جسارت مرد همسایه درحمله به دزد حیله گر
مرد جسور وقتی تبهکاری را در حال سرقت از خودروی مرد همسایه دید از پشت سر وی را غافلگیر کرد. دزد جوان در حلقه دستان قوی مرد خشمگین بهانه آورد که اشتباه شده است و با بیرون کشیدن چاقو ضربه ای به سمت وی پرتاب کرد.
به گزارش پارس به نقل از ایران، ساعت ۹ صبح ۶ شهریورماه سال جاری مرد جوانی در یکی از کوچه های خیابان یاسری وقتی از پنجره بیرون را نگاه می کرد متوجه شد مرد ناشناسی در حال بازکردن قفل خودروی یکی از همسایه ها است. وی که می خواست مرد تبهکار را غافلگیر کند خود را سریع به کوچه رساند و از پشت به دزد نزدیک شد و وی را گرفت.
مرد ناشناس که خیلی ترسیده بود از مرد جوان خواست رهایش کند ولی وی لباسش را محکم چسبیده بود و با فریاد دزد، دزد از همسایه ها کمک خواست. دزد بدشانس که می خواست هر طور شده از دست مرد سمج فرار کند با چاقو ضربه ای به وی زد ولی با سر رسیدن همسایه ها خود را در حلقه آنان دید و تسلیم شد.
با مخابره این ماجرا به پلیس ۱۱۰، تیمی از ماموران دایره تجسس به خیابان چنگیزی رفتند و دزد بدشانس را دستگیر و در بازرسی بدنی از وی چندین پنل ضبط، کارت سوخت، چند گوشی موبایل و دو چاقو پیدا کردند.
همسایه جسور که در درگیری با مرد تبهکار زخمی شده بود در تحقیقات به پلیس گفت: این مرد در حال بازکردن قفل خودروی همسایه مان بود که من وی را دیدم، وقتی پایین آمدم وی شیشه سمت راننده را شکسته و در حال برداشتن ضبط خودرو بود، وقتی وی را از پشت گرفتم و به دیوار چسباندم، این مرد ادعا کرد که وی را به اشتباه گرفته ام ولی هنگامی که خواستم محتویات کیف کمری اش را نشان بدهد پس از بازکردن کیف چاقویی از آن بیرون کشید و به سویم حمله کرد و ضربه ای زد ولی با کمک همسایه ها موفق شدیم جلوی فرارش را بگیریم.
مرد تبهکار در بازجویی ها ادعا کرد که وی به اشتباه دستگیر شده است و ضربه ای که به همسایه وارد شده نیز سهوی بوده است. بدین ترتیب ماموران دایره تجسس برای بررسی سوابق وی دست به ردیابی زدند و دریافتند این مرد سال گذشته نیز به خاطر چندین سرقت دستگیر شده بود.
این مرد که « محمد» نام دارد و ۳۷ ساله است در بازجویی های فنی لب به اعتراف گشود و گفت: مدتی است که دست به دزدی می زنم. بنا براین گزارش رسیدگی به پرونده تبهکار خشن به دستور بازپرس در اختیار تیمی از مأموران پایگاه هشتم پلیس آگاهی تهران قرار گرفت.
گفت وگو با دزد چاقو کش
آرام و خونسرد در گوشه راهرو ایستاده و نگاهش را به زمین دوخته است، انگار به چیزی فکر می کند! می گوید همسر و بچه اش دو سال است رهایش کرده اند و وی پس از رفتن آنان زندگی اش نسبت به روز گذشته بدتر می شود.
چند بار دستگیر شدی؟
یکبار، آن هم سال گذشته به خاطر سرقت.
زندان هم رفتی؟
نه، سال گذشته شاکی رضایت داد و من زندان نرفتم.
به چه مجازاتی محکوم شدی؟
آزاد شدم بدون این که جریمه بدهم، قاضی چون سابقه ای نداشتم و شاکی هم رضایت داده بود بلاقید آزادم کرد!
از چه زمانی شروع به سرقت کردی؟
از سال گذشته، البته دزدی هایم انگشت شمار هستند.
گفتی خانواده ات ترکت کرده اند، چرا؟
کار درست و حسابی ای نداشتم و رفتارهایم باعث شد آن ها مرا ترک کنند و دیگر برنگشتند.
کجا زندگی می کنی؟
چند مدتی در صحافی کار می کردم و شب ها را آنجا می ماندم، پس از آن خرید و فروش موبایل می کردم و پاتوقم جلوی پاساژ علاءالدین بود و شب ها گاهی در پارک یا مسافرخانه می ماندم.
چرا با مرد جوان درگیر شدی؟
ترسیده بودم و ناخواسته ضربه ای به وی زدم، چرا که وی مرا رها نمی کرد.
فکر می کردی دستگیر شوی؟
نه، چون هر روز دست به دزدی نمی زدم.
پنل ضبط ها یا سایر چیزهایی که سرقت می کردی را کجا می فروختی؟
پنل ها را یا بازار سید اسماعیل می بردم یا عباسی و موبایل ها را نیز جلوی پاساژ علاءالدین می فروختم.
اعتیاد هم داری؟
گاهی اوقات شیشه می کشم.
از خانواده ات خبری داری؟
بله، همسر و فرزندم خانه پدرشان زندگی می کنند.
چه مدت است که خانواده ات را ندیده ای؟
یک سال.
دلت برای بچه ات تنگ نشده؟
خیلی.
پس چرا دست ازکارهایت بر نمی داری؟
سکوت می کند.
الان به چه چیزی فکر می کنی؟
به همه چیز، به کارهای اشتباهم.
ارسال نظر