مصاحبه تمام قد شمقدری علیه صفارهرندی!
میگوید خیلیها در این ۳۰ سال، حضور او را در سینما برنتافتهاند و بههمین دلیل است که انتقادات تند و تیز برخی سینماگران و رسانهها در این ۸ سال اصلا شوکهاش نمیکرده است. کاریکاتورهایی که برایش کشیدهاند را نشان میدهد و میخندد و درباره «آن چیز که از هنر بَری بود/" طوفان شن" شمقدری بود» هم میگوید، تیمی که مسعود فراستی عضوش بوده، آن را سروده است.
به گزارش پارس ، به نقل ازایسنا، جواد شمقدری یکی از سینماگران منتقد دولت اصلاحات بود که قرعه ی ساخت فیلم محمود احمدی نژاد، کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۴ به نامش افتاد و پس از آن، اول مشاور هنری رییس جمهور دولت نهم شد و بعد هم معاون سینمایی وزیر ارشاد. او در دوره ای که مشاور احمدی نژاد بود با صفارهرندی وزیر وقت ارشاد که خودش یکی از مدافعان انتخابش بوده، دچار مشکل شدید شد و در هنگام تشکیل دولت دهم هم چندروزی به مرخصی رفت تا احمدی نژاد او را به عنوان وزیر ارشاد انتخاب نکند.
شمقدری حالا دیگر در آخرین روز های کاری خود در بهارستان می تواند به خیلی از حاشیه های آن زمان پاسخ بدهد. او اگرچه یکی دوبار بیان مطالبی را به آینده موکول می کند اما بازهم می شود ناگفته هایی را از او شنید.
آنچه در ادامه می خوانید، بخش نخست گفت وگوی صریح و بدون تعارف ایسنا با جواد شمقدری است که در آن به پرسش هایی درباره زمانی که مشاور هنری رییس جمهور بود، پاسخ می دهد و از موضوعاتی مانند خواست احمدی نژاد برای برکناری صفارهرندی از وزارت ارشاد، ترسش از اینکه وزیر ارشاد بشود، کنار گذاشته شدن محمدمهدی عسگرپور به عنوان یکی از گزینه های جدی تصدی معاونت سینمایی دکتر حسینی - وزیر ارشاد دولت دهم – از میان گزینه ها و… است.
آقای صفارهرندی از ابتدا خلاف نظر احمدی نژاد عمل کرد
آقای شمقدری! بحث مان را از زمانی آغاز کنیم که آقای احمدی نژاد حکم مشاور هنری رییس جمهور را برای شما زد. آن زمان اگرچه شما به عنوان یکی از اعضای کمیته فرهنگی تیم آقای احمدی نژاد، از انتخاب کنندگان وزیر ارشاد وقت بودید اما بعدا چالش های شدیدی با آقایان صفارهرندی – وزیر ارشاد دولت نهم – و جعفری جلوه – معاون سینماییِ او - داشتید. اختلافات آن سال ها این شائبه را ایجاد کرده بود که شما انتظار داشتید آقای صفارهرندی حکم معاونت سینمایی اش را به نام شما بزند.
شاید آقای صفارهرندی جزو دو سه وزیری بود که زودتر از همه وزارتش قطعی شد. در جلسه ای در حضور آقای احمدی نژاد که قرار بود صحبت نهایی درباره این دو سه وزیر بشود، درباره آقای صفارهرندی بین اعضای کمیته فرهنگی اتفاق نظر بود و من هم به عنوان یکی از مدافعان مطالبی را درباره مناسب بودن ایشان برای مسئولیت وزارت ارشاد بیان کردم.
وقتی کار تمام و حضور آقای صفارهرندی در آن مجموعه قطعی شد، آقای احمدی نژاد خطاب به ایشان و من گفت بروید با هم وزارت ارشاد را درست کنید. طبیعی بود که این خطاب بیشتر به آقای صفارهرندی بود تا به من و به نوعی باید منتظر می شدم ایشان برای برنامه هایش از شمقدری کمک بگیرد. درهرصورت من فیلمساز بودم و در عین حال سوابقی هم در وزارت ارشاد داشتم و با فضا آشنا بودم.
اما آقای صفارهرندی هیچ وقت از شما کمک نخواست، درست است؟
بله. حتی من یکی دو بار خدمت آقای صفارهرندی رفتم و طرح موضوع کردم اما نهایتا هیچ اتفاقی نیفتاد و به آقای احمدی نژاد گفتم ظاهراً ایشان هیچ تمایلی به همکاری با بنده ندارند و چون این موضوع خلاف نظر اولیه رییس جمهور بود، دلخور شدند. در هرصورت آقای احمدی نژاد بدون اینکه به من بگوید یا مشورتی کند حکم مشاور هنری رییس جمهور را برای من زد.
نام شما در دولت نهم برای تصدی وزارت ارشاد مطرح شده بود؟
خیر. در دولت اول آقای احمدی نژاد اصلا بحث معاونت سینمایی هم مطرح نبود و خود من هیچ تمایلی نداشتم.
پس فقط عضو کمیته فرهنگی بودید؟
بله، البته کمیته فرهنگی اجتماعی. در آن کمیته، من، آقایان صفارهرندی، هاشمی ثمره، جهرمی و یک نفر دیگر که الان یادم نیست که بود، عضویت داشتیم. حتی یادم می آید تیمِ ما با گزینه های تصدی وزارت امور خارجه هم مصاحبه کرد. گزینه اول مان همین آقای صالحی بود که در دولت دهم وزیر شد. گزینه دوم مان هم آقای سعید جلیلی بود که هیچ کدام انتخاب نشدند و وزارت به آقای منوچهر متکی رسید.
آقای احمدی نژاد می خواست در دوسال اول دولت نهم وزیر ارشاد را عوض کند
برگردیم به بحث آقای صفارهرندی. اختلاف جدی تان با اقدامات ایشان از کجا شروع شد؟ در هرصورت به نظر می رسید شما و ایشان از یک جناح فکری هستید.
ببینید! آقای صفارهرندی تقریبا یک سال پس از وزارتش با آقای احمدی نژاد دچار مشکل شد. آن زمان در یک برنامه صبح تلویزیون به این اختلافِ دیدگاه اشاره کردم و جنجالی درست کردند که شمقدری گفته این ها مثل زن و شوهری هستند که دارند همدیگر را تحمل می کنند.
در هرصورت پس از دوسال – یعنی در سال ۸۶ - آقای احمدی نژاد تصمیمش قطعی بود که آقای صفارهرندی را عوض کند. آنجا خیلی ترسیدم که نکند گزینه بعدی اش من باشم، چون اصلا آمادگی نداشتم. بالاخره رییس جمهور تا پایان دولت نهم نتوانست به یک گزینه جامع الشرایط برای تصدی وزارت ارشاد برسد و تغییر آقای صفارهرندی هم اتفاق نیفتاد.
در این مدت، به نظر می رسید اصطکاک شما به عنوان مشاور رییس جمهور با وزیر ارشاد هر روز بیشتر می شود.
بله اما آنچه که شما از این اصطکاک می دانید تنها بخشی بود که با دستور مستقیم آقای احمدی نژاد در رسانه ها منعکس می شد تا شاید رویه اصلاح شود.
مهمترین این چالش ها برای حل مشکل فیلم « درباره الی» بود. مشکل آن فیلم طوری داشت پیش می رفت که کاملاً در محاق قرار بگیرد و توقیف شود اما به نظر می رسید این کار درست نیست. بعدا وقتی دیدیم جشنواره « برلین» آن را انتخاب کرد، معلوم شد که تصمیم ما درست بود.
یک چالش دیگر با معاونت سینمایی وقت پیش آمد و درباره « خاک آشنا» ی بهمن فرمان آرا بود. معاون سینمایی وقت اجازه نداد که این فیلم به جشنواره فجر بیاید اما قرار شد در جشن خانه سینما روی پرده برود! من می گفتم این دوگانگی زیبا نیست و به اصل دوگانگی اعتراض داشتم.
در واقع من یک اعتراض منطقی داشتم که اگر « خاک آشنا» فیلم بدی است، نباید در هیچ جشنواره ای به نمایش دربیاید و اگر هم فیلم خوبی است، پس چرا اجازه ندادید در جشنواره فجر که مهمتر است، باشد؟
خُب شاید استدلال جعفری جلوه – معاون سینمایی وقت – درباره این دوگانگی، تفاوت رویکرد جشن خانه سینما با جشنواره فجر بود.
درهرصورت این دوگانگی خیلی بد است. مشکل اساسی من با این رویکرد بود و همین رویکرد به یک گروه اپوزیسیون اجازه می داد که در یک جاهایی برای خودش منافع کسب کند. حرف من خیلی ساده بود و هست که نباید جشنی درست کنیم که اپوزوسیون پرور باشد و جشنواره فجر متهم به جشنواره ای دُگم اندیشی شود.
وقتی فریادِ احمدی نژاد از وزارت ارشاد صفارهرندی درآمد
اینطور که شما می گویید، کشمکش اصلی بین جواد شمقدری و محمدحسین صفارهرندی در حوزه تصمیمات و سیاست های سینمایی بود. درست است؟
نه کاملا. به عنوان مثال یک گروه موسیقی اندونزیایی که سرودهایی با الفاظ اسلامی نظیر « لا اله الا الله» و « محمد رسول الله» اجرا می کردند به ایران آمده بودند. این گروه کنسرت در شرق آسیا کاملا به عنوان یک گروه اسلامی شناخته شده بودند و زن های گروه هم کاملا باحجاب بودند.
قبل از آمدن این ها به ایران، همه چیز برای برگزاری یک کنسرت هماهنگ شده بود، اما در شرایطی که مردم بلیت خریده بودند و درست لحظه ای که قرار بود این ها روی سن بروند، کلِ برنامه از سوی وزارت ارشاد لغو شد که تبعات بسیار منفی ای داشت. آن جا فریادِ آقای احمدی نژاد از وزارت ارشاد درآمده بود و می گفت من به ماهیت کنسرت کاری ندارم اما چرا به یک چیزی مجوز می دهید و بعدا لغوش می کنید؟ آن جا خود آقای احمدی نژاد دستور دادند که موضوع و موضع شان در رسانه ها منعکس شود.
در نهایت تنها کاری که من توانستم انجام بدهم، این بود برای دلجویی از آن گروه کنسرت که یک گروه اسلامی بودند، دیداری با رییس جمهور ترتیب بدهم.
این ها چند چالشی بود که بازتاب بیرونی پیدا کرد. باقی موارد هم درون سیستم بود و فکر می کنم به بازتاب شان نیازی نیست.
اولِ دولت دهم مرخصی گرفتم و رفتم کوه که نگویند وزیر ارشاد شود
برسیم به دولت دهم. آنطور که می گویند، شما در دولت دهم هم عضو کمیسیون فرهنگی ستاد آقای احمدی نژاد بودید و در مرکز تصمیم گیری برای انتخاب وزیر ارشاد. در آن زمان نظر اکثریت روی دکتر حسینی بود یا فرد دیگری؟
این طور که می گویید، نیست. من در دولت دهم سعی کردم در هیچ انتخابی ورود پیدا نکنم. آن ایام مرخصی گرفتم و ۷-۸ روز رفتم کوهپیمایی، چون نمی خواستم در این تصمیمات ورود پیدا کنم.
اما آن موقع بعضی رسانه ها شما را به عنوان یکی از گزینه های تصدی وزارت ارشاد معرفی می کردند.
بله و اتفاقا شاید یکی از عللی که زمان انتخاب وزرا رفتم کوه که حتی موبایلم هم آنتن ندهد، این بود که می ترسیدم وزیر بشوم، چون وزارت ارشاد حوزه ی تخصصی ام نبود.
چطور معاون سینمایی وزیر ارشاد شدید؟
پاسخ به این سوال بماند برای بعد. فعلا جایش نیست! (خنده)
آقای عسگرپور یکی از گزینه های دکتر حسینی برای معاونت سینمایی بود
بگذارید سوالم را طور دیگری مطرح کنم. بحثی که مطرح می شود این است که آقای حسینی بعد از قبول تصدی وزارت ارشاد، عسگرپور را برای معاونت سینمایی درنظر داشت؛ کسی که با شما اختلافات نسبتا مبنایی در حوزه سیاست و سینما دارد. آنطور که می گویند، حضور آقای عسگرپور به عنوان معاون سینمایی قطعی شده بود اما ناگهان ایشان کنار رفت و شما که آن موقع ضمن مشاورت رییس جمهور، رابطه نزدیکی با آقای احمدی نژاد داشتید، معاون وزیر شدید. چه اتفاقی افتاد؟
در آن مقطع سه چهار گزینه ی جدی مطرح بودند که اتفاقا نام من در میان آن ها نبود. اگر درست یادم بیاید، از میان چهار گزینه ای که آقای حسینی داشتند، سه تا از آن ها فیلم ساز بودند؛ آقایان عسگرپور، احمدرضا معتمدی و یک نفر دیگر که الان در خاطرم نیست. در آن مقطع، بچه های هیات اسلامی هنرمندان که به دیدگاه رییس جمهور نزدیک بودند، تلاش زیادی می کردند که فرد مناسب انتخاب شود، چون روی موضوع خیلی حساس بودند. البته این حساسیت و تلاش هیات اسلامی هنرمندان ربطی به کنار گذاشته شدن آن گزینه ها و انتخاب من نداشت. اتفاقی افتاد که بعدا می گویم.
خیلی ها می گویند شمقدری به اعتبار مشاور رییس جمهور بودندش و البته اینکه خود را یکی از گزینه های تصدی مقام وزارت می دید، فراتر از حسینی عمل می کرد.
واقعا اینطور نیست و من شخصاً چنین روحیه ای ندارم. اعتقادم این است هر کسی که در هر ساختار سازمانی قرار می گیرد، اوج خیانت است که بخواهد بالادست خودش را اصطلاحا دور بزند و با جای دیگری ببندد. حتی وقتی آقای دکتر حسینی به من اعلام کرد که تو قطعاً معاونت سینمایی را بر عهده خواهی داشت، همانجا به او گفتم شما می دانید که من قطعاً در موضوع سینما صاحب نظر هستم اما تردید نکنید کاری را قبل از هماهنگی با شما انجام نخواهم داد. حقیقتاً هم همین گونه عمل کردم و فکر می کنم اینکه گفتند معاونان آقای حسینی خودمختار عمل می کنند، جفا در حق ایشان بود.
بعضی اظهارنظرهای شما هم به این بحث دامن می زد؛ مثل آنکه در مراسم معارفه تان گفتید، موضوعی را با آقای احمدی نژاد طرح کرده ام و درخواستم این است که آقای حسینی آن را پیگیری کند!
ببینید! همانطور که گفتم، ممکن است آقای دکتر حسینی گزینه ی دیگری در ذهنش بود اما نهایتا قبول کرد طبق ملاحظاتی با فرد دیگری کار کند. من تا اینجایش را می توانم توضیح بدهم، بقیه اش با خودشان است، چون بیشتر از این خبر ندارم.
شهادت می دهم به عهدی که با آقای حسینی بسته بودم عمل کردم
به عهدی که بسته بودید پایبند ماندید؟
بله، واقعا عمل کردم. اینجا می توانم شهادت بدهم و ان شاءالله آقای حسینی هم اگر نقدی باشد بگویند. می توانم بگویم واقعا نزدیک به صددرصد هر کاری کردم، با تعامل فعال انجام دادم و حتی جایی که نظرات مان متفاوت بود، من به رأی ایشان عمل می کردم.
اما گویا آقای حسینی کمی به وضعیت سینما و مدیریتش در این چهار سال نقد داشت. این اواخر در جایی گفته شده بود که خیلی از اتفاقاتی که در معاونت سینمایی می افتاد، نظر ایشان نبود.
ایشان این را نگفت. البته شاید آقای دکتر حسینی الان فکر کنند که در این دوره می توانستند انتخاب های بهتری را در سطح معاونان شان داشته باشند، این طبیعت انسان است، اما ایشان در آن مصاحبه گفته بودند که « نقاط قوت بسیاری بود، نقاط ضعفی هم بود که شاید به مدیریت ها برگردد» . حال دقت کنید که این مدیریت ها می تواند ناظر به مدیریت زیرمجموعه من باشد یا می تواند ناظر به مدیریت های دیگر وزارتخانه باشد. ولی متاسفانه فضای رسانه تمام حمله را به سمت شمقدری برد. من به این حملات عادت کرد ه ام. این اتفاقی بود که در این چهارسال زیاد می افتاد.
کاش از سال ۸۴ در معاونت سینمایی بودم تا آن چهار سال سوخت نمی شد
چند روز قبل داشتم به یک موضوع جالب درباره شما فکر می کردم که بیشتر شبیه چرخش روزگار است. روزی که مراسم معارفه شما در وزارت ارشاد برگزار شد و آقای جعفری جلوه دفترش را تحویل داد، آخرین گفت وگوی شان را در دفتر آقای حبشی با « ایسنا» انجام داد. ایشان در آن گفت وگو آرزو کرد کسانی که منتقد عملکردش بوده اند، خودشان در این سمت – معاونت سینمایی - قرار بگیرند و مزه آن و فشارهایش را بچشند. این اتفاق برای شما افتاد. حالا اگر باز هم به ۸ سال قبل برگردید و مشاور رییس جمهور باشید، آن انتقادها را دارید؟
من می گویم کاش از دوره اول ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد در همین معاونت سینمایی بودم تا آن چهارسال اول سوخت نمی شد اما دست تقدیر اینگونه نخواست.
ببینید! ممکن است خیلی ها از این دوران چهارساله با تعابیر به شدت انتقادی یاد کنند اما در ۳۰ سال گذشته، همین ها حضور من را در خیلی جاها برنمی تافتند. من به این شرایط عادت کرده ام و حتی قبل از قبول مسئولیت معاونت سینمایی، از هرنظر برای روبه رو شدن با جنگ روانی سنگین علیه خودم آمادگی داشتم. همین آمادگی باعث شده که تا امروز از هیچ اتفاق و اظهارنظری شٌکه نشوم.
واکنش شمقدری به « آن چیز که از هنر بَری بود/طوفان شن شمقدری بود» ، بدلش در « خنده بازار» و کاریکاتورهایش
حتی از اینکه می خوانند « آن چیز که از هنر بَری بود/طوفان شن شمقدری بود» ؟
(خنده زیاد) نه من عادت دارم. این شعر برای سال ۷۴-۷۵ است. تیمی این شعر را سرودند که آقای فراستی جزو آن ها بود. آن موقع من جوان تر بودم و انصافا از آن ها خیلی دلخور شدم، اما الان اگر کسی بخواندش، می خندم.
حتما بدل خودتان را هم در « خنده بازار» دیده اید؟ انصافا از نظر ظاهری خیلی شبیه بود.
بله! کلی خندیدم. البته سری اولی که بدلم را کار کرده بودند خیلی حساب شده تر بود اما این قسمت اخیر از نظر محتوا خیلی چیز جدیدی نداشت.
کلا عادت کرده ام از این چیزها ناراحت نشوم، حتی تمام کاریکاتور هایی که برایم کشیده اند را روی گوشی تلفنم دارم. واقعا بعضی های شان خیلی خنده دار هستند. (خنده)
از بحث اصلی مان منحرف شدیم. وقتی داشتید از ریاست جمهوری و کار بی دغدغه و غیراجرایی مشاوره دادن به حیطه گسترده ای مانند وزارت ارشاد می آمدید، می دانستید که مدیریت سینما چقدر می تواند سخت باشد؟
مدیریت بخش سینمایی وزارت ارشاد یکی از جاهای حساس این کشور است. کسانی که در فضا های امنی مانند صدا و سیما مدیریت کرده اند یا مدیری که در پستوها کار کرده، مناسب مدیریت این بخش نیست و مطمئناً در ۶ ماه دچار چالش های جدی خواهند شد. اینجا مدیری می خواهد که بداند در سینما چه خبر است، فردی می خواهد که اهل مدیریت بحران باشد. در واقع مدیریت سینما در عرصه فرهنگ و وزارت ارشاد مثل نوک پیکان است که بیشترین ضربه ها را می خورد و چون برداشتن اولین گام ها با اوست، همیشه خوب و بد کل اتفاقاتِ وزارتخانه سر او خراب می شود.
به همین دلیل است که می گویم اینجا یک مدیر شجاع و آماده روبرو شدن با بحران ها نیاز دارد تا بتواند اضطراب و فضای تند و تیز اطرافش را کنترل کند و از پس اهداف تعیین شده هم بربیاید.
البته با توجه به اختلاف نظر های عمیقی که الان بین طیف های مختلف سینماگران وجود دارد، بعید است که تمام شاخصه هایی هم که گفتید بتواند به مدیر بعدی سازمان سینمایی کمک کند!
نمی دانم. امیدوارم که درست برعکس اتفاقی که زمان مدیریت من افتاد، روحیه ی تعامل، همکاری و همدلی بین گرایش های مختلف بچه های سینما وجود داشته باشد، چون اگر همچنان هر کسی بخواهد اسب مراد خودش را بتازد، هر چقدر هم که مدیر بعدی توانمند و مبتکر و خلاق باشد، بالاخره قطعاً یک جاهایی دچار چالش های جدی خواهد شد و سرنوشت سینمای ایران به آن نقطه مطلوبی که همه ما می خواهیم نخواهد رسید.
ارسال نظر