جای خالی سمندریان در روز معلم
تولد حمید سمندریان ۹ اردیبهشت ماه است اما بچههای تئاتری، تولد استادشان را روز معلم جشن میگرفتند.
به گزارش پارس به نقل از فارس، معلم بزرگ تئاتری ها که کودک درونش همیشه زنده بود و شاداب، او که عاشق جشن تولد بود، می گفت: « تولدم یک هفته است از ۹ تا ۱۲ اردیبهشت (روز معلم) »
بچه های آموزشگاه سمندریان اما امسال روز تولد استاد را در قطعه هنرمندان بهشت زهرا (س) برگزار می کنند.
آنچه در ادامه می خوانید، گزارش خبرنگار تئاتر خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) ، است از اولین سالروز تولدی که حمید سمندریان در آموزشگاهش نیست و در قطعه هنرمندان بهشت زهرا (س) در کنار جمع بی شماری از دوستان و هم رشته ای هایش، آرمیده است.
از همان اول که جلوی در آموزشگاه می رسیم قلب مان می ریزد، از همان اول که خطوط آشنای امضای معروف حمید سمندریان بر تابلوی آموزشگاه را می بینیم که او هنرمندی صاحب امضا بود.
روز ۹ اردیبهشت است و آغاز ترم جدید هنرجویان. تورج ثمینی پور مدیر داخلی آموزشگاه و یار حمید سمندریان طوری برنامه ریزی کرده که ترم جدید همزمان با تولد استاد آغاز شود.
ثمینی پور محبوب بچه هاست و حالا یادگار حمید سمندریان هم هست. او که ۱۲ سال است در آموزشگاه حمید سمندریان خدمت می کند و به نوعی مثل پسر سمندریان است.
بعد از ۱۲ سال ماندن در آموزشگاه مثل استادش، تعلق خاطری به این آموزشگاه دارد و در نبود سمندریان طبیعتا بیشتر نگران است و نگرانی اش را این گونه توضیح می دهد: « خیلی نگران بودم که آموزشگاه چه می شود؟ ! ولی هم من و هم خانم روستا به استاد قول داده بودیم که در آموزشگاه بسته نشود. استاد در آخرین ماه های زندگی اش خیلی نگران بود، مدام می پرسید آموزشگاه چطور است و من نمی دانستم چه بگویم، اگر می گفتم خوب است که فکر می کرد غیبت اش، تاثیری در آموزشگاه نداشته و اگر می گفتم، خوب نیست که غصه می خورد. به همین دلیل همیشه از جواب دادن طفره می رفتم و به جای آن تعریف می کردم در آموزشگاه چه اتفاقاتی می افتد. »
سال گذشته همین ماه ها بود که حال سمندریان رو به وخامت گذشت و هما روستا همسرش- و تورج ثمینی پور به هنر جویان آموزشگاه گفته بودند که استاد حضور مستمر ندارد اما به آنها گفتند که همه چیز با نظارت خودشان است. استاد هم در اولین جلسه هر کلاس حاضر می شد و استادان را معرفی می کرد. بعد از گذشت چند ماه از درگذشت سمندریان شیوه کار آموزشگاه همان است، استادان هم همان ها هستند، استادانی مانند محمد یعقوبی، حسین کیانی، محمد علی سجادی، پانته آ پناهی ها و… که خود شاگردان حمید سمندریان بوده اند.
ثمینی پور می گوید: « مطمئنم این جا جز معدود آموزشگاه هایی است که این قدر دلسوزانه به بچه ها درس می دهد، گاهی خانم روستا حتی یک ساعت بعد از کلاس هم در آموزشگاه می مانند و با بچه ها صحبت می کنند. »
پای تئاتر که به میان می آمد، حمید سمندریان حسابی سخت گیر می شد. کار برایش جدی بود، خیلی جدی، بچه های آموزشگاه را وا می داشت به تماشای همه تئاترها بروند، خوب و بد و متوسط نداشت، اعتقاد داشت بچه ها خود با دیدن همه نمایش ها باید بتوانند تفاوت میان کار خوب و بد را متوجه شوند.
همین حساسیت ها بود که حالا تورج ثمینی پور را هم سخت گیرتر کرد.
او می گوید: « الان بیشتر نگران بچه ها هستم. قبلا هم سخت گیری می کردم اما نبودن استاد خیلی، خیلی وحشتناک است. با این حال می دانم که نسبت به نسل جدید نوعی دین دارم، این بچه ها متولد سال های ۷۳ و ۷۴ هستند بعضی از اینها استاد را خوب نمی شناسند. سعی می کنم همان سخت گیری ها را داشته باشم، گاهی با هم دسته جمعی به تماشای تئاتر می رویم. خواندن نمایشنامه را پیگیری می کنم، چیزی که همیشه مورد تاکید استاد بود. »
تورج ثمینی پور سال ۷۹ هنرجوی آموزشگاه سمندریان شد و از سال ۸۰ فعالیتش را در این آموزشگاه آغاز کرد. آموزشگاه سمندریان ۱۸ ساله است و حضور ثمینی پور در این آموزشگاه ۱۲ ساله اما امسال اولین سالی است که روز معلم، استاد حاضر نیست.
او ادامه می دهد: « شاید سال های پیش هم – برای من – استاد مثل سابق نبود ولی حضورش، همه جوره مرا حمایت می کرد اما الان آن حامی را از دست داده ام. خلا زیادی دارم که به این زودی پر نمی شود. دلم برایش تنگ شده، او زندگی کردن را خیلی دوست داشت، مرگ را نمی خواست همیشه می گفت عمر پدرم را می گیرم، ۹۰ سال عمر می کنم، من به این موضوع ایمان پیدا کرده بودم اما این طور نشد و استاد زودتر رفت. »
حمید سمندریان که زاده ۹ اردیبهشت سال ۱۳۱۰ بود به توصیه پدرش در رشته مهندسی شوفاژ سانترال تحصیل کرد تا اگر روزی از طریق تئاتر نتوانست گذران زندگی کند، از طریق مهندسی امرار معاش کند. او اما در تمام عمرش کار کرد، نمایش اجرا کرد، تدریس کرد، تئاتر دید و نمایشنامه ترجمه کرد.
او خیلی پرکار نبود هرچند از اجرای نمایش هایش « ازدواج آقای می سی سی پی» ، « بازی استریندبرگ » ، « ملاقات بانوی سالخورده» ، « دایره گچی قفقازی» و… خاطراتی ماندگار به جا گذاشت اما کمتر هنرمندی است که به طور مستقیم یا غیر مستقیم شاگرد او نبوده باشد.
اعتقاد داشت استادی خوب است که شاگردانش از خودش بهتر باشند.
حالا جای استاد در آموزشگاه با عکس هایش پرشده، با عکس هایی که در همه آنها نگاهی شیطنت آمیز دارد، انگار یک پسربچه شیطان همه جا همه را دنبال می کند.
استاد رفته است اما در آموزشگاه باز است، بچه های جوان می آیند و می روند شاگردانی که پر از امید هستند پر از آرزو.
بچه های تئاتری عاشق حمید سمندریان هستند اما جای خالی اش برای هما روستا همسرش- که نزدیک ۴۰ سال با یکدیگر زیستند و تورج ثمینی پور که امور آموزشگاه را اداره می کرد برای همه نمایان تر است.
ثمینی پور می گوید: « استاد یک جمله داشت، می گفت امیدوارم شرایطی پیش بیاید و شاگردانی که این جا می آیند، بتوانند در جهت رشد هنر مملکت موثر باشند. »
ارسال نظر