پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- هاجر سادات قاسمی- چرا در برخی از بخش‌های کشورمان طلاق زیاد است؟ چه کنیم که حق همسر -حق زن، حق شوهر- حق فرزندان رعایت شود؟ چه کنیم که طلاق و فروپاشی خانواده، آن‌چنان‌که در غرب رایج است، در بین ما رواج پیدا نکند؟ چه کنیم که زن در جامعه ما، هم کرامتش حفظ شود و عزت خانوادگی‌اش محفوظ بماند، هم بتواند وظایف اجتماعی‌اش را انجام دهد، هم حقوق اجتماعی و خانوادگی‌اش محفوظ بماند؟ چه کنیم که زن مجبور نباشد بین این چند تا، یکی را انتخاب کند؟ این‌ها جزو مسائل اساسی ماست.... (رهبر انقلاب، مهرماه 1391)

بدون شک انقلاب اسلامی دستاوردهای فراوانی برای زنان ایرانی داشته است که علاوه بر رشد آمار شاخص‌هایی چون سواد، تحصیلات عالی و گسترش بهداشت و درمان، در حافظه تاریخی و فرهنگی زنان این سرزمین نیز ثبت شده و زندگی بسیاری را تغییر داده است. آنان، دورانی را به خاطر می‌آورند که مبتنی بر تفکر سنتی منتسب به دین،‌ برای فعالیت‌های فکری، تحصیلات و حضور اجتماعی، ناتوان در نظر گرفته می‌شدند و از سوی دیگر به دلیل فساد حکومت پهلوی، حضور اجتماعی و تحصیلات برای ایشان مستلزم کنارگذاردن ارزش‌های اسلامی بود. لذا چنین فعالیت‌هایی مفسده‌انگیز محسوب می‌شد. امام خمینی (رحمه‌الله‌علیه) در چنین شرایطی راه سوم را پیش پای زنان نهاد و آن‌ها را به الگوگیری از حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) و تلفیق حضور اجتماعی عفیفانه و فعالانه با نقش‌های خانوادگی ترغیب و هدایت و از این مسیر،‌ تحولی اساسی و سریع در نگاه زن و مرد ایرانی ایجاد کرد.

نظام جمهوری اسلامی نیز زمینه این حضور را فراهم ساخت. خانواده‌ها به حکومت اسلامی اعتماد کردند و زنان راه سوم، با اعتقادات مذهبی وارد دانشگاه شدند و در رشته‌های گوناگون تخصص گرفتند، وارد دستگاه‌های اجرایی و سیاست‌گذاری و تحقیقاتی شدند و توانمندی‌های خود را نشان دادند و درعین‌حال تلاش کردند وظایف خود را به‌عنوان همسر و مادر به‌نحو احسن انجام دهند. در چنین شرایطی بود که مشکلات جدید آرام‌آرام رخ نمود. زنان مشتاق بودند در کنار نقش‌های مادری و همسری، توانمندی‌های خود را در سایر عرصه‌ها نیز به‌کارگیرند. نیازمند شرایطی برای اشتغال بودند که به آن‌ها امکان برقراری تعادل در بین نقش‌های گوناگون را بدهد. نیازمند آن بودند که موقعیت جدیدشان از سوی همسران به رسمیت شناخته شود و حمایت شوند. نیازمند آن بودند که قوانین مدنی و قوانین خانوادگی، این رشد و جایگاه جدید را برای زنان به رسمیت بشناسد و لحاظ کند. خلأها در حوزه قوانین، ساختارهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی به‌تدریج آشکار شد. آمار طلاق بالا رفت. تمایل به ازدواج کاهش پیدا کرد. حیا، عفاف و غیرت در زنان و مردان کم‌رنگ شد. مصرف‌گرایی و تجمل، جایگزین قناعت و ساده‌زیستی شد و ارزش‌ها تغییر کرد.

چرا انقلاب اسلامی که راه سوم و الگوی زن آرمانی‌اش حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها) و خانواده آرمانی‌اش، اهل‌بیت پیامبر (صلوات‌الله علیهم) بودند، در چنین مسیری قرار گرفت؟ چرا آن شروع درخشان، چنان‌که شایسته‌اش بود، ادامه پیدا نکرد و با آسیب‌های جانبی متعدد مواجه شد؟ کجا راه را اشتباه رفتیم و چه‌کارهایی باید می‌کردیم که نکردیم؟

نگاهی دقیق به روند تغییرات در حوزه مسائل زنان و خانواده و بسترهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی آن، در یافتن پاسخ کمک می‌کند؛ راه سومی که امام خمینی (رحمه‌الله‌علیه) پیش پای زنان گذاردند، نمی‌توانست در ساختارها و بسترهای سنتی و مدرن، دوام بیاورد. تفکرات سنتی به زنان اجازه شکوفایی در عرصه فعالیت‌ها و دانش‌های جدید را نمی‌داد و ساختارهای مدرن نیز زنان را برای خود قالب می‌زد و اجازه نمی‌داد شاخص‌های سبک زندگی اسلامی را رعایت کنند. سیستم آموزشی مدرن متناسب با روحیات زنانه نبود. ارزش‌های خاصی را منتقل می‌کرد و سبک زندگی ویژه خود را تحمیل می‌نمود. بازار کار، زنان را در جهت منافع خود به کار می‌گرفت و اجازه انعطاف به آنان نمی‌داد. سبک‌زندگی و ارزش‌های جامعه مدرن با تمام قوا از طریق رسانه‌های ملی و برون‌مرزی ترویج می‌شد.

برای این نقیصه بزرگ در جمهوری اسلامی، شاید نتوان انقلابیون گذشته را سرزنش کرد. آن‌ها یکی از بزرگ‌ترین و تأثیرگذارترین پدیده‌های اجتماعی دوران معاصر را رقم زدند و به‌جای یک سلطنت پلیسی که از سوی قدرت‌های جهانی حمایت می‌شد، برای اولین‌بار پس از صدر اسلام، با احیای دولت اسلامی، ولی‌فقیه را در رأس حکومت مردم‌سالار قراردادند.

پس از پیروزی انقلاب و استقرار یک نظام مستحکم، فتنه‌ها از هر سو بالا گرفت و اگرچه نهادهای کارآمدی چون جهاد سازندگی، سپاه یا بسیج در راستای اهداف انقلاب شکل گرفتند، اما فرصتی برای کارهای علمی و تحقیقاتی مفصل نبود تا جمهوری اسلامی در حوزه‌های گوناگون مانند اقتصاد، آموزش و فرهنگ، ساختار و نرم‌افزار موردنیازش را تولید کند. پس از پایان جنگ البته این فرصت فراهم شد، اما مسوولان وقت چندان ضرورتی برای تولید و به‌کارگیری نسخه‌های اسلامی و بومی در اقتصاد، فرهنگ و جامعه سازی نمی‌دیدند. از این مقطع، طبیعتاً این وظیفه سنگین بر دوش نخبگان و اندیشمندان انقلابی حوزه و دانشگاه قرار گرفت تا آن‌چه جمهوری اسلامی برای اداره جامعه با رویکرد اسلامی نیاز دارد، تولید کنند. حوزه زنان و خانواده نیز ازجمله زمینه‌هایی است که باید به همراه پیش‌نیازهایش در عرصه اقتصاد، فرهنگ، رسانه و آموزش، مورد توجه جدی قرار گیرد.