پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- علی نصری- هانری برگسون (Henri Bergson) - فیلسوف فرانسوی - در رساله مشهور «خنده»‌اش (Le Rire) به مفهوم و کاربرد این پدیده در جامعه بشری می‌پردازد. برگسون سه خصلت اصلی برای خنده بیان می‌کند:

۱- خنده یک پدیده منحصر به «انسان» است. انسان تنها موجودی است که هم قابلیت خندیدن دارد و هم خودش تنها موضوع خنده است. حتی حیوانات زمانی «خنده‌دار» می‌شوند که صفات «انسانی» برایشان متصور شویم.

۲- خنده یک پدیده اساساً دست«جمعی» است. خندیدن در تنهایی کار دشواری است. خنده یک مکانیزم «اصلاحی» اجتماعی برای «تنبیه» افراد یا رفتارهایی است که از نُرم‌های جامعه فاصله می‌گیرند.

۳- خنده نیازمند میزانی از «بی‌تفاوتی» و «شکاف عاطفی»‌ است. هر چه انسان نسبت به موضوع خنده‌اش پیوند احساسی و همذات‌پنداری بیش‌تری داشته باشد٬ خندیدن برایش دشوارتر می‌شود.

پس در نظریه برگسون «خنده» - به خودی خود - لزوماً یک پدیده مثبت نیست و همواره عنصری از «تحقیر» و «تنبیه» و «بی‌تفاوتی» در آن وجود دارد.

در کنار مفهوم «خنده» می‌توان به مفهوم «نشاط» اشاره کرد.

«نشاط» از مشاهده یک اتفاق غیرمنتظره در لحظه یا یک ناهنجاری اجتماعی پدید نمی‌آید. بلکه کیفتی از بودن است که انسان در مقاطعی که زندگی‌ فردی و اجتماعی‌اش دارای «معنی‌»‌ و «جهت» است تجربه می‌کند.

کافی است تا به رمان‌ها٬ مقالات٬ اشعار٬ سرود‌ها٬ کارهای هنری و خاطراتی که از مقاطع خاص تاریخی به‌جا مانده توجه کنیم تا به میزان شور و نشاطی که در جوامع بشری در زمانی که یک «هدف» و «آرمان» را دنبال می‌کردند٬ پی ببریم. مثلاً در سرودهای دوران جنبش حقوق مدنی سیاه‌پوستان آمریکا٬ در اشعار دوران مبارزه با آپارتاید در آفریقای جنوبی٬ در رنگ‌ها و طرح‌های فانتزی جنبش‌ ضدجنگِ ویتنام در دهه ۶۰ میلادی٬ در فیلم‌های موزیکال و کمدی دوران «بازسازی» پس از جنگ دوم جهانی یا حتی در احساس هم‌دلی جامعه ما در موقع یاری‌رسانی جمعی به قربانیان زلزله‌٬ و در هر مقطعی که انسان قدمی از «خود» فراتر می‌نهد و به زندگی‌اش معنی و هدف و جهت و حرکت می‌بخشد

جامعه امروز ما٬ دچار کمبود «خنده»‌ نیست. ما حتی شاید بیش‌تر از جوامع دیگر می‌خندیم. خنده‌هایی که اساس‌شان «تحقیر» و «تنبیه» و «شکاف عاطفی» با یکدیگر است. جامعه ما به حقیقت یک کارخانه «جوک‌سازی» است. جوک‌های قومیتی٬ جوک‌های جنسیتی٬ جوک‌های مربوط به اخبار روز٬ جوک‌های مربوط به عادت‌های روزمره٬ جوک‌هایی که حتی در هنگام وقوع زلزله و سیل و آتش‌سوزی می‌سازیم و در تلفن‌های همراه و شبکه‌های اجتماعی و محاوره‌های روزمره در سطح وسیع منتشر می‌کنیم.

تلویزیون نیز مملو از برنامه‌ها و سریال‌های «طنز»ی است که مبنا و اساس‌شان «تحقیر» و «تنبیه» جامعه است. طنز‌هایی که مدام مردم را به دروغ‌گویی٬ متقلبی٬ ریاکاری٬ بی‌سوادی٬ بی‌ادبی و بی‌فرهنگی متهم می‌کنند تا تولیدِ خنده‌ کنند.

«نشاط»ی که این روزها جامعه‌شناسان و برخی از مسئولین از کمبودش سخن‌ می‌گویند و ایجادش را ضروری می‌خوانند٬ با تولید «خنده» بیش‌تر میسر نمی‌شود. ما امروز به هنرمندانی نیاز داریم که قادرند «معنی» را به «خنده» اضافه کنند. اعتماد به نفس و خودباوری را در جامعه برای حل مشکلات و عبور از چالش‌ها تقویت کنند. روحیه سازندگی و پویایی و تحرک را در جامعه بدمند. و نسل جوان را از منجلاب پوچ‌گرایی و انفعال و یاس بیرون آورند.