تو تاکسی نشستم یه چند دقیقه بعد از اینکه راه افتاد
حدودا" داشت با ۸۰ تا میرفت،
دیدم درو خوب نبستم، درو باز کردم دوباره بستم…
راننده که یه پیرمرد عینکی بود آروم برگشت عقب رو نگاه کرد و با یه لحن باحالی گفت:
کسی پیاده شد؟ ؟ ! ! ! !
یعنی من اون لحظه فقط داشتم دستگیره رو گاز میزدم: ) )
*
*
*
*
*
بعد از یک سال رفتم کچل کردم
اومدم خونه مامانم میگه: وای پسرم چه خوشگل شده قربونش برم
داداشم میگه چرا خودتو شبیه کمونیستا کردی؟
اون یکی داداشمم که خواب بود بیدار شد با قیافه ای کاملا متعجب نگام کرد دوباره خوابید
نوبت بابام که شد: -l
از سر کار اومده میگه ها ها ها سلام کله خربزه ای: D

*
*
*
*
*

اینکه من الان دارم اخبار انگلیسی میبینم ب این معنی نیس ک من انگلیسی بلدم!
بلکه بدین معنیه ک کنترل در فاصله ۲متری منه ولی دست و پای من سر جم یه متره! !
*
*
*
*
*
الان بچه ۴ساله از باباش gallexy note II میخواد: |
بعد ما یه فامیل داشتیم اسم بچش رضا بود تا ۱۲سالگی هرکی میگفت سکوت علامت رضاست من فکر میکردم علامت اونه: |
*
*
*
*
*
بعد از یک عمر دلتنگی زنگ زدم به گودزیلای محترممون ۳ سالشه حرف بزنم باهاش…
هعی روزگار از گفتنش اشک تو چشام حلقه زده…
برگشته میگه من خعلی کارای مهمتر از صحبت کردن با شما دارم…
: (
ما بچه بودیم طرف بهمون میگفت چخ تا ۳سال از لحاظ عاطفی تامین بودیم… ! ! ! !
*
*
*
*
*
الآن جدیدا" میگن یکی که میره کبابی فقط یه سیخ گوجه سفارش میده تازه یارو ازش میپرسه جوجه بزارم کنارش یا نمیخواد! !
تازه دور و بریاش جوری نیگاش میکنن انگار بانک زده بنده خدا! ! ! ! !
*
*
*
*
*
یکی از فانتزیام اینه که دختر بودم، واسم خواستگار میومد، بعد من میگفتم شما اومدین منو بگیرین؟ اونام میگفتند بله، بعد منم میدوییدم و داد میزدم اگه میتونین منو بگیرین، خلاصه همینجوری تا شب بازی میکردیم: )
*
*
*
*
*
ینی موقع تقسیمه شانس من داشتم موهامو شونه میکردم
بچه ها تو کتابخونه رانی و نوشابه باز میکنن هیشکی بهشون هیچی نمیگه من در آب معدنیم تق تق میکنه همه همچین زل میزنن بهم و نچ نچ میکنن که تروره شخصیتی میشم
این چه وضیه: ||
*
*
*
*
*
قرار گذاشتیم با خواهرم که وسایلای ضروری رو از امشب بزاریم تو کیف، که اگه زلزله اومد، آماده باشیم، اونوخت رفته سشوار و اتو مو و مداد ابروشو گذاشته تو کیف، فکر میکنه زلزله بیاد خیلی خوش میگذره: |