد صرفی
ارسال نظر