چرا خلاقیت و نوآوری اهمیت دارد؟
نوآوری ها هیچ گاه نتیجه کار و کوشش و تفکر یک یا چند انسان با استعداد و نابغه نیستند، بلکه حاصل جمع مشارکت هزاران و حتی ده ها هزار نفرند که در زمینه خاصی فعالیت خاصی به عمل می آوریم، در التقاط و تجمع با نتایج کار دیگران در همان حوزه، تعیین کننده پیشرفت است.
نوآوری ها حاصل جمع مشارکت هزاران و حتی ده ها هزار نفرند
ضرورت و اهمیت خلاقیت و نوآوری
نوآوری ها هیچ گاه نتیجه کار و کوشش و تفکر یک یا چند انسان با استعداد و نابغه نیستند، بلکه حاصل جمع مشارکت هزاران و حتی دهها هزار نفرند که در زمینه خاصی فعالیت خاصی به عمل می آوریم، در التقاط و تجمع با نتایج کار دیگران در همان حوزه، تعیین کننده پیشرفت است. عدم تغییر و تحول را می توان نمایانگر انحطاط تدریجی تلقی کرد.
خلاقیت زمانی پا به عرصه وجود می گذارد که: فرد یا افرادی، سطح دانش زمان خود را درباره پدیده های طبیعی و یا خود انسان کافی ندانسته و خود را ناچار به بهره گیری از طیف وسیع تواناییها ببینند، تا فرارسیدن آن برهه از زمان که دیگر جستجوگری در جستجوی راههای تکمیل فنون باقی نماند، و یا آن لحظه که تحقیق برای ازدیاد سطح تولیدهای صنعتی به توفق درآمده و ضرورت جهاد ملی در راه دستیابی به خودکفایی و خودیابی در جامعه بین المللی، بی اهمیت تلقی شود، پیکار خستگی ناپذیر که در نهایت به نوآوری و تحول می انجامد، ادامه خواهد داشت و پایانی بر آن متصور نیست.
نوع بشر را هنوز می توان درگیر درنوعی تنازع بقا دانست که عمل سرنوشت ساز در آن، پیشرفت و تغییر و تحول در صنایع و فنون است و هرگونه وقفه ای در این زمینه، نتیجه یی جز شکست ببار نمی آورد.
حضرت سلیمان چنین فرمود: جایی که دوراندیشی نیست موجبات نابودی مردمان فراهم است.
فایده های خلاقیت یا نوآوری
نوآوری یا خلاقیت دست کم برای جامعه سه فایده دارد باعث افزایش رشد اقتصادی می شود، بهره وری را بالا می برد و باعث به وجود آمدن تکنولوژی، کالاها و خدمات جدید می گردد.
ما درباره این فایده ها بحث می کنیم، و به این موضوع می پردازیم که با استفاده از پدیده خلاقیت و نوآوری چگونه می توان اقدام به حل مسائلی کرد که در اثر تغیرات در محیط خارجی به وجود می آیند. رشد اقتصادی. یکی از دلایلی که اقتصاددانان به شرکت ها و سازمان های تازه تأسیس و کوچک توجه نمودند، این بود که این شرکت ها و سازمان ها موجب به وجود آوردن مشاغل بیشتری در سیستم اقتصادی آمریکا می شدند. در تحقیقی که در یکی از صنایع مهم آمریکا، یعنی صنعت الکترونیک انجام شد، مشخص گردید شرکت هایی که عمرشان بین پنج تا ده سال بیشتر نیست بیش از پنجاه برابر شرکت هایی که عمرشان به بیش از بیست سال می رسد افراد استخدام کرده اند.
نوآوری و خلاقیت باعث افزایش رشد اقتصادی می شود
به علاوه پژوهشگر دیگری به نام دیوید برچ برآورد نمود که در ایالات متحده آمریکا بیش از چهار پنجم مشاغل جدید به وسیله سازمانهای کوچک به وجود می آید، اصولا بهره وری به بهبود فنون یا تکنیک های تولید مربوط می شود و این کار، به نظر جان کندریک، از وظایف اصلی نوآوری یا خلاقیت است، البته با هدف پیشرفت یا شکوفایی سیستم اقتصادی .
دوکلید اصلی در افزایش بهره وری همانا تحقیق و توسعه و سرمایه گذاری در ماشین آلات جدید می باشند. با توجه به دیدگاه کندریک، رابطه ای نزدیک یا تنگاتنگ بین تحقیق و توسعه و برنامه های سرمایه گذاری وجود دارد و در هر دو مورد نوآوری و خلاقیت نقش اصلی ایفا می کند. ( استونر، فریمن، ص 340 و 341) سی درصد رشد اقتصادی متعلق به شرکت هایی است که بیش از پنج سال از عمرشان نمی گذرد. ولی این پژوهشگر اضافه می کند که هر شرکت کوچک تازه تأسیسی شغلی یا شغلهایی را به وجود نمی آورد.
سازمان هایی که باعث ایجاد شغل می شوند نسبتا تازه تأسیس تر می باشند. پس از تأسیس به سرعت فعال می شوند و در نخستین سالهای فعالیت خود یا دوره جوانی، رشد بسیار سریعی دارند و دامنه فعالیت خود را به سرعت به جاهای دیگر می کشند.
او همچنین دریافت که شرکتهای تازه تأسیس و مشاغلی را که به وجود می آورند بیشتر در زمینه بخش خدماتی سیستم اقتصادی است، نه در بخش تولیدی. واقعیت آینده در زمینه شتاب تغییرات اجتماعی و تکنولوژیک دلالت بر مفاهیمی جهت خانواده ها، موسسات آموزشی، بازرگانی، صنایع و دولت دارد.
حجم اطلاعات و مقدار آموزش لازم برای بدست آوردن مهارت های مورد نیاز جهت استفاده از این اطلاعات به سرعت افزایش خواهد یافت. همچنین همزمان باید در مورد تجدید نظر و بروز درآوردن اطلاعات و مهارتها اقدام گردد. وسایل پیچیده اتوماتیک برای کاربرد و انتقال داده ها لازم خواهد بود مثلا هم اکنون کامپیوترهای شخصی را می توان با قیمت های نازلی خریداری نمود. این واقعیت تغییرات بزرگی در نقش تدریس بوسیله والدین، مربیان، موسسات بازرگانی، صنایع و دیگر موسسات اجتماعی در برخواهد داشت.
نقش مربیان مدارس از سئوال کنندگان دروس، توضیح دهندگان مکرر کتب درسی و تصحیح کنندگان اغلاط، به مدیران تجارب یادگیری و تدوین کنندگان مهارتهایی مانند تفکر خلاق و حل مسائل، کار گروهی، تفکر میان رشته ای تغییر خواهد کرد. نقش های مشابهی توسط والدین، اداره کنندگان، و سرپرستان بازرگانی و صنعت و موسسات مشابه ایفاء خواهد گردید. در حقیقت به علت مواجهه شدن جوامع بشری با مسائل ناهنگامی فزآینده، وابستگی متقابل بین کشورها، تحلیل رفتن منابع طبیعی، سرعت فزآینده تغییرات و مسائل متعدد دیگر، نیاز به خلاقیت اجتناب ناپذیر است.(جی، خاتنا، 1978ص: 144)
دیگری ضرورت خلاقیت و نوآوری در سطح سازمانها است. قبل از مطرح کردن این نوع ضرورت بهتر است توضیحی در مورد فرق کالهای تولیدی و خدمات قابل ارائه داده شود:همانطوریکه تاس، درویست سیوتیس (Dervistsiotis, Kastas) می گوید فرقهایی بین کالا و خدمات وجود دارد که اهم آنها بشرح ذیل است:
1- خدمات در ارتباط نزدیک با کسانی است که آنها را ارائه می دهند در عین حال خدمات در حین ارائه مصرف می شوند (حمل و نقل، پزشکی، توریسم...)
2- خدمات را نمی توان ذخیره کرد و اگر در حین ارائه مصرف نشوند ضایع می گردند(صندلی خالی هواپیما)
3- خدمات را نمی توان در سرح وسیع استاندارد نمود حتی اگر بازده یک سیستم باشند مثلا خدمت ارائه شده یک دکتر به مریض با مریض دیگر تفاوت دارد بنابراین نمی توان در مورد خدمات کنترل کیفیت دقیقی اعمال کرد.
4- خدمات مانند بیشتر محصولات دارای تفاضاهای متغیر فصلی، هفتگی، روزانه و غیره است که احتیاج به برنامه ریزی و کنترل در سیستم ارائه دهنده آنها دارد بیشتر سیستمهای عملیاتی در عمل ترکیب یک پارچه ای از کالاها و خدمات را ارائه می کنند مثلا محصولات فیزیکی مانند اتومبیل با ارائه زیر سیستم های خدماتی تغییر و نگهداری و غیره کامل می گردند.( کاستاس، دورستیوت، 1982 ص:283)
بدین شکل می توان گفت که کالا و خدمات از نظر ماهیت یکی بوده ولی از نظر شکل ارائه و فرآیندکار متفاوت هستند. دانستن این تفاوت افراد و سازمانها را در جهت ایجاد زمینه های خلاقیت و نوآوری کمک می نماید در سازمان ها مجموعه ای از رفتارها و فعالیت ها انجام می شود که مرز دقیقی را بین آنها از نظر ابتدا یا انتهای فرآیند نوآوری نمی توان مشخص کرد ولی در کلیت لزوم نوآوری مورد تأیید سازمان ها می باشد. پاویت (Pavith) در سال 1979 استدلال کرد که نوآوری تکنیک و توسعه ی صنعتی به چهار دلیل زیر دارای اهمیت فزآینده هستند:
1- بدلیل رقابت موجود بین کشورهای مختلف در توسعه که یک دامنه ی وسیعی از کالاهای استاندارد شده را به عنوان برنامه های صنعتی سازی تولید می نماید.
2- در کشورهای پیشرفته مطلوبیت و ذائقه ی مصرف کنندگان و سطح هزینه به طور ثابتی در حال تغییر می باشد.
3- به دلیل اجبار در نظر گرفتن طرقی که مصرف انرژی و ملحقات آن را کاهش دهد زیرا منابع غیر قابل تجدید و نادر هستند.
4- در حوزه هایی مثل الکترونیک و بیوشیمی سرعت تغییرات تکنولوژیکی امکانات زیادی را برای تولید بوجود آورده است.در اغلب موارد سازمان ها کمتر به امر خلاقیت و نوآوری دست می زنند زیرا آن را تجارت ریسک داری می پندارند که باید از کار اصلی منحرف شده و به اموری که هنوز امتحان نشده اند پرداخته شوند.
هیچ کس نمی تواند برای رسیدن به یک نتیجه ی قطعی و هدف مشخص خلاقیت و نوآوری را طراحی می نماید یک مدیریت کارساز در مقام تصمیم گیری خود بایستی نوآوری را درک نموده و زمینه ی مساعد و بودجه ی لازم و پشتیبانی کافی را برای این امر تدارک ببیند.
هر سازمان دارای فرهنگ سازمانی خاص خود می باشد که مدیر و کارکنان از آن پیروی کرده و تغییرات سریع محیطی ایجاب می کند که سازمان ها این تغییرات را درک کرده و راه های مقابل با او را در پیش بگیرند در غیر این صورت محکوم به فنا هستند.
دی گرین (ADAPTIVE Dragambation DEGREEN, The) در نوشته ی خود با عنوان سازمان برازنده و شایسته بر این باور است که سازمانها باید حالت سازگاری به خود بگیرند سازمان خوب و شایسته آن است که محیط را درک کند . اطلاعات و آگاهی های بایسته را به سرعت آماده سازد سریع پاسخ دهد از تجربه ها بیاموزد و در طرح و ساخت خود بازنگری کنند.(دی گرین - 1982 ص:211)
روند رو به رشد تکنولوژی و رقابت فشرده در صنایع و سازمان های مختلف ضرورت خلاقیت و نوآوری را اجتناب ناپذیر گردانیده است و سازمان هایی موفق هستند که خود را با این روند تطبیق دهند در غیر این صورت محکوم به شکست می باشند.
نوآوری یک امر و نیاز زیربنایی زندگی انسان است. آنچنانکه بعضی ها فکر می کنند مشکل نیست. این موضوعی است که همواره در هر جا که می روم روی آن تاکید دارم، مسئله در نفس خود نوآوری نیست بلکه منظور این است که آیا شما می خواهید که نوآور باشید یا خیر؟
اگر شما به دقت به ابداعات و نوآوری های با ارزش دقت کنید مبنای خیلی از آنها را واقعا ایده های بسیار ساده تشکیل می دهند. اغلب هم نتایج بسیار ارزنده ای به همراه می آورند نوآوری ها در مدیریت و اداره شرکت ها نقش مهمی ایفا می کند.
نوآوری، ابداعات و اختراعات نقش بزرگی در تاریخ بشریت بازی کرده است. نوآوری و ابداعات با عزم، تصمیم و اراده یک شخص خلاق شروع می شود که سعی می کند با درهم شکستن ایده های معمولی و موجود در این عصر و زمان چیز جدیدی ارائه دهد یا بسازد.بنابراین من همواره تاکید کرده ام که خلاق بودن برای اشخاص بسیار با اهمیت است زیرا افراد خلاق، مبتکر و سازنده، به تاریخ شکل و به جهان جهت می دهند.
رشد خلاقیت با کاوش و بررسی وضعیت فعلی شروع می شود: « آیا من همه سعی خودم را به کار برده ام»؟ «آیا شرایط فعلی ایده آل است»؟ «آیا روش بهتری می توان یافت»؟ چنین سؤالاتی خلاقیت های پنهان و نهفته شما را بیدار و تحریک می کند و هرچه بیشتر کاوش کنید نتایج بهتری حاصل خواهد شد.
این باور و اعتقاد قلبی من است که جوانان وظیفه دارند در بهبود وضع موجودکوشا باشند و برای انجام چنین کاری خلاقیت لازم است. وقتی شما چیزی را از زاویه جدیدی می بینید نسبت به مسائل آن آگاه می شوید، این مسائل باید شما را در جهت پیشرفت و سازندگی پیش ببرند چون جوانان کمتر محصور قید و بندها هستند، طبیعتا در مقایسه با افراد مسن تر برای نوآوری حساس تر و آماده ترند.
چرا نوآوری مهم است؟
در عصر امروز که سرعت پیشرفت فناوری ها روز به روز در حال افزایش می باشد، سازمان ها برای بقا و رشد خود راهی جز منطبق کردن خود با تغییرات محیط پیرامون خود ندارند. موفقیت سازمان ها عمدتا ریشه در نوآوری دارد. مزیت رقابتی می تواند ناشی از اندازه، مالکیت دارایی ها و مانند آنها نیز باشد. اما این الگو (مزیت رقابتی بر خواسته از نوآوری) بیش از پیش به نفع سازمان هایی تغییر می کند که می توانند از دانش و مهارت های فناورانه و تجربه برای ایجاد نوآوری در محصولات خود (اعم از کالا یا خدمت) و نیز روش های توسعه و عرضه آنها استفاده کنند.
موفقیت سازمان ها عمدتا ریشه در نوآوری دارد
نوآوری نه تنها در سطح بنگاه، بلکه به شکلی فزاینده به عنوان رشد اقتصاد ملی اهمیت یافته است. بامول در کتاب اخیر خود گفته است: “تقریبا هر رشد اقتصادی که بعد از قرن هجدهم رخ داده به گونه ای در نوآوری ریشه دارد”
نوآوری در حال تبدیل به یک مولفه کلیدی در سیاست گذاری اقتصادی است؛ بطور مثال دفتر علم و نوآوری انگلستان نوآوری را موتور اقتصاد مدرن می داند که ایده ها و دانش را به کالا و خدمت تبدیل می کند. یکی از پایگاه های اینترنتی دولت استرالیا نیز چنین می نویسد: شرکت هایی که برای نوآوری سرمایه گذاری نمی کنند آینده خود را به خطر می اندازند و اگر به دنبال راه حل هایی نوآورانه برای مسائل نباشند، احتمال موفقیت کسب و کار آنها اندک است.
ماهیت نوآوری به گونه ای است که اساسا به کارآفرینی مربوط می شود. مهارت کشف فرصت ها و خلق روش های جدید برای بهره برداری از آنها در کانون فرایند نوآوری جای دارد. کار آفرینان مخاطره جو هستند، اما هزینه پیشبرد یک ایده ناب و منافع بالقوه موفقیت در انجام کاری متفاوت را نیز در نظر می گیرند به ویژه اگر قرار باشد بازیگران فعلی بازی نیز وارد ماجرا شوند.
نوآوری آثار متعددی دارد. به عنوان مثال، شواهد تحقیقاتی حاکی از وجود همبستگی زیاد میان عملکرد بنگاه در بازار و توسعه محصولات جدید است. محصولات جدید به کسب و حفظ سهم بازار و افزایش سود آوری بنگاه کمک می کنند. برای محصولات بالغ تر و جا افتاده تر، رشد رقابتی فروش صرفا ناشی از توانایی عرضه قیمت های پایین نیست و عواملی زیاد به غیر از هزینه نیز در آن نقش دارند؛ از جمله طراحی، سفارشی سازی و کیفیت. در نهایت در عصر کوتاه شدن چرخه عمر محصولات، توانایی جایگزین کردن مستمر محصولات قدیمی با نسخه های جدید تر و بهتر، هر روز اهمیت بیشتری پیدا می کند. “رقابت در لحظه حاکی از فشار فزاینده به بنگاه ها، نه تنها برای عرضه محصولات جدید، بلکه برای عرضه سریع تر آنها نسبت به رقباست.
چرا نوآوری مدیریتی مهم است؟
چه چیزی است که شرکت هایی همچون جنرال الکتریک، ویزا و لینکوس را از بقیه متمایز میکند؟ محصول فوق العاده؟ بله. انسانهای فوقالعاده؟ بله. رهبران فوق العاده؟ اغلب. ولی اگر عمیق تر نگاه کنید دلیل اساسی تری برای موفقیت آن ها خواهید یافت: نوآوری مدیریتی.
در سال 1900، جنرال الکتریک مهم ترین اختراع توماس ادیسون، یعنی آزمایشگاه های تحقیقات صنعتی را تکمیل کرد. جنرال الکتریک قوانین مدیریت را وارد فرایندهای آشفته اکتشافات علمی کرد و طی 50 سال آتی بیشتر از هر شرکت دیگری در آمریکا موفق به ثبت پتنت شد و یا سیستم عامل لینوکس، بهترین نمونه برای مدیریت نوآوری در جهان امروز است: توسعه متن باز. تفکر متن باز با استفاده از گواهینامه های عمومی و ابزارهای تعاملی آنلاین اثبات کرده است که مکانیزمی موثر برای تولید محصولات فوق العاده توسط افرادی است که بصورت جغرافیایی در یک نقطه قرار ندارند.
نوآوری مدیریت در صورتیکه تحت یکی از این سه شرایط قرار بگیرد می تواند تاثیرات طولانی مدتی را از خود بر جای بگذارد: نوآوری مبتنی بر قوانینی باشد که بتواند شیوه های مدیریت را به چالش بکشد، سیستماتیک باشد و از فرایندها و متدهای مشخصی بهره ببرد و یا بخشی از یک برنامه ی اختراع و نوآوری در حال اجرا باشد.
بهره برداری از قدرت تفکر کارکنان در تویوتا
چرا برای خودروسازان جهانی (بالاخص آمریکایی!) تنگ کردن عرصه برای تویوتا اینقدر دشوار است؟ چرا که 20 سال است تلاش می شود قواعد مدیریتی رادیکال از قلب این شرکت خارج شوند. برخلاف رقبای غربی، معتقند که ارزش کارکنان شان بیشتر از چرخ دنده های بی روح ماشین است و می توانند نوآور، مشکل گشا و پیشگام در ایجاد تغییر باشند. تویوتا ابزارها، مهارت ها و مجوزهایی را در اختیار کارکنان عادی خود قرار می دهد که در آن ها امکان حل مشکلات حتی قبل از پدید آمدنشان را ایجاد می کند: اینچنین میشود که تویوتا سال به سال به شرکت سخت تری برای رقابت تبدیل می شود و این است قدرت مدیریت. هرقدر شیوهی مدیریتی در پیش گرفته شده خلاف عرف و متفاوت باشد، رقبا مجبور خواهند بود زمان بیشتری را برای کشف آن سپری کنند.
نوآوری مدیریت چیست؟
مدیریت نوآوری می تواند دوری از قوانین، فرایندها و شیوه های مدیریت سنتی و یا فرم های سازمانی مشتری محور که در شیوه ی مدیریت تاثیر می گذارند، تعریف شود. در بیان ساده: مدیریت نوآورانه شیوه انجام فعالیت های مدیریتی را تغییر می دهد، فعالیت هایی متدوال همچون:
نوآوری و خلاقیت بهره وری را بالا می برد
1- هدف گذاری و برنامه ریزی
2- انگیزه بخشی
3- هماهنگی و کنترل فعالیت ها
4- ارزیابی و تخصیص منابع
5- ایجاد و تقویت روابط
6- کشف و توسعه استعدادها
7- درک صحیح از میزان تقاضا و …
در سازمان های بزرگ تنها روش برای تغییر نحوه کار مدیران، بازآفرینی فرایندهای کاری آنان است. فرایندهای مدیریتی مانند برنامهریزی استراتژیک، بودجه بندی، مدیریت پروژه، استخدام و ترفیع، توسعه اجرایی، ارتباطات درون سازمانی، مدیریت دانش و … مواردی هستند که مدیریت را به فعالیتی روزمره تبدیل می کنند: اینجاست که نوآوری مدیریت این فرایندها را هدف قرار می دهد.
ارسال نظر