پیشینه اخلاق تجاری در جهان
پژوهشهای خارجی
ـ اندرو کریستوفر و جیسون جونز (۲۰۰۴) در مقالهای با عنوان؛ «فراخی نشانهها و نخستین اثرات: نقش میانجی و واسطهگرانه اخلاق کار پروتستانی» در آمریکا به مطالعه نقش میانجی و واسطهگرانه اخلاق کار بین میزان ثروت افراد و درک آنها از دیگران پرداختهاند. روش پژوهش از نوع پیمایشی و ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه بوده است. جامعه آماری ۳۱۲ نفر از زنان و مردان دانشجوی بیدرجه آمریکایی بودند. مطالعه آنها نشان داد میان سطح ثروت فرد و تصور وی از تواناییهای فردی و تمایل به سبک زندگی سختکوشانه رابطه مثبت وجود دارد. افراد با اخلاق کار پروتستانی بیشتر، درکی مثبتتر درباره افراد ثروتمند دارند و آنها را افرادی دقیق ارزیابی میکنند. «مسؤولیتپذیری» و «موفقیت» ارزشهای مورد توجه افراد با اخلاق کار پروتستانی بالاست. جالب توجه است با وجود آنکه با تغییر میزان اخلاق کار پروتستانی در افراد، درک آنها درباره افراد ثروتمند تغییر میکند، تغییر در میزان اخلاق کار تأثیری بر درک آنها از افراد فقیر ندارد. نکته جالب توجه دیگر آنکه افراد با اخلاق کارِ بالاتر ادراک مثبتتری نسبت به مردان (در مقایسه با زنان) داشتند و حتی این امر نزد آنها بهنوعی عقیده قالبی در مورد مردان و زنان میانجامید: برای مثال، این عقیده قالبی که زنان دارای دقت بیشتر و مردان دارای مهارت بیشترند. این یافتهها حاکی از نکتهای ظریف است و آن اینکه جدای از وجود علل سرمایهدارانه، اخلاق کار ممکن است با گرایش به تبعیض علیه زنان رابطه داشته باشد. نتایج دیگر پژوهش کریستوفر و جونز نشان میدهد اخلاق کار پروتستانی میتواند متغیر مهمی در هر عرصه وسیعتری از فرآیند ادراک فرد باشد. بهویژه درخصوص جنسیت. نکته جالب توجه دیگر بهعنوان نتیجه این پژوهش، این است که افراد با اخلاق کار پروتستانی بالا، اگرچه درک مثبتتری از افراد ثروتمند دارند، نمایش گذاشتن ثروت خود ضروری نمیدانند و سبک زندگی ثروتمندانه را نمیپسندند. تمامی این یافتهها، اخلاق کار را با ارزشهای محافظهکارانه در عرصههای فرهنگ و اجتماع مرتبط میسازد.
ـ تام تاربوت و کوینتن راجمیکر(۲۰۰۵) در مطالعهای در آمستردام هلند با عنوان «اجتماعی شدن و رشد اخلاق کار در بین نوجوانان» بر رابطه اخلاق کار و محافظهکاری تأکید کردند. این مطالعه در قالب پژوهشِ پانلِ طولی صورت گرفت که در سه مرحله مکرر، ۶۲۰ نفر از نوجوانان بههمراه والدینشان در سه مقطع زمانی (۱۹۹۱، ۱۹۹۴، ۱۹۹۷) مورد مصاحبه گرفتند. نتایج پژوهش آنها نشان میدهد اخلاق کار بخشی از فرهنگ محافظهکارانه قلمداد شده و با ارزشهای محافظهکارانه بهویژه در حوزه فرهنگ مرتبط است. اخلاق کار و محافظهکاری هردو بهواسطه اجتماعی شدن، از والدین به فرزندان منتقل میشود. محافظهکاری فرهنگی نوجوانان و سطح تحصیلی نوجوانان عوامل تعیین کنندهی اخلاق کار آنها است. در بین نوجوانان با سطح تحصیلی پایینتر و محافظهکاری فرهنگی بالاتر، اخلاق کار قویتری مشاهده میشود. اخلاق کار جزئی از حوزه محافظهکاری فرهنگی است و پدیدهای محافظهکارانه ـ سنتگرایانه قلمداد میشود. نکته جالب توجه اینکه در پژوهش آنها رابطهای بین نوع دیگری از محافظهکاری، یعنی محافظهکاری اقتصادی و اخلاق کار بهدست نیامد.
ـ در سال ۱۹۹۴ پیمایشی درباره اخلاق حرفهای در میان کارکنان و مدیران تعداد زیادی از صنایع مختلف آمریکا، توسط سازمان مرکز منابع اخلاقی انجام شد. در این پژوهش نگرش پاسخگویان نسبت به موضوع و برنامههای اخلاقی شرکت آنها مورد سنجش قرار گرفت. روش پژوهش شبه آموزشی و ابزار گردآوری اطلاعات مصاحبه بوده است. پاسخگویان به دو دسته تقسیم شدند: دستهای که در شرکت آنها برنامههای اخلاقی وجود نداشت؛ نه کدهای رفتاری داشتند، نه آموزش اخلاق و نه دفتر اخلاق. و دستهای دیگر که شرکتهای آنها برنامههای جامع اخلاقی، یعنی کدهای رفتاری، آموزش اخلاق و دفتر اخلاقی، داشتند. براساس یافتههای بهدست آمده این پژوهش، میان دو گروه تفاوت فاحشی وجود داشت. رفتار حرفهای کارکنان شرکتهایی که برنامههای اخلاق را پیاده کرده بودند نسبت به دسته اول بسیار اخلاقیتر بود. ارزیابی کارکنان این شرکتها درباره اخلاق همکاران، مدیران و حتی خود آنها مثبتتر بود (میلنه، ۲۰۰۰: ۲).
ـ واهیبور راکمن (۲۰۱۰) در پژوهش خود با عنوان «تأثیر اخلاق اسلامی بر عملکرد شغلی» به بررسی تأثیر اخلاق کار اسلامی بر عملکرد شغلی (رضایت شغلی، تمایل به ترک کار و تعهد سازمانی) در کشور اندونزی پرداخت. روش پژوهش از نوع پیمایشی و ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه محقق ساخته بوده است. جامعه آماری تحقیق سازمانهای کوچک مالی در دماک ریجنسی در جاوای مرکزی اندونزیا بود که از این تعداد ده سازمان برای پژوهش انتخاب شده است. نتایج با استفاده از آزمون تحلیل رگرسیون نشان داد که اخلاق کار اسلامی تأثیر مثبتی هم بر تعهد سازمانی و هم رضایت شغلی دارد اما تأثیری بر تمایل به ترک کار ندارد.
ـ کاترینا پریک طی پژوهشهای متعدد (۲۰۰۵، ۲۰۰۰، ۱۹۹۸، ۱۹۹۶) به واکاوی ادبیات نظری گذشته درخصوص هنجارها و ارزشهای حرفهای و دانشگاهی در میان پژوهشگران و دانشگاهیان پرداخته است. او با استفاده از یافتههای پژوهشی و تجربههای پژوهشگران پیشین به ساخت مؤلفهها و مقولههای گوناگون هنجارها و ارزشهای حرفهای و دانشگاهی پرداخته است. از دیدگاه او، صاحبنظران ارزشهای حرفهای و دانشگاهی را به دو دسته دو بعدی تقسیم کردهاند: ۱ـ ارزشهای حرفهای، هنجاری ـ رفتاری؛ ۲ـ ارزشهای حرفهای، شناختی ـ اجتماعی. پریک معتقد است که این ابعاد کمتر بهصورت کامل و در کنار هم مطالعه شدهاند. وی براین اساس با تلفیق ابعاد یاد شده ۳۴ ارزش و هنجار دانشگاهی و حرفهای را توسعه داده و آنها را در بین دو گروه از محققان جوان و دانشمند برجسته بررسی کرده است (محسنی تبریزی و دیگران، ۱۳۸۹: ۴۹).
ـ توماس بیکر و همکارانش پژوهشی با عنوان «ارتقای رفتار اخلاقی و رفتار شهروندی سازمانی» در سال ۲۰۰۶ انجام دادهاند. روش پژوهش پیمایشی، و ابزار گردآوری اطلاعات، پرسشنامه بوده است. نمونه آماری شامل ۴۸۴ نفر از مدیران انجمن خرید در آمریکا بود. نتایج با استفاده از آزمون ضریب همبستگی پیرسون نشان میدهد که سازمان نقش کلیدی در رفتارهای شخصی کارکنان دارد و ارزشهای اخلاقی میتوانند در متغیرهای کلیدی سازمان تأثیرگذار باشند که منتهی به سطوح بالاتری از رفتارهای اخلاقی در بین سازمان میشوند. آنها همچنین نشان دادند که سطوح بالاتر رفتار اخلاقی، ارتباط مثبتی با رفتار شهروندی سازمانی دارد.
ـ «ارزشهای کار اجتماعی: هسته اخلاقی حرفه»، پژوهشی است که سیندیا بیسمن در سال ۲۰۰۴ در آمریکا انجام داده است. این پژوهش یک مطالعه تحلیلی میباشد که پژوهشگر با استفاده از اسناد و اطلاعات اتحادیههای کارگری در انگلیس، مک دونالد آمریکا و فدراسیون بینالمللی کارگران اجتماعی، به تحلیل رابطه بین مهارتها، ارزشها و دانش حرفهای کارگران اتحادیههای کارگری با عدالت و رفاه اجتماعی کارگران و جامعه پرداخته است. این مطالعه بیان میکند که تأکید بر بنیاد دانش حرفه مستلزم توجه به رسالت و ارزشهای کار اجتماعی است. این مطالعه اهمیت نسبی مهارتها، ارزشها و دانش حرفهای و تلاش برای فهم تأکید متفاوت آنها در درون حرفه و اجتماع را در بستر تاریخی بررسی میکند. همچنین رابطه پیامد این انتقال ارزشها و مهارتها را به حرفه و جامعه را مورد ملاحظه قرار میدهد. این مفاهیم از دیدگاه کشمکش عقلی و از نظر انضباط درونی، به شیوههایی اشاره میکند که آنها به ارتقای شأن بشریت، خدمت به بشریت و گسترش عدالت اجتماعی، کمک میکنند. این ارزشهای هستهای کار اجتماعی اغلب به امر اخلاقی ضروری برای همدردی با نیازمندان مراقبتی در میان آنان عکسالعمل نشان میدهد. اینها دلایل مجددی هستند برای ایجاد تعهد در نخستین کارگران برای کار اجباری برای پیشرفت. پیشگامی این پیشرفت در ایجاد تعهد، پیشرفت مشترک همه مردم را بههمراه میآورد. این مطالعه نتیجه میگیرد که برای کار اجتماعی آینده، این هستههای اخلاقی باعث غرور شغلی میشوند. در معنای معاصر، آنها و کار برای رفاه اجتماعی شیوههایی هستند که هم برای کارگران اجتماعی و غیر اجتماعی متناسباند.
ارسال نظر