پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- کبری آجربندیان - "دبه کردن " لغتی است که پیش از این ها و به عبارت دقیق تر، پیش از برجام، در ادبیات سیاسی جایگاه چندانی نداشت اما به لطف این توافق ناخوش احوال، حالا در کنار واژه هایی چون "شفافیت" و عباراتی نظیر "مشتری خود را بشناس" در نظام دیپلماسی و بانکی ما، بروبیایی پیدا کرده و سر سفره سیاست نشسته اند.

اخبار دبه کردن طرف غربی را "فایننشیال تایمز" این طور نوشت: "به خاطر باقی بودن بسیاری از تحریم‌های آمریکا که با موضوعات غیر هسته‌ای مانند تروریسم وضع شده‌اند، بسیاری از بانک‌های بین المللی از همکاری با نهاد‌ها و اشخاص ایرانی واهمه دارند."

این یعنی تیر خلاص به هر آن چه که تا کنون بدان امید بسته بودیم، یعنی امیدی به "وتوی" اوباما هم نیست و یعنی همه رشته ها پنبه شد.

با این همه بی انصافی است اگر گمان کنیم که مقامات بلند پایه کشورمان چشم بر این حقایق بسته بودند. گواه این ادعا هم اظهارات و ابراز نگرانی سیف رییس کل بانک مرکزی کشورمان است که در حاشیه دیدار نمایندگان تهران و سازمان بین المللی موسوم به "کارگروه اقدام مالی"سخن گفته بود.

خط مقدم؛ کارگروه اقدام مالی

همه ی آن چه در خصوص "کارگروه اقدام مالی " باید گفت آن است که می کوشد وضعیت اقتصادی کشورها را مورد بررسی قرار داده در خصوص نحوه مراوده تجاری با آ ن ها توصیه ها و حتی هشدارهایی را ارائه کند. نکته مهم تر آن که این کارگروه تنها "ایران"و"کره شمالی " را در فهرست کشورهای مساله دار در زمینه پولشویی و حمایت از تروریسم، قرار داده است.

موضوع به این جا ختم نمی شود؛ برجام هم نتوانست در موضع این کارگروه تغییری دهد و این دلیل سفر مقامات ایرانی و حضور و مذاکره با آن ها بود، چه، کارگروه اقدام مالی در بیانیه ای مدعی شد سیستم مالی ایران "تهدیدی" برای اقتصاد بین الملل است.

پر واضح است که به این ترتیب تحریم ها توسط بانک های بزرگ خارجی، همچنان به قوت خود باقی مانده و دسترسی ایران به منابع خارجی خود غیر ممکن خواهد بود. به عبارت دیگر می توان نتیجه گرفت آن چه وزیر نفت در خصوص افزایش فروش بشکه های نفتی به عنوان یک موفقیت بزرگ یاد می کند، عایدی برای کشور نخواهد داشت، زیرا هر گونه مراوده با ایران – بدون اصلاحات بانکی مورد نظر غربی ها - مستلزم پرداخت تاوانی سنگین در حد میلیاردها دلار، خواهد بود.

اگر چه سیف در اظهارات خود از وجود تغییرات در بخش بانکی کشورمان و اطلاع آن به کارگروه یادشده خبر داده اما در عین حال تصریح کرده بود:"وجود نام ایران در فهرست سیاه، اقدامی غیرمنصفانه و بر خلاف واقعیات میدانی است که بانک های ایرانی آن را به انجام رسانده اند."

اصلاح نظام بانکی یا فروش اطلاعات شخصی

نگارنده این سطور تلاش می کند بدون پیش داوری ، موضوع را مورد کنکاش قرار دهد . بر همین اساس لازم است دغدغه ها و نگرانی های برخی کارشناسان داخلی هم مورد توجه قرار گیرد.

نخست روند تصویب قانون "مبارزه با تامین مالی تروریسم" را مورد مطالعه قرار می دهیم که به گفته برخی مقامات دولتی کشورمان زمینه ارتقای رتبه اعتباری ایران در سطح بین الملل را فراهم می کرد و در واقع علت وجودی آن هم  تلاش برای ایجاد اقدامات سخت‌گیرانه‌تردر خصوص مبارزه با تامین مالی تروریسم در نظام بانکی کشور بود  زیرا کارگروه اقدام مالی به دلیل فقدان قانون مبارزه با تامین مالی تروریسم، علیه ایران بیانیه صادر می کرد!

بر این اساس باید بهانه ها از دست طرف مقابل گرفته شود لذا مقرر شد تا اجرای این قانون نگرانی بانک‌های دنیا برای افزایش همکاری‌ها با بانک‌های ایرانی را کم کرده و یا حتی برطرف کند، لذا تصمیم‌گیران مالی کشور به این نتیجه رسیدند که نظام بانکی برای استفاده از نتایج برجام وبه معنای دقیق آن ؛ همکاری و تعامل بانک‌های خارجی با آن ها، باید" شفافیت" خود را افزایش داده و استانداردهای لازم برای مبارزه با پولشویی و تامین مالی تروریسم را رعایت کنند.

گرگ و میش شفافیت

این سوال اما مطرح بوده و هست که منظور از شفافیت چیست؟ و بهای این شفافیت را چگونه باید پرداخت؟

به اعتقاد برخی کارشناسان سیاسی و اقتصادی، مهم‌ترین علت واهمه بانک‌های خارجی از برقراری ارتباط با بانک های ایرانی، وجود برخی افراد ایرانی در لیست تحریم‌های آمریکاست که مراوده مالی با آن ها و یا نمایندگانشان، تاوان سنگین مالی برای بانک های متخلف در پی خواهد داشت. پس مقامات ایرانی برای پایان دادن به این دلهره ها، ناچارند اطلاعاتی از مشتریان آنها در اختیارشان قرار دهند و این در اصطلاح یعنی"مشتری خود را بشناس"ولی موضوع به همین جا ختم نشد.

آخر خط

واقعیت این است که این بازی، پشت پرده ای بسیار سیاسی تر از شناخت کامل مشتری دارد. گمان کارشناسان بر این است که صهیونیسم جهانی در پی دسترسی به اطلاعاتی است که تاکنون ناب و دست نخورده باقی مانده و اکنون در پرده ای از عملیات مالی می تواند آن را به دست آورد.

موضوع روشن است؛ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، اکنون یکی از مهم ترین نهادهای باقی مانده در لیست سیاه تحریم هاست. از آنجا که اقدامات انجام شده که به گفته "سیف" به اطلاع کارگروه اقدام مالی رسید و آن ها را در مواردی شگفت زده نیز کرد، هنوز نتوانسته ترس عمیق بانک های خارجی را کاهش دهد لذا به دنبال شفافیت بیشتر هستند و یا به عبارت دقیق تر شفافیت بیشتر برای سرویس های اطلاعاتی خارجی .

حال این موضوع را به تروریسم و برداشت های متفاوت و متناقض ما و آمریکایی ها ازاین مفهوم اضافه کنید. کنگره آمریکا که در تلاش برای قرار دادن سپاه پاسدارن انقلاب اسلامی در لیست حامیان تروریسم در منطقه است، چگونه می تواند با ما در موضوع "تامین مالی تروریسم " فصل مشترکی داشته باشد؟ بر همین اساس است که شفافیت را دیگر نمی توان با چشم غیر مسلح به صورت کاملا شفاف دید ،بلکه برای شفاف دیدن ، باید عینک های خوش خیالی زد و شعر" چو فردا شود فکر فردا کنیم "را سر داد.

آن روی سکه

واقعیت این است که پیش بینی ها و نگرانی های یاد شده ، پر بیراه هم نبود. گواه این ادعا هم خبری است که تصریح می کند مجلس آمریکا با تصویب قانون شفافیت تامین مالی تروریسم ایران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را همطراز با گروه های تروریستی قرار داد.

این قانون به انجام یک سری اصلاحات – از آن دست که سیف و همکارانش انتظار داشتند- بسنده نکرده است بلکه شروط بسیاری را جهت خارج شدن موسسات مالی ایرانی ازلیست افراد تحریم شده توسط آمریکا تعیین می‌کند؛ یکی از بندهای این قانون به این مضمون اشاره می کند که رئیس جمهور آمریکا نمی‌تواند موسسه مالی خارجی شامل موسسات مالی ایرانی را تا زمانی که به تایید کنگره آمریکا نرسیده است ،از لیست تحریم ها خارج کند.

موسسات مورد نظر کنگره هم شرایط زیر را دارا هستند:

۱- به صورت آگاهانه و مستقیم یا غیرمستقیم خدمت مالی به نهادها و افراد زیر نداده باشد:

 سپاه پاسداران انقلاب اسلامی یا هر نهاد دیگری که دارایی‌هایش بر اساس "قانون وضعیت اضطراری " بلوکه شده باشد،

سازمان‌های تروریستی و یا افرادی که دارایی‌هایشان بر اساس دستور اجرایی ۱۳۲۲۴ بلوکه شده باشد.

افرادی که دارایی‌هایشان بر اساس «قانون وضعیت اضطراری» و به دلیل ارتباط با فعالیت‌های سلاح های کشتار جمعی ایران بلوکه شده باشد.

۲-  مدت زیادی به صورت آگاهانه درگیر فعالیت‌های غیرقانونی و تراکنش مالی غیرقانونی یا سایر فعالیت‌ها نباشد.

نقض برجام، همدلی ملی برای حل مشکل می خواهد نه بستن شمسشیر از رو

با این همه شمشیراز رو بستن برای دستگاه دیپلماسی و یا نظام بانکی کشور ،خودزنی آشکاری است که راه به جایی نخواهد برد.

آن چه مسلم است اعتماد به آمریکایی ها از روز اول هم در قاموس مسئولان ایرانی نبود ولی به قدر همت خود کوشیدند تا سنگ اندازی های نظام سلطه را کاهش داده و راه های برون رفت از مشکلات را فراهم آورند ،اگر چه این تلاش دربرخی موارد از جمله برقراری ارتباط با بانک های خارجی، کافی نبود.

عراقچی به عنوان عضو تیم مذاکره کننده هسته ای پیش از این هم اعلام کرده بود :"خصومت های میان ما و آمریکا برطرف نشده است. اصلا مگر قرار بود برجام میان ما و آمریکا دوستی برقرار کند؟ نه ما و نه آمریکایی ها اراده‌ای برای این کار نداشتیم. برجام ماهیت روابط دو کشور را تغییر نداده است و سیاست ما در مقابل آمریکا همچنان همان است که بوده و آن ها هم همان سیاست قبلی را در قبال ما دنبال می‌کنند."

وی از انتظارات بیجایی سخن می گوید که انتظار دوستی با آمریکا پس از برجام را می طلبیدند:"ما فقط بحث هسته ای را مدیریت کردیم برخلاف انتظار برخی، اتفاقا باید توقع داشته باشیم که خصومت ها میان دو کشور یا از سوی آمریکا نسبت به ما ادامه یابد."

دید تار به شفافیت 

با این همه بدعهدی و پیمان شکنی و تلاش برای دستیابی به اطلاعات از راه های ممکن پیش بینی شده در قوانین بین المللی – خواه بانکی و یا غیر آن - امید می رود بانک مرکزی کشورمان ، دستگاه دیپلماسی و نهادهای اطلاعاتی کشورمان هوشیارتر از گذشته و با عینک بدبینی به موضوع شفافیت وارد شده و مراقب فتنه های در راه باشند که : آب این چشمه به سرچشمه نمی گردد باز،بهتر آن است که غفلت نکنیم از آغاز.