به گزارش پارس به نقل از آستان مهر، ممکن است هر کسی قبل از ازدواج تصویر ذهنی خاصی نسبت به آینده اش داشته باشد، همسر آقای نظری می گوید از زندگی مشترک، تصویری بسیار رویایی و غیرواقعی داشته و ادامه می دهد: زندگی الان واقعی و جدی است. اول فکر می کردم زندگی قرار است خیلی رمانتیک باشد. زندگی واقعی خیلی زود برای من شروع شد.
آقای نظری هم ادامه می دهد: احساس می کردم شرایط خیلی بهتر می شود، فکر می کردم تحمل فشارهای محیطی راحت تر می شود. نمی خواهم بگویم زندگی خانوادگی بد است اما کار سختی است و اصلاً کار هر کسی نیست. من تصویرم خیلی ایده آل بود اما با یک تصویر دیگر روبه رو شدم، یک نوع دیگر!

آقای نظری روند پیشرفت کاری اش را این گونه توضیح می دهد: من سرباز بودم. از صفر شروع کردم. رادیو دستمزدش خیلی پایین بود. ساعت ده می رفتم رادیو، شش صبح می آمدم خانه، بعد هشت می رفتم رادیو. جمعه که می شد مثل یک لاستیک پنجر بیهوش می شدم. بعد موقعیتی پیش آمد که در جای خوبی قرار گرفتم. سال ۷۸ بود که « به خانه برمی گردیم» شروع شد. در خیابان همه من را به اسم آقای به خانه برمی گردیم می شناختند.

این زوج جوان همچنین نظرات جالبی درباره نقش زن و مرد در زندگی مشترک دارند. آقای نظری می گوید: زنان کارمند کدبانوهای خوبی نیستند، به خاطر موقعیت شان نمی توانند کدبانو باشند. اما این عقیده دلیل بر این نیست که او از زندگی اش ناراضی است چون همسرش ادامه می دهد: محمد بیش از حد مسئولیت پذیر است، زودتر از این که من به فکر ثبت نام آژنگ باشم او به فکر است، هم عجول است و هم مسئولیت پذیر!

خانم نظری وقتی از همسرش دلخور می شود درباره ناراحتی اش صحبت می کند: همیشه به خودش می گویم، به کس دیگری نمی توانم بگویم. علاوه بر این به همسرش اعتماد دارد و او را فرد سالم و صادقی می داند و می گوید: صداقتش عین بچه هاست.