در دنیا خصوصاً افرادی که اخبار مربوط به محور مقاومت را دنبال می‌کنند کمتر کسی است که با نام عماد فایز  مغنیه  آشنا نباشد؛ اسطوره‌ای که ۲۵ سال تمام سرویس‌های جاسوسی دنیا را سر کار گذاشته بود و نزدیک سه دهه آنها را به دنبال خود می‌کشاند.

آن طور که همرزمان عماد می‌گویند، حاج رضوان (نام مستعار وی) هیچ گاه از یک در رفت و آمد نمی‌کرد. او چنان مسائل امنیتی را متبحرانه انجام می‌داد که همه این سال‌ها بدون حتی محافظ کارهایش را پیش می‌برد؛ بدون اینکه حتی دشمن از او عکس واضحی داشته باشد. سرانجام حاج عماد سال ۸۶ در منطقه کفرسوسه دمشق توسط مزدوران اسراییلی اتومبیلش منفجر شد و به شهادت رسید. 


شهید عماد مغنیه و فرزندش شهید مدافع حرم جهاد مغنیه که با برادر او هم‌نام است

دو برادر دیگر عماد مغنیه ، فواد و جهاد هر دو در رده‌های میانی حزب‌الله فعالیت داشتند و آنها نیز پیش از برادر بزرگترشان توسط اسراییلی‌ها شهید شدند. روز گذشته بیست و ششمین سالگرد شهادت فواد مغنیه بود که در یکم دی سال ۱۳۷۳ به شهادت رسید.

آنچه در ادامه مطلب خواهید خواند، شرحی است از چگونگی نحوه شهادت این شهید عزیز به قلم نیکلاس بلانفورد پژوهشگر غربی که در بخشی از کتاب خود به روایت شهادت فواد پرداخته و می‌نویسد: 

احمد حلاق (عامل شهادت فواد مغنیه) همان کسی بود که در سال ۱۹۸۲ توانسته بود در جریان درگیری شدیدی که در خلده در سمت جنوبی بیروت رخ داد، در یک تانک اسرائیل مسلط شود. حلاق مردی بود بلند قد، با قدرت بدنی حیرت‌آور و ریش سیاه پرپشت. نه از کسی می‌ترسید و نه به کسی رحم می‌کرد. دشمنانش به او احترام می‌گذاشتند و پیروانش از او می‌ترسیدند. حلاق به واسطه عضویت در گروه از صاعقه که یک گروه فلسطینی مورد حمایت سوریه بود، توانسته بود در جریان جنگ داخلی لبنان شهرتی به دست آورد و می‌گفتند دشمنانش را که دستگیر می‌شدند، داخل ستونی از اتاق‌های ماشین‌ها می‌بست و روی آنها بنزین ریخته و آتش‌شان می‌زد.


شهید فواد مغنیه

یکی از همکاران سابق حلاق که او را خوب می‌شناخت به یاد می‌آورد:  حلاق ترس سرش نمی‌شد. شخص خشنی بود. کاملاً بی‌رحم و عطوفت. یک قاتل واقعی. هیچ کس نمی‌توانست با او شوخی کند.

در اواخر جنگ داخلی در سال ۱۹۹۰ چند نفر خود را به حلاق خسته نزدیک کرده و ادعا کردند که برای سیا کار می‌کنند، آنها به حلاق پیشنهاد کردند که در ازای دادن سرنخی از گروگان‌های آمریکایی در لبنان پول بگیرد. حلاق مدتی بعد متوجه شد که این افراد در حقیقت وابسته به موساد هستند. حالا تبدیل شده بود به مزدور دشمن سابق خود.

در سال ۱۹۹۴ از حلاق خواسته شد که با فوادمغنیه  برادر عماد مغنیه که یک افسر میان رتبه در حزب‌الله بود و در ضاحیه جنوبی بیروت فعالیت می‌کرد، تماس بگیرد. فواد مغنیه قبل از سال ۱۹۸۲ در گروه صاعقه فعالیت کرده بود و از سال‌ها پیش حلاق را می‌شناخت. پس از آنکه اسرائیلی‌ها متوجه شدند نمی‌توانند مغنیه را به خدمت خود درآورند و ربایش او هم سخت است از حلاق خواستند او را ترور کند.


از سمت چپ تصویر: شهیدان عماد، فواد و جهاد مغنیه

در ۲۱ دسامبر ۱۹۹۴ مصادف با ۳۰ آذر ۱۳۷۳ ون فولکس واگن کوچک و خاکستری رنگی را که بیش از ۵۰ کیلوگرم مواد منفجره در آن کار گذاشته شده بود، بیرون دفتر مغنیه در محله الصفیر ضاحیه جنوبی بیروت پارک کرد و بعد هم خودش وارد ساختمان شد تا مطمئن شود فواد مغنیه در آنجاست. قربانی‌اش را دید که پشت میز نشسته است، بعد از چند لحظه شوخی کردن، حلاق از دفتر بیرون رفت و مسافتی طی کرد تا فاصله امن ایجاد شود و بعد ماشین را منفجر کرد. انفجار باعث کشته شدن مغنیه و سه تن از رهگذران شد.

حلاق فورا بیروت را ترک کرده و فردای آن روز وارد منطقه اشغالی جنوب لبنان شد. با این وجود همسرش حنان و دو شریکش دستگیر شدند. دست آخر روشن شد که یکی از همکاران مغنیه که از انفجار جان سالم به در برده بود به بازپرس‌ها خبر داد حلاق چند لحظه پیش از انفجار بمب در دفتر بوده است.

حالا بعد از گذراندن چند ماه در شرق دور به اسرائیل برگشته و درخواست کرد کار قدیمی‌اش را از سر بگیرد. اسرائیلی‌ها موافقت کرده و برایش برنامه آموزشی فشرده برای تقویت آمادگی جسمی و مهارت تیراندازی ترتیب دادند. حتی برخی منابع اطلاعاتی فلسطینی و لبنانی سابق مدعی هستند که او در دو مأموریت شرکت داشته است که یکی از آنها مأموریت ترور فتحی شقاقی بود که اشخاص ناشناسی او را در اکتبر ۱۹۹۵ در مالت ترور کرده و به قتل رساندند. کارت شناسایی جدیدی با نام میشل خیر امین به حلاق داده شد و یک محافظ شخصی با نام محمد الغرمتی معروف به ابو عریضه برای او گذاشتند. 

انتهای پیام/