اگر اهل پیاده روی در خیابان انقلاب و ولیعصر بوده باشید حتماً شما هم به حضور چشم‌گیر و زیاد کافه‌ها پی برده‌اید. کافه‌هایی در اندازه‌های بزرگ و کوچک که این چند سال بیشتر از گذشته محل دورهمیها و گپ‌های دوستانه شده‌اند. کافه‌هایی که بیشترشان تاریک‌اند و نوری ندارند. کافه‌هایی که وقتی پایتان را در آن می‌گذارید صدای موزیک‌های خارجی می‌دود توی گوشتان و برایتان از ترانه‌هایی می‌گوید که شاید هیچ از زبانشان نفهمید. کافه‌هایی که وقتی به منوهای آن نگاه می‌کنید در آن‌ها به سیب‌زمینی سرخ‌کرده با پنیر می‌گویند«پوتیتو چیز» و روی در و دیوارشان پر است از عکس‌های «آل‌پاچینو» یا «جان لنون» و «جوکر».کافه‌هایی که شاید احساس خوشایند هم‌نشینی و خلوت با رفقا را برایتان به ارمغان بیاورند اما بین انبوه حضورشان حسرت دیدن رد و نشانی از «خودمان» را به دلت می‌گذارند. خودِ ایرانی‌مان را می‌گویم. چیزی که دقیقاً آدم را ببرد به حال و هوای کافه‌هایی که آبا و اجدادمان صدایش می‌زدند قهوه‌خانه. جاهای پر نور و روشنی که وقتی واردش می‌شوی بوی چای دارچین بپیچد توی دماغ آدم یا مثلاً مزه آبنبات های هل دارش تا مدت‌ها زیر زبان بماند. «کافه غولی» یکی از همین کافه‌هاست. یک کافه نقلیِ ایرانی که وقتی داخل آن می‌شوی می‌توانی نشانه چیزهایی را پیدا کنی که شاید سال‌های سال است آن‌ها را گم کرده‌ای. «کورش وفاداری» به همراه  همسرش«مروارید ایرانخواه» این روزها صاحبان کافه غولی‌اند، محلی که علاوه بر اسم عجیب‌وغریب و منوی بامزه‌اش سنت قصه‌گویی و قصه‌خوانی را در کافه‌شان زنده کرده‌اند.

به دنیای غول‌ها خوش‌آمدید

بین خیابان شهید نجات اللهی و حافظ باید کافه غولی را پیدا کنیم. کافه‌ای که نقلی‌تر از آن چیزی است که تصورش را می‌کنیم. جای جمع‌وجوری که وقتی پایتان را به آن می‌گذارید پیش از اینکه دیوار نوشت های داخل و موسیقی «ای ایران» بنان حواستان را پرت کند نگاه تان سمت سلام علیک گرم و صمیمی خانم ایرانخواه و آقای وفاداری می‌رود. کسانی که حین پخت و پز و خدمت رسانی به مشتری‌ها از هم‌نشینی و هم‌صحبتی با آن‌ها نیز لذت می‌برند. کوروش وفاداری می‌گوید همه‌سال‌های عمرش را در زمینه فرهنگی مشغول به کار بوده است و نزدیک به ۲۶ سال است که در مدرسه، هنرستان و دانشگاه تدریس می‌کند. دور تا دور دیوارهای کافه غولی  نوشته‌هایی است که برایتان از تفاوت  غول‌ها و دیوها نوشته است. غول‌هایی که سرشت پاکی دارند تا دیوهایی که ذاتشان بدی و تاریکی است. وقتی از آقای وفاداری می‌خواهیم تا با لحن و واژه منحصر به فردش خودش برایمان کافه غولی را تعریف کند او این طور می‌گوید:«کافه غولی جایی است که فقط غول‌ها وارد آن می‌شوند. کسانی که راستگو، خوش‌رو، مهربان،مردم‌دار و باگذشت‌اند. کافه غولی جایی است که هیچ دیوی داخل آن نمی‌شود. آدم‌های بخیل، دروغگو و حسود پایشان به اینجا نمی‌رسد چون اینجا پر از انرژی مثبت غول‌هاست.»

شربت راستی تا ۴۸ساعت از دروغ جلوگیری می‌کند

«دم‌نوش مهربانی»،«چای رویِ خوش» با «یخ در بهشت یکسان بینی» و... وقتی سر یکی از میزهای کافه غولی می‌نشینید کنار همه دیوار نوشت ها و هدیه‌هایی که مشتری‌ها برای اهالی کافه آورده‌اند، کافی است تا نگاهی به منوی متفاوت کافه غولی بیندازید تا با تعریف آقای وفاداری درباره هرکدام از غذاها و نوشیدنی‌ها جدی جدی باور کنید که به عالم افسانه‌ای غول‌ها و اهالی‌اش پا گذاشته‌اید.«ما تلاش می‌کنیم که اینجا تمثیلی باشد از خوبی‌ها.خوراک‌های اینجا خاص است. ما اینجا شربتی داریم به اسم شربت راستی یک نوشیدنی که تا ۴۸ ساعت از دروغگویی جلوگیری می‌کند.شاید باورتان نشود در این یک سال دو نفر نتوانستند این شربت را بخورند(باخنده) چون فکر می‌کردند اگر این کار را انجام بدهند مجبور هستند راستش را بگویند.»

سالاد رستم در برابر سزار/غذاهایی که از کتاب قصه آمدند

وقتی صحبت از منوی کافه غولی می‌شود. نگاهمان به خوردنی و ها نوشیدنی‌ها با اسامی خاص می‌رسد. غذاها و نوشیدنی هایی که بخشی از آنها پارسی و هندی، بخشی دیگر سنتی و ایرانی، از خوراک «اسپریچ» گرفته تا معجون «تهمینه» و سالاد«رستم» اسم‌هایی که طبق گفته آقای وفاداری هرکدامشان فلسفه مخصوص به خودش را دارد.

مثل طراحی سالاد رستم در برابر سالاد سزار آن هم با یک دستور پخت و طراحی کاملاً ایرانی که در آن می‌شود  از طعم پنیر تبریزی، نان برشته یزدی، نان تخمه گشنیز، ترخون و مرغی که با دارچین و هل مزه دار شده لذت کافی را برد. اما نکته جالب توجه در مورد خوراک‌ها و اسم‌های مخصوص اینجا این است که قسمتی از این نام‌ها و غذاها از کاراکترهای کتابی گرفته شده که آقای وفاداری۱۲سال برای نوشتن آن زمان صرف کرده است.« بخشی از غذاهای اینجا از کاراکتر دنیای غول‌های کتاب من درست شده است. یک کتاب تصویری که رمان را تصویر کرده است. خوراک‌هایی که همچنان هم در حال اختراع شدن است. اولین غذایی که در کافه درست شد بر اساس کاراکتر اصلی قصه یعنی "اسپریچ" بچه غول کتاب بود یا "شیلون" که دوست اسپریچ قصه ماست.»

قصه گویی رسم فراموش شده ایرانیان

کورش وفاداری به عنوان قصه گوی برگزیده کشور شناخته شده. از طرف دیگر هم شاید قصه‌گویی را بشود یکی از ویژگی‌های اصلی کافه غولی دانست اتفاقی که در آینده نه چندان دور قرار است شکل رسمی‌تری در شب‌های کافه غولی به خود بگیرد. قصه‌گویی که آقای وفاداری می‌گوید آن را از پدرش به ارث برده است و طبق گفته او در عین حال رسمی است که در کشورها و کافه‌های دیگر آن را از فرهنگ ما به یادگار دارند؛ ولی متأسفانه در کشور ما به فراموشی سپرده‌شده است.«بحث کافه غولی یک بحث فرهنگی است. از طرفی من هم در تمام مسیر زندگی، اندیشه و نگاهم فرهنگی بوده است. یکی از کارهایی هم که انجام می‌دهم قصه‌گویی است. اتفاقی که قرار است در کافه غولی به شکل جدی‌تری ادامه پیدا کند؛ چون قصه، آدم‌ها را تربیت می‌کند. حتی خدا هم با زبان قصه حرف زده. در حقیقت کافه غولی بهانه‌ای است تا بتوانیم دغدغه‌ها و کارهایمان را در آن انجام دهیم.

میزبان مهمانان خارجی جشنواره جهانی فجر

کافه غولی به خاطر فضای ایرانی‌ای که دارد محل خوبی برای دورهمی های گردشگرهای خارجی است. این در حالی است که این کافه از طرف جشنواره جهانی فیلم فجر به جزو پنج کافه برگزیده‌ای شده که قرار است میزبان مهمانان خارجی این جشنواره باشد. یکی از چیزهای که در کافه غولی به چشم می‌آید خوش آمد  به مشتریانی است که اهالی کافه آن‌ها را با لفظ«غولمرد» یا «غولبانو» صدا می‌کنند. حتی اهالی کافه برای اینکه حسن نیت خودشان را به کافه‌های هم صنف خودشان نشان دهند برایشان قاب‌هایی را با این جمله «خوشبخت کسی است که خواهان خوشبختی دیگران باشد.» خوشنویسی کرده‌اند و هدیه برده‌اند. تا جایی که وقتی از مروارید ایرانخواه می‌پرسیم که چه چیزی بیش از پیش کار در کافه غولی را برایش لذت‌بخش کرده او در جوابمان این‌طور می‌گوید:«لذت کار کردن در کافه غولی برای من همین است که یک نفر در اینجا را باز می‌کند و می‌گوید چون من شنیده‌ام شما شکلات دوست دارید برایتان شکلات آورده‌ام. شاید باور نکنید که تک تک چیزهایی در اینجاست هدیه آدم‌هایی است که برای کافه غولی آورده‌اند.»