به گزارش پارس ، به نقل ازجام نیوز، این مطلب حاصل گفت وگوی دنیای اقتصاد با وی است که در ادامه می خوانید:

ترانه هایتان بوی غم می داد، بوی تلخی قهوه، بوی سوختن، بوی ضجه زدن و… چرا؟

من همان چیزی را که باید می خواندم خواندم و اصلا به این مساله که بخواهم موج یا سبک جدیدی وارد دنیای موسیقی کنم، فکر نمی کردم.

به خاطر همین ترانه های تلخ بود که اجازه مجاز کار کردن به شما داده نمی شد؟

اتفاقا من از ابتدا مجاز بودم. جالب است بدانید که اولین آلبومم مجوز شعر و آهنگ را هم گرفته بود، اما بنا به دلایلی به صورت غیرقانونی منتشر شد. ضمن اینکه این تلخی ها، این غم ها همگی از درون آدم نشات می گیرد. ریشه این غم و اندوه مثل خیلی چیزهای دیگر که در دنیا وجود دارد قابل بیان نیست!

من همیشه شریف خوانده ام و هیچ وقت از خط قرمز ها عبور نکرده ام و از همان ابتدا هم می خواستم که به صورت مجاز فعالیت کنم، اما قسمت این بود که کمی دیر تر وارد فضای موسیقی مجاز شوم.

اما مدت هاست که از آن دنیای منفی فاصله گرفته ای.

من هر وقت احساس نیاز کنم چیزی لازم است حتما آن را انجام خواهم داد، منتها بهتر از قبل!
بعضی چیز ها در دنیا هست که نمی توان آنها را در قالب کلمات توضیح داد، این غم هم قابل توضیح نیست. شاید الان هم همین طور باشد.

کارهای مشترکی که با محسن یگانه خوانده ای همگی مورد استقبال واقع شده اند، نیز همه ترانه های منفی یا تلخ داشتند. چرا دیگر تکرار نشد؟

فکر می کنم محسن یگانه یک بار در یک گفت و گو توضیحات مفصلی در این مورد داده است. به هرحال در این چند سال من فقط سه بار محسن را دیده ام، اما در این دیدار ها هیچ وقت بحثی
در این مورد با هم نداشته ایم.

برای مخاطبان است که با دنیای تلخ فاصله گرفته اید؟

من همیشه به این موضوع ایمان داشته و ایمان دارم که اگر من دارم کار می کنم و کارم شنیده می شود، به دلیل وجود مخاطبان عزیزم است. اگر آنها نباشند، قطعا من ِ محسن چاووشی هم جایی در دنیای موسیقی نخواهم داشت.

دوستانی که لطف می کنند و من را با محبت هایشان حمایت می کنند اصل دستمزد من برای زحمات شبانه روزی ام هستند. من شب و روز کار می کنم تا بتوانم موسیقی بهتری برای دوستانم تولید کنم تا خدای ناکرده شرمنده محبت هایشان نشوم.

اگر می بینید کم حرف هستم، باور کنید فقط و فقط به این دلیل است که می خواهم در آرامش کامل باشم و فقط به روی کارم تمرکز کنم تا مخاطبانم از من راضی باشند. از همین جا می خواهم به مخاطبانم بگویم: دوستتان دارم که دوستم دارید.

به مرور سعی کرده اید از آن فضا دور شوید، این را در آلبوم جدید هم لحاظ کرده اید. به دلیل همین متفاوت بودن است این بار سراغ اشعاری از وحشی بافقی، مولانا، شهریار، خیام نیشابوری و بابا طاهر رفته اید. استقبال چگونه بود؟

این اتفاقی بود که در ابتدا با واکنش های منفی عده ای از مخاطبان من روبه رو شد، ولی به مرور خیلی ها از این تغییر رویه و سبک استقبال کردند. قبل از اینکه پیشنهاد این آلبوم به من بشود، یک کار در همین فضاها داشتم. بعضی دوستان آن را شنیدند و از آن استقبال کردند و همین باعث شد انرژی من برای کار کردن در این فضاها بیشتر شود.

هر چند آن اوایل خیلی امیدی به استقبال از طرف مخاطبان نداشتم، ولی به مرور و بعد از پیگیری بیشتر مفهومی این قبیل آثار به این نتیجه رسیدم که قطعا مخاطب موسیقی من هم می تواند با این اشعار فاخر و کلاسیک ارتباط برقرار کند.

حسی که از این اشعار دارید چگونه حسی است؟

به قدری درگیر اشعار مفاخر ادبیات ایران شده ام که دیگر نمی توانم با آثار روز بازار ارتباط برقرار کنم. قصد بی احترامی به کسی را ندارم، فقط حال و روز این روزهایم را گفتم.

شما در این آلبوم هم قطعه ای دارید که در آن با خود سر ناسازگاری ندارید. این هم نشات گرفته از همان حس ها و انرژی های گذشته است؟

بله، همان طور که شاهد بوده اید، یکی از پرهیجان ترین قطعات این آلبوم قطعه « توبه نامه» است که با ترجیع بند « غلط کردم، غلط… » ساخته شده است. در این قطعه نگاهی انداخته ام به برخی اشتباهاتم در زندگی و عمر کاری. من به شدت به این قطعه دلبستگی دارم. برای همین از تهیه کننده خواستم که آن را حتما در آلبوم جدید بگنجاند.

مسبب کلام های از این دست (منفی) چیست؟

همیشه دنبال مقصر می گردیم و فکر می کنیم فاجعه ای اتفاق افتاده است. چرا نباید ترانه نفرت داشته باشیم، همیشه ترانه بازتاب کوچکی از زندگی بیرونی ما بوده است. ما که درگیر عشق و عاشقی های یک روزه دو روزه هستیم که وقتی صبح عاشقیم و شب فارغ، ترانه مان هم « خیالی نیست» می شود؛ چون اگر خیالی باشد، باید بترکیم!

این فضاها نشات گرفته از فضاهای روزمره زندگی هستند. حتی در میان اشعار شاعران قدیم و کلاسیک نیز اینگونه کلام ها هستند، ولی من که مدت هاست از این فضا فاصله گرفته ام.

میثم یوسفی در جایی گفته بود: اگر وحشی بافقی هم الان بود به تهدیدش که « از گوشه بامی که پریدیم، پریدیم» اکتفا نمی کرد و بدتر از اینها را می گفت. اصلا اینجا هم نمی خواهیم بحث هنر برای مردم یا برای هنر یا برای تعالی یا هنر پیشرو یا هنر وابسته و از این چیزها را باز کنیم و تکلیفشان را هم قرار نیست ما مشخص کنیم.

ما در مورد ترانه هایی حرف می زنیم که هیچ ربطی به هنر نداشته باشد و خیلی جاها هم اصلا ۱۰۰ درصد با هنر و ادبیات و تعاریف آنها متناقض است و اینکه این خوب است یا بد هم فعلا مهم نیست. مهم این است که ما اینطوری زندگی می کنیم. اینطوری حرف می زنیم و اینطوری ترانه گوش می دهیم.

البته ناگفته نماند که در این میان نیز ترانه های قوی و خوش کلام نیز پا گرفت. اینقدر نفرت و بی خیالی و سیاهی در نوشته ها و ترانه هایمان به دلیل شکل و شرایط کنونی زندگی است. حافظه عاشقانه نسل جوان خراب شده است.

درباره اعتراضی بودن هم وضع به همین منوال است؟

هر هنرمندی سبک و ایدئولوژی خود را دارد. این نظر من بود که باید این آهنگ اینگونه خوانده شود. اگر منظورتان قطعه خرمشهر است، باید بگویم آن نوع خوانش کاملا سلیقه و نظر من بوده است و دوست دارم هر فردی آنگونه که دوست دارد، دریافت خود را از کارهایم داشته باشد.

و ترانه سرایانی همچون امیر ارجینی و حسن صفا توانسته اند با این روحیات شما سازگارتر باشند. من هم با کسی تعارف ندارم. اگر من با این دو ترانه سرا کار می کنم، حتما دلیلش کار خوب خودشان بوده است.

شک نکنید که من دوست ندارم اعتماد و اطمینان طرفدرانم را از بین ببرم؛ این دوستانی که شما نام بردید خوب می دانند که من چه ترانه هایی را می خوانم و تقریبا به مرز مشترکی با هم رسیده ایم.

و بعد از این تلخی ها فاصله گرفتید؟

من همیشه دوست داشته ام که فضاهای جدید را تجربه کنم، علاقه دارم آن چیزی را که فکر می کنم درست است انجام بدهم. این بد است که حرف تکراری نمی زنم؟ باید به مخاطب ها احترام گذاشت و در چنین شرایطی نباید خود را تکرار کنم.

اگر شما اسم این را ریسک می گذارید، باید بگویم به خاطر طرفداران و مخاطبان این ریسک را همیشه می پذیرم. اماخیلی وقت ها حس هایی است که نمی توان با کلمات آن را بیان کرد. آهنگ خودش این حس را می رساند و تمام حرف ها در کار زده می شود. بقیه اش شعار است.

با حسین صفا تعامل خوبی به عنوان ترانه سرا دارید.

پس از سال ها همکاری، او دیگر با حس من آشنا شده و می داند که من چه چیز را می پسندم و می خوانم. حقیقت این است که صفا درد و رنج مردم را سروده و من آن را خوانده ام.

بازخوردهایی که تا امروز داشته اید چگونه بوده است؟

همیشه نظرات موافق و مخالف وجود دارد، اما حالا دامنه این نظرات گسترده تر شده است. این وظیفه رسانه ها است که نظرات مردم را منعکس کنند. نکته جالبی که وجود دارد در کلیات آلبوم همه آن را دوست دارند؛ حالا در جزئیات سلیقه افراد متفاوت است که به نظرم همین اختلاف سلیقه هاست که کار را زیباتر می کند. همیشه عده ای هستند که با قصد و نیت با هنرمندان و کارشان مخالفت می کنند و اگر اینگونه نباشد، باید به کار خودم شک کنم و نگران باشم.

بازهم از نفرت و غم خواهید خواند؟

برای من این تقسیم بندی شادی و غمگین و نفرت و… وجود ندارد؛ ضمن اینکه من همیشه برای آن تویی که در ترانه هایم هست احترام قائل بوده ام.

برای من موسیقی یا دلنشین است یا دلنشین نیست. اگر من یک کار شاد می خواندم که دلنشین نبود خیلی بد می شد. خوشحالم که همه کارهایم در هر فضایی که بوده مخاطب خود را داشته و توانسته با مخاطبان ارتباط خوبی برقرار کند. این است که طعم آهنگ را شاد می کند نه ترانه و شعر و ملودی و…

علاقه شخصی خودتان در زمینه شعر و ادبیات چگونه است؟

علاقه زیادی به ادبیات کلاسیک ایران دارم؛ قرن ها پیش شاعری بوده که هنوز هم حرف هایش مصداق دارد، این عمق کار را می رساند. معمولا فهم اشعار این شعرا نیاز به دقت زیادی دارد و خوشحالم که مردم نیز آنها را درک کرده اند. باید خوشحال باشم که این اتفاق رخ داده است. انتخاب شعر در موسیقی پاپ اهمیت زیادی دارد.

مخاطبان ما خیلی زیاد به ترانه ها دقت می کنند و مدام آن را زیر لب می خوانند. تلاش کردم شعرهایی را انتخاب کنم که جامعه ما هنوز با آن درگیر است و فکر می کنم نوع موسیقی ای که برای این شعرها انتخاب کردم دلیل دیگری باشد برای اینکه مخاطبان آن رابهتر بپذیرند.